با آرزوی سلامتی و بهبودیِ کامل و سعادتِ روزافزون برای مدیر عزیز سایت استادسیّداحمدی زاده و نیکروزگاریِ یکایکِ شما نابیانِ ارجمند - شاعران گرانقدر سایت ادبی شعرناب یا به قول بزرگان: دانشگاهِ ناب
به بهانهی خواندن شعر هنرپرور و جزییات پردازِ زیبای آقای احمدی امین ارجمند ، باعنوان تامّل برانگیزِ (غریب) ؛ بااجازهی همگی شما شعردوستان ، چندخطی هرچند کمبضاعت و سریع ، راجع به شعر سپید تقدیمِ دلهای اندیشمند شما گرانقدران می دارم .
همانگونه که اکثریتِ شما عزیزانِ صاحباثر واقف هستید ؛ شعر سپید به دلیل نداشتن قافیه و وزن عروضی ، از طریق ِ بیانیتلفیقی ، موجب اثرگذاری بر روی سِیرِکلام در طول شعر می شود که از ویژگی های شعر سپید می توان به : نداشتن قافیه ، وجودِ مکثهای آنی در میان مصاریع برای دعوتِ مخاطبان یا خوانندگان به اندیشیدنِ مضاعف در باب محورِ تاکیدیِ شاعر در اثنای متن ، بُروزِ سکته های متناوب ، عبارات انعطاف پذیر و تکیه های پی در پی بر واژگانی خاص و مدّ نظر گوینده ، اشاره داشت .
واحد شعر سپید ، مُبتنی بر وحدتِ معنایی است و بدون تعداد سطورِ مشخص و مصاریع معلوم ، تعيين می گردد.
این نوع نویسندگیِ شعر با دیدگاهی نواندیش در جهانبینیِ وسیعِ از جمیع جهاتِ علمی ، هنری ، اقتصادی و فرهنگی و فردی و بویژه اجتماعی در مواجهه با معضلات عدیده ی جوامع کنونی می پردازد و میکوشد تا موسیقیِ بیرونی را به یکسو نهاده و از موسیقیِ درونیِ واژگان بهرهمند باشد و گاهی نیز از موسیقیِ کناری و معنوی کمک بگیرد تا ضعف خود را از لحاظ نداشتن موسیقی بیرونی جبران نماید .
شعر سپید ، معادل اصطلاح انگلیسیِ \\\\" blankverse \\\\" ( در ادبیات غرب ، به ویژه در شعر انگلیسی) شعری است بی قافیه امّا موزون . هر مصراع این نوع پردازش در زبانِ انگلیسی معمولاً ده هجا و پنج تکیه دارد. اما در این زبان عموماً به هر شعر موزون بی قافیه ای شعر سپید می گویند . البته شعر سپید در زبانِ فارسی تفاوت های بُنیادی با مفهومِ غربیِ آن دارد.
اصولاً در زبان فارسی به شعری سپید میگویند که نه وزن دارد ؛ نه قافیه ؛ اما سطور و بندهایِ گویاییِ معیّنی را داراست .
همانطور که اشاره شد ؛ موسیقیِ بیرونیِ شعر همان چیزی است که وزن عروضی خوانده می شود و پی بردن به یادگیری و بهره وریِ آن یقیناً اول امری ذاتی و سپس اکتسابی و آموزشی است.
منظور از موسیقی ِ کناریِ شعر هم تناسب و تعادل دو واژه یا دو حرف در آخر مصراع است مانند: دیدار و بیدار (مانند قوافی در شعر کلاسیک یا انواع سجع در متونِ نثر ).
از موسیقی درونی نیز مقصود همان مجموعه ای از تناسبات است که میان صامت ها و مصوت ها و به نوعی میان واج های یک شعر ممکن است وجود داشته باشد.
آوردگاه و ریشهی شعر سپید را باید در ادبیات مغرب زمین جویا شویم . در سده ی نوزدهم میلادی شخصی به نام الویسیدی برتراند ، برای نخستین بار در قالب سپید ، شعر سرود. پس از او شارل بودلر ، آرتور رمبو ، پل الوار و غول ادبیات آقای تی اسی الیوت نیز در قالب سپید اشعاری نغز داشته اند .
