جمعه ۱۴ دی
ز نگاهت گره واکن شعری از علی صمدی
از دفتر بهترینم باش نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۱۰ مرداد ۱۳۹۲ ۰۱:۱۹ شماره ثبت ۱۶۲۲۷
بازدید : ۶۷۱ | نظرات : ۲۳
|
|
ز نگاهت گره وا کن که تو معشوقه ی مایی
تو به چشمم چو نشینی دگر از غیر جدایی
نفسم دل نزد جز درِآن باغ که آنجا
دل من تا به تماشای تو باشد تو نیایی
اگر از گوشه ی چشمت بنوازی به نگاهی
بشوم عاشق آن لحظه که از خانه درآیی
منِ شیدا اگرم روی به درگاه تو آرم
تو مرا خسته کنی، عشوه کنی، در نگشایی
مگر از من بجز از عشق چه دیدی که برنجی
به خدا شکوه نمایی و مداوم به دعایی
به تماشای رخت آمده ام بر سر راهت
که تو شاید به تمنای دلم چهره نمایی
همه شب تا به سحر فکر تو همراه حضورم
به کنارم بنشیند بنوازد به نوایی
من و پر وانه و شمعی که شکستی دل مارا
سر تسلیم فرو برده به امید رهایی
نگهت چون به نگاهم شده درگیر ،ندانی
آتشی در دل من زد که مرا کرده هوایی
به دلت بنگر و از حال دلم کن همه آگه
بسر آمد همه عمرم به امیدی که تو آیی
علی صمدی پاییز 91
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.