چهارشنبه ۱۷ بهمن
این روزا شعری از
از دفتر دل نوشت فانوس نوع شعر دلنوشته
ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۹ مرداد ۱۳۹۲ ۱۶:۴۸ شماره ثبت ۱۶۲۰۴
بازدید : ۸۹۷ | نظرات : ۸۹
|
|
بند1:
این روزا خیلی داغونم
حتی عکستم نمیکنه آرومم
لبریز ، از کابوسم
مرد تنها ، تو دالونم
میره میره ، تا پیر بشه
از زندگی ، سیر بشه
توی قلبش ، یه تیر نشست
شکست ، وقتی دید بهش
خدا توجه نداره
پشت سَرِشَم ، همش خرابه
جلوترش هم سرابه
وقتی دلم تو رو نداره
مگه چشام بخوابه؟!!
هــــــــــــــــــــــی
خوشیام
بارش و بست
کسی نیس
بده نفس
میخوادم بدونم چاره ای هست ، که
دل ، بمونه زن ده
حتی میکنم فکرش
قلبم ، نمیتونه ، بمونه تشنه
هم خوانی:
همه میگن از دستت میدم ، نه ، نه ، حقیقت نداره
چشام میگن جلوترم خرابه ، نه ، نه ، حقیقت نداره
فلم مینویسه تا همه بدونن
من ، هستم ، اربابه
امید ، بالاخره غمها میفهمن
من ، میکنم ، چیکارش
بند2:
من دارم ، یه فرشته
در حال رفتن به بهشته
زبونتو گاز بگیر ، نمیمیره
خدا اینو ، بهم میگه
ازت دورش کنم
دلتو با غم جورش کنم
دیگه صداشو نمیشنوی
میگم بهش رفیق
این تو مرامت بود؟!!
چیکار کردم ، این جوابش بود؟!!
دل کباب بشه
فانوس تبدیل به سراب بشه
میدونم ، یه اشتباه کردم
که درد هست ، لایقم حتما
دارم میکنم تمنا
آره با تو ام بزرگوار
ببخش ، اگه پر از اشتباهم
ببخش ، اگه لایق عذابم
نزار بخورم حسرت
نزار تمنا بشه نفرت
اگه امتحانه
دل من خاک پاته
بزار بمونه کنارم
خدا بکن حلالم
لباس جنگ کردم بر تن
من آماده رزمم
که بهت نشون بدم عشقم
مرد عشقم
دستم دشنه اس
جر بدمنا امیدیا رو
تا غم بگه ، پاره کردی ما رو
حالا بشین و ببین
با قدرت عشق
میجنگم ، میخندم ، میرم جلو
دستمو بگیر ، بلند شو ، غما رو بُکُش
هم خوانی:
همه میگن از دستت میدم ، نه ، نه ، حقیقت نداره
چشام میگن جلوترم خرابه ، نه ، نه ، حقیقت نداره
فلم مینویسه تا همه بدونن
من ، هستم ، اربابه
امید ، بالاخره غمها میفهمن
من ، میکنم ، چیکارش
فانوس
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.