در ایران نیز شاعری به نام محمد مقدّم در سال ۱۳۱۳ ه .ش در مجموعه ی کتاب ( راز نیمه شب ) اولین شعر سپید فارسی را به دست چاپ سپرد و بعد از او هوشنگ ایرانی در اثر ( بنفش تند خاکستری ) شعر را در این قالب سروده است. احمد شاملو ، شاعر سپید سرای معاصر و پدر شعر سپید ، برای اولین بار در کتابِ ( آهنگ های فراموش شده) از ثقالت آموزش وزن خود را رها ساخت . شاملو فکر آزاد کردن شعر را از قید و بند وزن عروضی کلاسیک از فرهنگ غرب وام گرفته بود .
این نوع شعر که بنابر ذات و ماهیّتِ خود ، خواسته است تا موسیقی عروضی را پشت سر نهاده باشد ؛ می بایست به طرف وسایل و اسبابِ دیگری جهت بالا بردن سطح موسیقایی متن خودش گامی ثمربخش بردارد. لذا نخستین سرایندگان و نام آوران این قالبِ نوظهور با حذف وزن عروضی ، شیوه های دیگری را که اغلب برخاسته از آرایه های بدیعی و صنایع ادبیِ تلفیقی و تفکّرات تطبیقی در شعر قدمای ماست ؛ برگزیدند.
شاعران مشهور سپید سرا در ایران ۱- هوشنگ ایرانی ۲- بیژن جلالی ۳- احمد شاملو ۴- محمّد مقدّم ۵- یدالله رویایی ۶- سیدعلی صالحی ۷- منوچهر آتشی ۸- احمدرضا احمدی ۹- رضا براهنی و ... تا به امروز که درسایت ادبی شعرناب خودمان نیز شاعرانی متعدد گرایش به سمتِ سپیدسرایی و بیانِ دلگویه ها ازین شیوه ی سرایشِ مطلوبِ اندیشمندان مختلف دنیا دارند ؛ اما تشخیص سپید از انواع دیگر شعرِ آزاد ، یقیناً به آشنابودنِ نگارندگان به اِلِمان های اساسیِ شعرسپید برمیگردد.
این نوع شعر پارامترها و اختصاصات و ویژگی های خاص خودش را در همسویی با انواع مکاتب ادبی روزِ جهان داراست که به رغم نداشتن قافیه آن را مآثربیان جلوه می دهد که انصافاً شعر آقای احمدی امین گرانقدر هم از خصوصیات بارز شعر سپید به نحو احسن بهره مند است و من وجداناً حشو چندانی در رویکردِ ساختاریِ قلم ایشان ندیدم .
ولی این نکته مهم در بررسی ساختار شعر سپید قابل بیان است که احمد شاملو در شعر از تقطیع هم استفاده نمود . وزنِ کلمات به این نوع شعر قالب درونی و یا شکلی ذهنی می بخشد و حالت روحی شعر مهم است به این دلیل قالب این نوع شعر از قالب شعر نیمایی متفاوت و مغایر از هم است. شاعری به نام حسندلبری در بیتی میگوید :
پدرم گاه صدا میزندَم : شعر سپید ..!
بس که آشفته و رنجور و به هم ریختهام ...
آن چه دربارهی قالب شعر مهم است (( وحدت ذهنی)) است که چه در قالب کلاسیک و چه در قالب شعر نوی نیمایی و از جمله در شعر سپید باید رعایت شود.
همان قدر که شعر موزون باید از وحدتی ذهنی و بارشِ ملفوظات ادبی برخوردار باشد ؛ شعر آزاد یا همان شعرِ بی وزن نیز باید از یکپارچگی خاصی بهره ور گردد.
یکبارچگی اندیشه ی آقای احمدی امین عزیز شاعر زیبانگار سایت شعرناب در مولفه های شعرسپید اعم از فرم و ساختار ، ایجاز ، تخیل شاعرانهی سوررئال گونه ی طبیعتمحورِ اَحسنِ ایشان با آوردنِ استعارات ناب ، احساس کشف و شهود و تصویرپردازیِ عالی و تلنگرکلامیِ انتقادینِ فلسفهرویکردِ ایشان و بهره مندی از نماد و نشانه و سمبل در اثنای نگارش شعر ، همچنین مرگ اندیشی در واژگان مراعات النظیریِ کوچ و پرستو و از همه مهم تر زبانِِ شعریِ جالب توجه شان که از شاخصه های اصلی شعر سپید است در اثر زیبای آقای احمدی امین ، بوضوح مشهود است و البته به مقوله ی آشنایی زدایی و هنجارشکنی در نمودِ ترکیبات اضافی این شعرِ سربلند نیز می توان ایمایی درنگسوی داشت .
