سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        اوج تر ، دستم را بگیر

        شعری از

        احمد الماسی

        از دفتر پای سپیدارهای سر راه نوع شعر سپید

        ارسال شده در تاریخ جمعه ۱۸ مرداد ۱۳۹۲ ۱۸:۱۳ شماره ثبت ۱۶۶۰۹
          بازدید : ۸۹۳   |    نظرات : ۷۱

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر احمد الماسی

        اوج تر ای لحظات بر من بگذرید زود به نیم روزم برسانید آنجا که آفتاب اوج‌تر از هر اوجی‌است این دلشوره تشنه ترم می‌کند..... و زمان درست بر روی 1/5ظهر می‌ایستد (لحظه‌ای به بلندای تمام عمرم) دل انگیز ترین سلام از زبان تو جاری می‌شود و پنجره‌ای به سایه‌سار باغ آرزو ،می گشایی اینک فرصتی برای تقاص از سالهای تلخ تنهایی است - سپهر عشق چه آبی‌است !...- و باورهای کین آلود از قعر دره توان باز آمدن شان نیست چشم در چشم لبخند بر لبخند به شکوه ِ دوستی نزدیک می‌شویم.... ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ دستم را بگیر دستم را بگیر دستهایم می‌ترسند جرعه‌ای بریز دوزخ درونم شعله‌ور است دستم را بگیر تا آخرین غروب را غزلی باشیم و بودن را لوحی به عشق دستم را بگیر و بیابان ِ لبریز ِ حیرانی ِ مجنون را قدمی زنیم به فرهادی بنگریم که کوه را کاه می‌کند برای عبور کجاوه‌ای از این سرزمین خاموش دستم را بگیر تا دستانمان فهم دلدادگی جهان را جانی تازه بخشند ....
        ۰
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        لاله و گل نشانه از طرف یار داشت ااا بی خبر آمد چنان روی همه پا گذاشت
        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        نرگس بخواب رفته ولی مرغ خوشنواااااااگوید هنوز در دل شب داستان گل
        میر حسین سعیدی

        رها کن دل ز تنهایی فقط الا بگو از جان ااا چو میری یا که مانایی همه از کردگارت دان
        نادر امینی (امین)

        لااله الا گو تکمیل کن به نام الله چو چشمت روشنی یابد به ذکر لااله الا الله چو همواره بخوانی آیه ای ازکهف بمانی ایمن از سیصد گزند درکهف بجو غاری که سیصد سال درخواب مانی ز گرداب های گیتی درامان مانی چو برخیزی ز خواب گرانسنگت درغار مرو بی راهوار در کوچه و بازار مراد دل شود حاصل چو بازگردی درون غار ز زیورهای دنیایی گذر کردی شوی درخواب اینبار به مرگ سرمدی خشنود گردی زدست مردم بدکار
        میر حسین سعیدی

        مراد دل شود با سی و نه حاصل ااا به کهف و ما شروع و با ه شد کامل اااا قسمتی از آیه سی ونه سوره کهف برای حاجات توصیه امام صادق ااا ما شا الله لا قوه الا بالله اال

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        4