درخودم گم شده ام
من كيم ؟.....
اين حيات برهوت وار .....كجاست ؟
كه چنين درگذر است
هيچكس نيست در اين گوي معلق به فضا
كه بگويد به من زار و غريب
زندگي يعني چه ؟
آي اي آدميان مي شنويد
درخودم گم شده ام .....
من بدنبال گلي مي گردم
از درون قفسه سينه ي من .....تك قناري رفته است
خبري نيست از او ....
من بدنبال سرش شب و روز در سفرم
گم شدم در خود و در جنگل عشق
هيچكس نيست بگويد بر من
ردي از پروازش .....
بر كدام شاخه عاشق ديده است؟؟؟
در دلم آشوب است در سرم ولوله از قامت آيا و چرا
همگي بي پاسخ .....
با صداي پر پروانه بخود مي آيم
چه شتابان
به كجا مي رود اين پروانه ....
آي پروانه كجا ؟
صبر كن گم شده ام
كمكم كن كه تو در عشق سري
تو چرا مثل مني ، تو چرا دربدري ؟
درگذر گفت :
گلم منتظر است.....
نيست جايز كه درنگي بكنم
مي روم تا كه مكدر نشود خاطر عشق
مي روم تا كه نبينم غم عشق
مي رم تا كه گلم چاك گريبان نكند
مي روم تا كه گلم ....... از غمم ....... رو به بيابان نكند
عشق را فهميدم ....
تو قناري
عشق را مي فهمي .....؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
بي جهت نيست كه شمع و گل و پروانه شدند سمبل عشق....
بي جهت نيست كه فاني شدن است حاصل عشق ....
بي جهت نيست .......