اینم کامنت اوّلم به این شعر که پاک کرده بودم تا بعداً در پیشامدِ فرصتی مناسب ، نقدگونه بنویسم ولی امانتسار کامنتم را نگهداشته بودمش :
(( سلام و درود بیکران
چه سپیدِ بلندبالایی ایجازی طبیعتمحور باتصویرپردازیِ خلّاقانه و عنوانی مآثرسوی که غربتِ دلِ یکرنگِ غماندودِ کوچاندیش ازین دنیای هزاررنگِ مَلالآوای مهمانکُش را ، زیبا و مهارتبیان نگاشتید . هم اجتماعی بود تلنگربیان و هم غنایی ظریفنهاد. با مراعاتالنظیری خوشپرداخت از حسّ ِ پرواز .پایانبندیاش هم عالیست. زنده باشید .موسیقی بی کلام ارسالیتان را هم شنیدم. قلمتان جاودان نویسا ))
از کاستی ها و اغلاط احتمالیِ املایی هم در سریعنگاری و خلاصهگویی ام ، واقعاً عذرخواهم
سلامت و دلشادبمانید و سرافراز
بااحترام - دوشنبه ۲۱ خردادماه ۱۴۰۳ ه .ش
درود بیکران بر شما استاد فرهیخته وگرانقدرم خانم دکتر کوهواره مهربان
تحلیل ارزشمندتان بر شعر زیبا و امروزی دوست خوب و شاعرم جناب احمدی عزیز بسیار عمیق ،آموزنده و ارزشمند بود من شخصا بسیار آموختم، دست مریزاد و باشنده بمانید به مهر🌹🌹🌹🌹🌹🌹
درودها استاد کوهواره بسیار سپاسگزارم که بر بنده منت گذاشتید و پنجرهی سبز به صفحهام گشودید. نکاتی که مطرح کردید بسیار آموزنده و کاربردی هستند و امیدوارم که من و بقیهی دوستان سپیدسرا از آنها در جهت اعتلای قلممان استفاده کنیم. به اثر من نظر لطف دارید. امید که هرچه بیشتر از حضور مبارکتان بهرهمند بشویم. 💐💐
درود استاد بانو کوهواره خداقوت فکر کنم با این مشخصات که از شعر سپید گفتی شعرهای بنده در این قالب شعری نمی گنجد البته بعضی از استادان به من اشاره ای به این امر داشته اند که شعرهایم سپید نیستند وامشب با مطالعه پنجره سبز گهربارتان خود به این نتیجه رسیدم که شعرهایم سپید نیستند ممنونم از بابت درج این اطلاعات وقت آن شده اسمی برای شعرهایم بگذارم سپاسمندم شاگرد کوچکتان آزادبخت
سلام ضمن تشکر از نویسنده محترم به نظر میاد تاکیدی که در چند جای متن بر این شده که شعر سپید فاقد قافیه هست باید با این عبارت جایگزین بشه که شعر سپید میتواند قافیه داشته باشد ، اما بطور طبیعی و البته غیر الزامی زنده باشید
سلام و درود و احترام سحربخیر از لطفِ ذرّهپرورِ همگیِ شما استادان بزرگوار بی نهایت سپاسگزارم یگانهخدا یاورتان دلشادی و لبخند همراهِ همیشگیِ زندگانیِ شما
شاید قرار بود
پرستوها
در جمجمهام لَم دهند و
تشویق به کوچ کنند
افکارم را
کاری نداشت
گرفتن کامی از کتابهایم
و بیرون دادن دودش از چشمانم
و پر زدنم
در گیجگاه آسمان...
