سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

چهارشنبه 27 فروردين 1404
    18 شوال 1446
      Wednesday 16 Apr 2025

        حمایت از شعرناب

        شعرناب

        با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

        ساده ترین درس زندگی این است ،هرگز کسی را آزار نده.ژان ژاک روسو

        چهارشنبه ۲۷ فروردين

        سایه

        شعری از

        حسن درویشی (فاحه)

        از دفتر چهارپاره فاحه نوع شعر چهار پاره

        ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۵ شهريور ۱۳۹۲ ۲۱:۳۶ شماره ثبت ۱۷۴۳۴
          بازدید : ۸۲۵   |    نظرات : ۱۸

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        آخرین اشعار ناب حسن درویشی (فاحه)

        یا نور فوق کل نور روی شیشه ، سایه ای افتاده است پنجره، بار دگر آبستن است چهره ای تاریک از تو،سالهاست مرهم زخم عمیق این تن است سایه ای شاید شبیه معجزه یا به پهنای تمام زندگی یا به قد بی وفایی های تو یا به رنگ سالها آوارگی می نوازد سطح صاف شیشه را سایه ای هم رنگ شب های سراب روی بوم سرخ قلبم می زند هرزمان با خوشدلی، نقشی بر آب! سایه ای با بوی نوشین لبت یادگاری ازتو را تخمین زدن چشم هایت را تصور کردن و با صدایت سینه را تسکین زدن سایه های سال های رفتنت سخت بر اندام من سنگین شده هیچ رنگی قامتم را بر نکرد گرچه دنیا روشن و رنگین شده روی شیشه سایه ای افتاده است کاش!،این نوبت تو باشی پشت در آتش این عشق خامش گشته را با نفس هایت بسازی شعله ور... تقدیم به همه ی آن هایی که در نهان خویش زخمی کهنه دارند باعرض پوزش اگر موجب رنجش خاطر بعضی عزیزان شد... بادرود فاحه پسر اردیبهشت
        ۰
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        سید مرتضی سیدی

        مسحورِ چشمِ مستِ تو را شرابِ لعلِ لبت مگر دوا بکند
        آذر دخت

        روزگاریست که در میخانه خدمت میکنم ااا در لباس فقر کار اهل دولت میکنم
        سیده نسترن طالب زاده

        د ساربانا بار بگشا ز اشتران ااا شهر تبریزست و کوی دلستان ااا درودی دگربار سرکارخانم دکتر حسین زاده شهدخت ادب و عرفان و تعالی ااا اشعلری برگزیده از دیوان استاد بهار بود تقدیم حضور یازان و دوستات ااا دور است از ادب کمترین ااا طعنه و ایذا در محضر سروران عالی قدر ااا ژرف بود ابیات در نگاهم همین ااا با مهر بی مر
        طاهره حسین زاده (کوهواره)

        من متعجبم سلام بانو دکتر طالب زاده نمی دانم سلام و احوال پرستی تان بامن کجا و شعر طعنه دار زهرآگینِ فرومایه خواندن دوستان من یا من کجا ااا خب کدام یک را باور کنم ممنونم از فیض نصایح ملوکانه ی شما بانو واقعا نواختی مان آه و بدرود
        سیده نسترن طالب زاده

        ر مگیر از فرومایگان دوستان اااا که حنظل نکارند در بوستان اااا که ذات نکو آید از خانمان ااا چنان آب نیکو که از اسمان اااا درودتان بانوی معززنیمه شب بهارانه نیکوو بکام

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        1