آمد، نگاه معجزه زاران، چمیده بود
تاراج پُرمهابت طوفان، چمیده بود
گیلاس های پرعطش گوشواره ها
بر اشکهای روشن غلتان، چمیده بود
گیسوی ناب دختر خرما، چکان چکان
باران به چتر سوره رحمان چمیده بود
دستش به دست ماه، دلش راز آفتاب
پیغمبری که در شب ادیان چمیده بود
وقتی گوزن وحشی من، ماغ می کشید
در باغ های نسترنش، جان چمیده بود
ارزانی اش ، تمام دلیران راه عشق
در قلب او ، چکامه ی رقصان چمیده بود
تا باغ های کفر قدم می زدیم و باز
در دستهاش، هِزااار مسلمان چمیده بود..
♡♡♡
بهار، دل من محض غوک میسوزد
که سبزی زیتون به تن، پر از جنگ است
به رود سرخ لبانم، تو گنج_ ماهی باش
هزار سال، دلم برای دلت، تنگ است...
کپنهاگ2020
♡♡♡
تو را شرابه ی شیرم، به عشق میبوسم
که کودک رَز، بهر صوفیان حلالست وُ
تو را که زاده ی جانی و زنبق کوهی
به کفش شیشه ای اَم، ریگَکی ملالست وُ!!..
♡♡♡
از بخت بَد کلاغ، بلبل خوشخوان
از سبزی قلب راغ، بلبل خوشخوان
با وَزّش گیلِوا، که میخواند باز!؟
از خامُشی چراغ، بلبل خوشخوان..
♡♡♡
آوای پلنگ، گُل تب ، ناز جهان
مَهپاره ی مَسکوکِ غزلسازْ جهان
در قلب خدای می شَوم تنهاتر
با توطئه های غُصه پرداز جهان..
♡♡♡
یاسِ چَسْبان غَمم، بر مَرمَر اندام تو
آه،،،کِی پا پس کِشم از بوسه هایِ دامِ تو؟!
قهوه ی چشمانِ تو، بیداریِ لبهای من
سیر باید شد شبی، از چشمه ی بادامِ تو..
تبریز/بهار 1403
بازنگاشت: تابستـــــــان1403