چه کسی برای بلندپروازی
بالم را قیچی خواهد کرد؟
ببسید که به شعرت دستبرد زدم.. 👻
نگاهم به سپیدار درخشانت این مدلی بود دیگعع
بعد مدتها آنلاین شدی و پست فرستادی فک نکن با به به چه چه خالی راهی خونه بخت ناب میکنیم..😂
درود بر گوی خوشتیپ بچه درسخون
خوش برگشتی
خواهرانه با پُتکی در دست بالای سر پستت وایسادم 😂
نظر مثبتت در مورد نگاهم به شعرت چیععع؟..🤪
درود بر قبلهی عالم، دیکتاتور اعظم والا اینطور که شما با جدیت با تیغجراحی بالای اثر ایستاید، ما هیچ، ما نگاه😄 نظرم هم مثبته و هیچ فشار خارجیای هم- بلا نسبت شما- روم نیست😂 ولی خب جدی، قطعا سلیقهی ما و نحوهی استفادهمون از ساختارهای زبانی، متفاوته. هرچند که بند دوم -خارج از بافت کل اثر، زیباتر بنظر میرسه. اگر اعلیحضرت همایونی اجازه میدهند به همان اثر مصادره شدهی خودم بچسبم😁 ممنونم از اینکه ما رو از نگاه زیباتون رو به اثرم دریغ نکردید💐 حضورتون مایه مسرته ددی بزرگوارم💐
چیزی شده خواهرم؟ امیدوارم سوءتفاهم پیش نیومده باشه. نظر من بر تفاوت سلیقه بود نه بهتر یا بدتر بودن ویرایش شما. اتفاقا جوری که شما حشو رو حذف کردین و بند دوم رو مرتب کردین خیلی بهتر هم بنظر میرسه. نمیدونم مشکل کامنت شما کجاست که بهتون گیر دادن. شما هم در حق خواهر من بسیار عزیز هستید💐
گفت: گمانم از گرمسیر،
صدایم می زنند!
کلمه ای برای کوچ نداری؟؟
فکرش را نمی کردم که جوانی در این سایت بتواند به این زیبایی و رعنایی، سپید بسراید و شاید اگر زحمت خانم کوهواره نبود، هرگز متوجه شعر به این نازکی و طنازی نمی شدم . به کاربران این را بگویم که ابتدا نیتم از برگشت، دیداری کوتاه با دوستان بود و چون عزیزان در پای " آیه ی معراج " ( که در واقع انتشار آن به نوعی رفع اتهام از خودم بود ) زحماتی کشیدند، در صددم که یکایک به صفحاتشان بروم و ارادت و قدرشناسی ام را نشان دهم . حالا دیرتر یا زودتر و البته به شرط عمر.
۱- شعر آمین نازنین ، شعری سپید است و از یک روایت احتمالی تغذیه می کند . که با همان " شاید " چارچوب کار مشخص شده است . و شعر را به سمت یک دیالوگ پیش می برد که بخش نخست آن به قرینه ی معنا ، مستتر است و بخش دوم را در شعر می بینیم . یعنی شاعر به جای " پایان باز " به " آغاز باز " روی آورده است ( توانستید سری به " آیات پس و پیش بزنید )
۲- شعر در بعد معنایی ، سه پارت دارد : پارت اول ، احتمال نیت و منظور پرستوها / پارت دوم : تشبیه کتاب به آنچه می توان از آن تخدیر یا تدخین نمود ( بیشتر سیگار ) / پارت سوم : رها شدن دیدگاه راوی به سان یک پرنده
۳- شعر در این روایت زیکزالی ، از پرستوها به عنوان یک نماد استفاده می کند که قادرند روی تفکر شاعر تاثیر بگذارند و با پر زدن ، کوچ ، آسمان ، بال و بلندپروازی ، واژه ی پرستو را در شعر ساپورت کرده است . باید بگویم رعایت نظایر در شعر مهم است و باعث انسجام تصاویر برداشتی خواننده می شود . و این موردی ست که به خیلی از دوستان هم گفته ام.
