دوشنبه ۳ دی
شاهکار بی مثل شعری از علی صمدی
از دفتر بهترینم باش نوع شعر نیمائی
ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۲۸ خرداد ۱۳۹۲ ۱۴:۵۰ شماره ثبت ۱۳۹۷۷
بازدید : ۶۶۴ | نظرات : ۱۶
|
|
در آنسوی صدایت
در پس زیباترینِ لحظه هایت
ماه در چشمان زیبای تو خندید
دو چشمانم ولی وقتی تو را دید
قلب من درسینه لرزید
دیده تو
آیینه تو
دریا دل بی کینه تو
جمله زیبایی تو هستی
عشق رویایی تو هستی
برترین تو
بهترین تو
در دلم زیباترین تو
مهربانیهای بیحدت فراوان
تو سریر پادشاهی
تکیه گاه بی پناهی
پاکتر از هر نگاهی
صورتت چون ماه تابان
چشمهایت چون ستاره
گیسوانت تارهای پاره پاره
شوق دلداران درون سینه تو
عاشقی در دیده ی بی کینه تو
مهربان تو
دل ستان تو
در دل من جاودان تو.
در آسمان بیکران قلب من
تنها تویی ماه درخشان
ماهتاب نقره افشان
من از رعنای چشمان شرر بارت
درون قلب خود قصری بسازم
بسان قد رعنایت
که سرو خوش قدوقامت خجل شد
تا که بالای تو را دید و
به پاس حرمتت خاموش شد اندر گلستان
ماهِ تابان
بلبل خوب غزلخوان
دست جمله گلرخان در دست تو
ای تو تنها دلبر من
عشق من
عزیز لحظه های بی کسی ها
رفیق لحظه دلواپسی ها
طنین خنده های قصه سازت عشق من شد
درون قلب من تنها تو هستی
درون دیده ام رویا تو هستی
شبم تو
قصه ی روی لبم تو
تو طنازی
تو آوازی
تو شعر و قصه و خمخانه را سازی .
مست تر از باده ی مینا تویی
دلربای یکه تازیها تویی
زیبا تویی
من ولی اینجا پر از حس توام
دیوانه ی تنها منم
رسوا منم
عاشق به تار نازک مژگان تو
مفتون آن چشمان تو
دلداده دستان تو
دستان تو، دریای عشقند و
دو چشمت موجهای عاشقی
در ساحل دلدادگی.
در اینجا بهتر از تو دلبری نیست
نوگل زیباتری نیست
بهترین پندار برتر
بهتر از صد قطعه گوهر
همدم تنهایی من
مهربانتر از شقایق
همره خوب دقایق
ای که در بزم پریشان خاطران جا داری و
بهر صدها نکته معنا داری و
صد قصه در آغاز صبح دلبریها داری و
روی پر پروانه ها جا داری و
من بیخبر از راز چشمان توو
من در پی آواز مژگان توو
من گم شده در باغ دستان توو
تو ابتدا و انتهای یک غزل هستی
به چشمانت قسم
تو شاهکار بی مثل هستی.
من پس از دلتنگی دلخسته ام
در لحظه های خلوت احساس خوبم
از تو تنها مینویسم
از تو که لیلی شدی در دفتر من
ای تو زیباتر ز شبنم
فریباتر ز هر آلاله و سنبل
گل من
مهربانتر از تبسم
تو همان ناز ظریف لحظه های مانده ای
بهترین شعر سروده
بهترین نثر قشنگِ خوانده ای
آی ای سرو بلند باغهای آشنایی
ماهتاب خفته در پشت نقاب روشنایی
کاش هر شب در نگاهم رخ نمایی
بی شک این شیداییم را
لحظه ی تنهاییم را
عشقهای خاکیم را
سر سپردن در رموز زندگی را
گم شدن در عالم دیوانگی را
باعثش تنها تو هستی.
خدایا
همسری دارم پری رو
بهتر از صد لالهِ خوشرنگِ خوشبو
خدایا
یاورش باش .
علی صمدی پائیز 90
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.