سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 4 آذر 1403
    23 جمادى الأولى 1446
      Sunday 24 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        يکشنبه ۴ آذر

        من بدنبال گلي مي گردم

        شعری از

        محمد علی شیردل

        از دفتر شعرناب نوع شعر

        ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۳ اسفند ۱۳۸۹ ۱۱:۲۶ شماره ثبت ۱۷۲۵
          بازدید : ۸۴۷   |    نظرات : ۱۷

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر محمد علی شیردل

        درخودم گم شده ام

        من كيم ؟.....

        اين حيات برهوت وار .....كجاست ؟

        كه چنين درگذر است  

        هيچكس نيست  در اين گوي معلق به فضا

         كه بگويد به من زار و غريب

        زندگي يعني چه ؟

        آي اي آدميان  مي شنويد

        درخودم گم شده ام .....

        من بدنبال گلي مي گردم

        از درون قفسه سينه ي  من .....تك قناري رفته است

        خبري نيست از او ....

        من بدنبال سرش شب و روز در سفرم

        گم شدم در خود و در جنگل عشق

        هيچكس نيست بگويد بر من

         ردي از پروازش .....

        بر كدام شاخه عاشق ديده است؟؟؟

        در دلم آشوب است در سرم ولوله از قامت آيا و چرا

        همگي بي پاسخ .....

        با صداي پر پروانه بخود مي آيم

        چه شتابان

        به كجا مي رود اين پروانه ....

        آي پروانه كجا ؟

        صبر كن گم شده ام 

        كمكم كن كه تو در عشق سري

        تو چرا مثل مني ، تو چرا دربدري ؟

        درگذر گفت :

        گلم  منتظر است.....

        نيست جايز كه درنگي بكنم

        مي روم تا كه مكدر نشود خاطر عشق

        مي روم تا كه نبينم غم عشق

        مي رم تا كه گلم چاك گريبان نكند

        مي روم تا كه گلم  ....... از غمم  ....... رو به بيابان نكند

        عشق را فهميدم ....

        تو قناري

        عشق را مي فهمي .....؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

        بي جهت نيست كه شمع و گل و پروانه شدند  سمبل عشق....

        بي جهت نيست كه  فاني شدن است حاصل عشق ....

        بي جهت نيست .......

        ۰
        اشتراک گذاری این شعر
        ۳ شاعر این شعر را خوانده اند

        Guest

        ،

        طاها محبی (حزین)

        ،

        نازنین ازیدهاک

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        4