سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

پنجشنبه 1 آذر 1403
    20 جمادى الأولى 1446
      Thursday 21 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        پنجشنبه ۱ آذر

        سکوت گُرگرفته

        شعری از

        بهمن بیدقی

        از دفتر شعرناب نوع شعر آزاد

        ارسال شده در تاریخ ۹ روز پیش شماره ثبت ۱۳۳۷۲۷
          بازدید : ۲۶   |    نظرات : ۹

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر بهمن بیدقی

        سکوت گُرگرفته
         
        میان آن سکوت گُرگرفته اش ،
        رنج سخت عطش بود
        بالای سرش ،
        یکریز خط آتش بود
         
        درست است دشمن او را ،
        نمیدید در سنگرش
        اما ، خطرهای سخت پهپادش بود
        مابین او و دشمن ،
        صدها جسد ناسور
        میان بوی بیدمشک
        نزدیکای اندیمشک
        میان جاده اش بود
         
        هرچه که فکرمیکردی
        ازخطر و، عطش و گرسنگی
        برای او نزدیک به حدش بود
        اما میان مغزش ،
        جشنی بپا بود زعشق خدا
        درفکرخوب او، وحدتش بود
         
        گرچه به هرثانیه دُور و برش ،
        هرخطری ردش بود ،
        اما میان آن بهار واقع ،
        خزان رفتن ، حضور نارنجی و زردش بود
         
        پشت و یمین ویسار
        کوه بود و کوه بود و کوه
        مقابل هم زجنس دشمن و غیظ ، سدش بود
        جاریِ خونِ تن اش ،
        کاری نمود با تن اش
        که گرچه گرما داشت کولاک میکرد
        اما ، میان آنهمه تنِش ، تن اش بدجور سردش بود
         
        شهامتش انگشت نماش کرده بود
        هرکس که اورا میکشت
        جایزه حرمتش بود
        فاصله ی حرمت را بین !
        ازکجا ، تا کجاست
        رزمنده ، یاد خدا ، تمام حرمتش بود
         
        جان عزیز او بود که ،
        سزای قربتش بود
        آن روح آزاد و رها ،
        هنوز درون درد غربتش بود
         
        نگهی انداخت به پائین کوه
        یک سپاه انگار سوی او بود
        یکنفر درمقابل یه لشکر !
        هرآنچه داشت و نداشت
        زجنس آن مهمات
        میریخت و دشمن هم مات ،
        زاینهمه دلیری
        تا آخرین قطره ی خونش جنگید
        وقتی به او رسیدند ، آن روح آزاد و رها ،
        نشسته بود و آنها را بی ترس و بی درد میدید
        اما آنها ندیدند آن روح کبوتری را ،
        که راحت و آسوده ،
        بر روی تربتش بود
         
        بهمن بیدقی 1403/4/22
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        محمد باقر انصاری دزفولی
        ۸ روز پیش
        با سلام وارادت
        استادبزرگوار
        همیشه
        طبعتان جوشا
        زبانتان گویا
        قلمتااان نویسا
        دلچسب و زیبا شعری بود
        هزاران درود
        خندانک خندانک خندانک
        بهمن بیدقی
        بهمن بیدقی
        ۸ روز پیش
        با سلام و عرض ارادت استاد بزرگوار
        از لطف بی پایانتان ممنونم
        سلامت و شادمان و موفق باشید
        ارسال پاسخ
        مرتضی میرزادوست
        ۷ روز پیش
        درود بر شما جناب بیدقی ادیب و هنرمند خندانک
        عالی و زیباست
        خندانک خندانک خندانک
        بهمن بیدقی
        بهمن بیدقی
        ۷ روز پیش
        با سلام و عرض ارادت آقای میرزادوست بزرگوار
        از لطف بی پایانتان ممنونم
        سلامت و شادمان و موفق باشید
        ارسال پاسخ
        ابوالحسن انصاری (الف رها)
        ۷ روز پیش
        درود تان باد استاد عزیز
        سروده بسیار زیبا
        و هنرمندانه ای
        مهمان گل واژه های نابتان بودم خندانک خندانک خندانک
        بهمن بیدقی
        بهمن بیدقی
        ۷ روز پیش
        با سلام و عرض ارادت استاد بزرگوار
        از لطف بی پایانتان ممنونم
        سلامت و شادمان و موفق باشید
        ارسال پاسخ
        فرامرز عبداله پور
        ۶ روز پیش
        درود
        مثل همیشه
        زیبا و دلنشین
        سروده اید
        ⚘⚘⚘⚘
        رقص قلمتان ابدی
        بهمن بیدقی
        بهمن بیدقی
        ۶ روز پیش
        با سلام و عرض ارادت آقای عبداله پور بزرگوار
        از لطف بی پایانتان ممنونم
        سلامت و شادمان و موفق باشید
        ارسال پاسخ
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        1