پنجشنبه ۱۰ آبان
پارادوکس شعری از پژمان بدری
از دفتر سپیدانه نوع شعر سپید
ارسال شده در تاریخ ۲ هفته پیش شماره ثبت ۱۳۳۰۴۷
بازدید : ۱۲۹ | نظرات : ۱۱
|
آخرین اشعار ناب پژمان بدری
|
شعر اول: پارادوکس
غمگینم وُ
پر از پارادوکس
شبیه آگهی ترحیم،
جوانمرگی که در عکس
لبخند می زند
ظاهراً به جای اینکه
در پارک قدم بزنم
گورستانی در من راه می رود
انگار نیمکتی پوسیده هستم
که مدتهاست برای یک تو
منتظر نشسته ام
از مشرقِ دور طلوع کند
دور یعنی تو آنجایی
دور یعنی
از وزنِ جای خالیت
کمرِ هرآنچه که هست
خم شده است
دور یعنی
من از خودم رفته ام
آنقدر رفته ام
تا به بغض می رسم
بغض دختر بچه ای ست در کابل
که پای سفره ی عقدش
انتحاری منفجر می شود!!
شعر دوم: راسو
از روزنه ی واوِ تو
تو همین ضمیر شخصی
به من خیره نشسته است
به من خیره نشسته است
خیابان
خیابان
نام دیگرم بود
نام دیگرم بود
رد شدن
رد شدن فعلی ست
که گلایه دارد همه با هم
همیشه از او رد می شویم
رد می شویم
مثل تو
مثل تو که از من
رد می شوی
رد می شوی
تا ژانرِ هر عبور
به شکلِ یک تکرارِ غمگین
غمگین شود
شبیه مندلیف
که در حاشیه ی بلوار بی دانش
چند جدولِ رنگ باخته را
نقاشی می کند
نقاشی می کند
خط می کشد
خط می کشد
نقاشی می کند
نقاشی می کند
خط می کشد
تا پایان این خط خطی های بی حوصله
زودتر نقطه گذاری شود
نقطه سرخط:
من از روزی می ترسم
که راسوها عطرساز شوند...
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
بسیار زیبا و دلنشین سرودی
دستمریزاد