۴- پرستوها می تواند نماد دیگری هم باشند که بحثی امنیتی در سیستم های جاسوسی ست . و می گویند از زمان هخامنشیان هم از طعمه های جنسی برای تخلیه ی اطلاعات استفاده می کردند . یا تشویق فردی مهم به انجام کاری که مطلوب آن سیستم جاسوسی باشد از طریق زنان زیبا انجام می شد ( مانند روایت استر و خشایار ، که البته صحت و سقم تاریخی اش معلوم نیست . اما نشان می دهد آن زمان نیز پرستوها در سیستم های جاسوسی نقش داشتند ) . حالا شاعر می گوید پرستوها شاید نیت داشتند جای تفکر او را بگیرند و البته کاری هم نداشت ، می توانست از کتابهایش کامی بگیرد و ادامه ی کار .... می خواستم بگویم که شعر را می توان به این شکل هم ترجمه کرد و این به پتانسیل و انعطاف آن بر می گردد که جای مباهات دارد.
۵- شاعر از اصطلاح " گیجگاه آسمان " کاملا هوشیارانه استفاده کرده است . و این ترکیب ، هم فعل کام گرفتن از کتب را پشتیبانی می کند و هم به شکل پروازی پرستوها و زیکزالهای آنها ناخنک زده است . اصلا کمی دورتر بروید ، یه کم دیگه ... خوب به نظرتان خود شعر نیز شبیه پرواز یک پرستو نیست؟ زیکزال و البته زیبا ؟
و در آخر بحث " قیچی کردن " است . که در فرهنگ کفتربازی ست و پرهای کبوتران جخت ( که بی پروا و کمی غیرقابل پیش بینی هستند ) را قیچی می کنند تا " سخت " شوند . یعنی به بام و لانه ای که کفترباز برایشان تدارک دیده عادت کنند . و اصلا از اول هم لم دادن پرستو در جمجمه ی شاعر نشان از این می داد که بوی کفترزدگی جناب پرستو می آید ...
و دو " میکروپیشنهاد " هم داشتم : شاید هم قرار بود که ... این " که " را حذف کن شعر روان تر خواهد شد .
و دوم به جای " کوچ بکنند " ، " کوچ کنند " را پیشنهاد می کنم . به عادت متداول دوستان هم نمیگم حالا سلیقه ی خودتان است و ممکن است من اشتباه کنم . همینه که هست 😅😅
..
شعر خیلی حرف داشت . می توانستم از کام و کتاب / از بلندپروازی تفکر و حکم قیچی شدن / از جمجمه و ارتباطش با کتاب و افکار / از اینکه چرا دود از چشم بیرون رفته و .... بحث کنم . اما هم خودم و هم دوستان را خسته خواهم کرد. و هم شاعر جوان این صفحه را که بی تردید در اندیشه ی جهان است .
درود ماناجان بسیار سپاسگزارم از اینکه زحمت کشیدید و من و مخاطبان این صفحه را از نقد و نظر زیبایتان بهرهمند کردید. به اثرم لطف دارید. دو پیشنهادی که در آخر دادید کاملا منطقی هستند و حتما آنها را لحاظ میکنم. متشکرم از لطف شما برقرار باشید 💐💐
درود فراوان مانا جان برادر بزرگترم تحلیل های ِ مبتنی بر مصادیق و ارجاع تان به موارد ِ کیفی شعر، با بررسی ِ چرایی و چگونگی ِ ارزش های اثر، نشان از دانش ِ کافی ِ شما استاد اندیشمند دارد که تمام ِ این موارد، در نهایت به یک خوانش ِ درست می رسد. دستمریزاد برادر بزرگه😊🌹🙏❤
درود مانا بی مانا بیمناکم از این حرف گه گاهی متهورانه از چشم آفتاب می افتی هنوز جنون مرا باور نداری دست های چنگیز را از کله مناره ها قطع نمودم وچشم ها نادررا بر خیمه چادرش آویختم آمیخته با کدام نژادی ؟ زودتر بگو حلیمه شیر مادر شترانش را پیشکش آفتاب کرد خداقوت گیانکم برای اثبات نیست دوستتان داریم وشیر دالکم قسم
