دوشنبه ۳ دی
با آمدنت ولوله در شهر به پا شد شعری از حسین دلجویی
از دفتر بخاطر چشمانش نوع شعر دلنوشته
ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۱ مرداد ۱۳۹۲ ۲۲:۲۷ شماره ثبت ۱۵۸۰۴
بازدید : ۱۰۹۶ | نظرات : ۲۱۴
|
آخرین اشعار ناب حسین دلجویی
|
مادست گل ودامن شمشاد گرفتیم
می از کف آن یار پریزاد گرفتیم
مه بود وگل ونیمه شعبان وجوانی
جشن گل خود در شب میلاد گرفتیم
آنروز که ما حلقه به دست تو نمودیم
جادو گری از چشم شما یاد گرفتیم
با آمدنت ولوله در شهر بپا شد
بوی گلت از زمزمه باد گرفتیم
روزی که لبت گفت به ما قصه شیرین
از « دست پدر» تیشه فرهاد گرفتیم
از گفتن تکبیر به تسخیر رسیدیم
تا قله عشق تو به فریاد گرفتیم
« آرامش » دل بود که در مطلع این شعر
بی مدرسه ما به به استاد گرفتیم
=====
* « دست پدر»
ذوق اندک فعلی را از پدر بزرگم به ارث دارم.
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.