دوشنبه ۵ آذر
|
دفاتر شعر بیژن آریایی(آریا)
آخرین اشعار ناب بیژن آریایی(آریا)
|
ارزانی دختر دوست مهربانم،که با آمدنش
در شادی را به روی پدر و مادرش بازکرد.
محمود عقیقی امیدوارم پذیرا باشی.
---------------------------------------------------------------------
به روز بیست و چار که از تیر ماه
فرود آمد از آن بهشت،دخت شاه
ملائک همه زار و گریان شدند
همه بر سر و دست خود می زدند
گلایه ببردند به پیش خدا
خدایا چرا، مهربان، آن ملک شد جدا؟
به پاسخ بگفتا خداوند ما
رود سوی خاک و شود رهنما
کنون وقت آن شد ملیکای ماه
زمین آید و بخت محمود به راه
که از ظهر شنبه به تاریخ فوق
گذشت ساعتی و عقیق پر ز ذوق
بیامد ملیکا به دنیای او
که از آمدن شد پر از آبرو
نژاد از دو کس دارد آن نیکزاد
ز بانوی زهرا و محمود شاد
چو آمدملیکای نیکو سرشت
تو گویی زمین را نموده بهشت
در این سال یک آمده در جهان
بُوَد روزیش پُر تو این را بدان
ز زیبایی و هوش سرشار او
چه گویم که پر باشد آن ماه نو
بود چهره زیبا دو چشمش درشت
به وقتی که خوابد ملیکا به پشت
بخندد برای پدر، مادرش او نکو
چنین دختری گر تو دیدی بگو
دماغ فندقی، قامت او بلند
به شیرین زبانی ،باشد او مِثل قند
همان روی ماهی که زیباییش
زبانزد بود مثل بیناییش
چنان ناز و شیرین بُوَد دخترش
که نازد بدان نازنین،همسرش
ملیکا چه شیرین زند قهقه
که خواهی خوری لپ او را همه
خدایا چنان کن سرانجام آن
شود سربلند دخترش در جهان
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.