درود و عرض ادب پایان بندی خوبی داشت جا داشت ترکیبات و تصاویر بدیع و بیشتری ایجاد می کردید برای مثال شاید قرار بود رؤیای پرستوها یا پرستوهای اراده در جمجمه ام ... و عوضش اصلاََ نیازی نبود و جالب هم سلامت و سربلند بمانید و بسرائید 🌸🌸🌸🌸🌸
درود اتفاقا اخیرا به موردی که اشاره کردید- در خصوص ایجاد ترکیبات بدیع بیشتر، خیلی فکر کردهام. احساس میکنم ممکن است در شرایط خاصی، ترکیبات بدیع بیشتر صرفا شعر را گنگ تر کنند و به قولی نمک اضافی باشند. دوستانی که من را میشناسند و یا حداقل آثار قبلی من را خواندند، میدانند که ترکیب سازی اولویت اول من بوده و همیشه سعیام بر این بوده که ترکیبات و تصاویر بکر خلق کنم. اما احساس میکنم در گذشته، گاها زیاده روی کردهام. کلماتم و ارتباطاتشان از تعدیل خارج شدند و فهم مطلب دیگر از دست خارج شد. نمیگویم که اثرم جا برای ترکیب و تصویر بیشتر نداشت. قطعا داشت. اصلا خودم برای شاعر شدن هنوز خیلی جا دارم! ولی اولویت کنونی من چیز دیگریست. من قصد دارم تا حدودی زیبایی در عین سادگی را کشف کنم. بدنبال جرقههایی هستم که در بافت کلی متن خود را نشان میدهند نه لزوما- تاکید میکنم نه لزوما- در ترکیب کلمات. حتی در همین اثر گیجگاه آسمان و کوچ کردن افکار و پرستوهای اشغال گر تا حدودی سعیام را در ترکیب و تصویر سازی نشان میدهند؛ اما خب سمت و سوی قلمم حداقل الان در جهت دیگریست. با خواندن آثار شاعران دیگر و جهان بینیهای دیگر- خصوصا آثار عبدالملکیان- بر آن شدم تا تغییراتی در نوشتنم ایجاد کنم و ببینم چه نتیجهای میگیرم. ضمنا در مورد واژهی *عوضش* حق با شما و شاهزاده خانوم هست. بنظر میرسد که حشو باشد. ممنونم از حضور گرمتان برقرار باشید💐
درود وعرض ارادت خدمت جناب احمدی بزرگوار خیلی خوش برگشتید وخوشحالیم که هستید اثر هم عالی وزیبا ویرایش خواهرم شاهزاده رو دوست داشتم در پناه حق همیشه شاد وسلامت باشید
سلام علی جان دیدم که نسبت کامنتگذاران شعرتون ۹ به ۴ هست با این کامنت میشه ۹ به ۵ و شاید این حس غربت رو کم کنه اینکه البت فقط جنبه شوخی داشت و حمایت و توجهی که خانمهای بزرگوار سایت از صفحه اشعار یا وبلاگها میکنند عالیه و مغتنم شعرتون عالی بود و اگر بر اساس مضمون از پیش دیدهای نسروده باشید ، کشف قشنگی هست نظرات دوستان و پیشنهادهاشون هم قابل تامل بود
درمورد این قسمت :
قرار بود که پرستوها در جمجمهام لَم بدهند و عوضش افکارم را تشویق به کوچ بکنند
به نظرم با یک تعبیر میشه " در عوضش.." رو حشو قلمداد نکرد
یعنی اگه یک عمل مورد نظر باشه : پرستو لم بده و افکارمو تشویق به ... کنه ، در عوضش اضافیه
ولی اگه منظور یه جور بده بستون باشه و درازای اینکه جایی برای لمیدن بهش داده شده ، افکارم رو تشویق کنه ... انگار لازمه که گفته بشه در عوضش یا بجاش یا ... بند دوم جالب بود کام گرفتن و دود و قیچی و ... تصویر سوررئالی ساخته و یه جور تعلیق هم انگار حس میشه ، هم به دلیل پرواز و هم اینکه ادم با قطعیت نمیتونه بگه خوب منظور شاعر فلان ماجرا ست یا فلان بحث یا معنی
سلام جناب به گزین موافقم. در شرایط دومی که عرض کردید، *عوضش* حشو قلمداد نمیشه. لطف دارید به اثر بنده. ممنونم از حضور گرمتون و نظرات ظریف و جامعی که پای اشعار دوستان به جا میگذارید. دمتون گرم و سرتون سلامت 💐💐
سلام علی جان بازگشت پیروزمنداتو به سایت تبریک میگم
از لحاظ انشایی وقتی تو از حرف اضافه تو جمله ات استفاده کردی همونو به فعلت نباید بچسبونی این ضعف تالیف میشه فعل بکنند غلطه محضه کنند درسته
و چندتا حشو بی دلیل تو کارت هست از اون واو ربط دوم که باید به شکلی دیگه بیان میشد تا جاهای دیگه خلاصه برای یه شعر کوتاه حشو و جملات ربط زیاد پذیرا نیست و من این ارسالی تو بیشتر دست گرمی میبینم برای اومدن توو تشک ناب و بعدش فیتیله پیچ کردن و شعرای خوبتو میبینم و تصاویر شعریتم تازگی نداشت پیش ترها به شکل های گوناگون لم دادن چرندگان و پرندگان و خزندگان و در اشعار دیگران دیدیم
سلام و عرض ادب دوست شاعرم شعر خوب رانمیتوان کتمان کرد این صفجه زیباست...بی تعارف قلمتان را دوست دارم و جسارتتان در فرم شکنی برایم قابل تقدیر است شعر رو دیروز خونده بودم و نظر هم نوشتم،ولی الان که صفحه سبز خانم دکتر رو میخوندم دیدم نظرم نیستش ،احتمالا دستم خورده پاکیدم.🙏🙏🙏 شاعرانه هایتان برقرار🌹🌹🌹🌹🌹
سلام دوست عزیزم به من لطف دارید. اتفاقا من هم مدت زیادی میشه که با آثارتون آشنا هستم و از قلمتون لذت میبرم. خیلی بیتعارف و بیبده بستون خدمتتون عرض کردم. برقرار باشید 💐
درودبرشما زیبابود علی جان عزیزمممممم بسیار عالی و پرمفهوم بود احسنت برشما خداقوت عزیزدلم دوستتتتتتتتتتتتتتتدارم 🌹🌹🌹خوش آمدید 🌹🌹☘️☘️🍀🍀🌿🌿🌿🌿🌹🌹🌹🌹🌼🌼🌼🌼🪴🌹🌹🌹💐💐💐🌸🌸🌸🪷🏵🏵 🌹🌹🌹🌹🌹☘️☘️🍀🍀🌿🌿🌿🌿🌹🌹🌹🌹🌼🌼🌼🌼🪴🌹🌹🌹💐💐💐🌸🌸🌸🪷🏵🏵 🌹🌹🌹🌹🌹☘️☘️🍀🍀🌿🌿🌿🌿🌹🌹🌹🌹🌼🌼🌼🌼🪴🌹🌹🌹💐💐💐🌸🌸🌸🪷🏵🏵 🌹🌹🌹خوش آمدید 🌹🌹☘️☘️🍀🍀🌿🌿🌿🌿🌹🌹🌹🌹🌼🌼🌼🌼🪴🌹🌹🌹💐💐💐🌸🌸🌸🪷🏵🏵 🌹🌹🌹🌹🌹☘️☘️🍀🍀🌿🌿🌿🌿🌹🌹🌹🌹🌼🌼🌼🌼🪴🌹🌹🌹💐💐💐🌸🌸🌸🪷🏵🏵 🌹🌹🌹🌹🌹☘️☘️🍀🍀🌿🌿🌿🌿🌹🌹🌹🌹🌼🌼🌼🌼🪴🌹🌹🌹💐💐💐🌸🌸🌸🪷🏵🏵
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
(متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
ارسال پیام خصوصی
کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست . استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
به نام یکتا خدای هستی بخش
با آرزوی سلامتی و بهبودیِ کامل و سعادتِ روزافزون برای مدیر عزیز سایت استادسیّداحمدی زاده و نیکروزگاریِ یکایکِ شما نابیانِ ارجمند - شاعران گرانقدر سایت ادبی شعرناب یا به قول بزرگان: دانشگاهِ ناب
به بهانهی خواندن شعر هنرپرور و جزییات پردازِ زیبای آقای احمدی امین ارجمند ، باعنوان تامّل برانگیزِ (غریب) ؛ بااجازهی همگی شما شعردوستان ، چندخطی هرچند کمبضاعت و سریع ، راجع به شعر سپید تقدیمِ دلهای اندیشمند شما گرانقدران می دارم .
همانگونه که اکثریتِ شما عزیزانِ صاحباثر واقف هستید ؛ شعر سپید به دلیل نداشتن قافیه و وزن عروضی ، از طریق ِ بیانیتلفیقی ، موجب اثرگذاری بر روی سِیرِکلام در طول شعر می شود که از ویژگی های شعر سپید می توان به : نداشتن قافیه ، وجودِ مکثهای آنی در میان مصاریع برای دعوتِ مخاطبان یا خوانندگان به اندیشیدنِ مضاعف در باب محورِ تاکیدیِ شاعر در اثنای متن ، بُروزِ سکته های متناوب ، عبارات انعطاف پذیر و تکیه های پی در پی بر واژگانی خاص و مدّ نظر گوینده ، اشاره داشت .
واحد شعر سپید ، مُبتنی بر وحدتِ معنایی است و بدون تعداد سطورِ مشخص و مصاریع معلوم ، تعيين می گردد.
این نوع نویسندگیِ شعر با دیدگاهی نواندیش در جهانبینیِ وسیعِ از جمیع جهاتِ علمی ، هنری ، اقتصادی و فرهنگی و فردی و بویژه اجتماعی در مواجهه با معضلات عدیده ی جوامع کنونی می پردازد و میکوشد تا موسیقیِ بیرونی را به یکسو نهاده و از موسیقیِ درونیِ واژگان بهرهمند باشد و گاهی نیز از موسیقیِ کناری و معنوی کمک بگیرد تا ضعف خود را از لحاظ نداشتن موسیقی بیرونی جبران نماید .
شعر سپید ، معادل اصطلاح انگلیسیِ \\\\" blankverse \\\\" ( در ادبیات غرب ، به ویژه در شعر انگلیسی) شعری است بی قافیه امّا موزون . هر مصراع این نوع پردازش در زبانِ انگلیسی معمولاً ده هجا و پنج تکیه دارد. اما در این زبان عموماً به هر شعر موزون بی قافیه ای شعر سپید می گویند . البته شعر سپید در زبانِ فارسی تفاوت های بُنیادی با مفهومِ غربیِ آن دارد.
اصولاً در زبان فارسی به شعری سپید میگویند که نه وزن دارد ؛ نه قافیه ؛ اما سطور و بندهایِ گویاییِ معیّنی را داراست .
همانطور که اشاره شد ؛ موسیقیِ بیرونیِ شعر همان چیزی است که وزن عروضی خوانده می شود و پی بردن به یادگیری و بهره وریِ آن یقیناً اول امری ذاتی و سپس اکتسابی و آموزشی است.
منظور از موسیقی ِ کناریِ شعر هم تناسب و تعادل دو واژه یا دو حرف در آخر مصراع است مانند: دیدار و بیدار (مانند قوافی در شعر کلاسیک یا انواع سجع در متونِ نثر ).
از موسیقی درونی نیز مقصود همان مجموعه ای از تناسبات است که میان صامت ها و مصوت ها و به نوعی میان واج های یک شعر ممکن است وجود داشته باشد.
آوردگاه و ریشهی شعر سپید را باید در ادبیات مغرب زمین جویا شویم . در سده ی نوزدهم میلادی شخصی به نام الویسیدی برتراند ، برای نخستین بار در قالب سپید ، شعر سرود. پس از او شارل بودلر ، آرتور رمبو ، پل الوار و غول ادبیات آقای تی اسی الیوت نیز در قالب سپید اشعاری نغز داشته اند .
در ایران نیز شاعری به نام محمد مقدّم در سال ۱۳۱۳ ه .ش در مجموعه ی کتاب ( راز نیمه شب ) اولین شعر سپید فارسی را به دست چاپ سپرد و بعد از او هوشنگ ایرانی در اثر ( بنفش تند خاکستری ) شعر را در این قالب سروده است. احمد شاملو ، شاعر سپید سرای معاصر و پدر شعر سپید ، برای اولین بار در کتابِ ( آهنگ های فراموش شده) از ثقالت آموزش وزن خود را رها ساخت . شاملو فکر آزاد کردن شعر را از قید و بند وزن عروضی کلاسیک از فرهنگ غرب وام گرفته بود .
این نوع شعر که بنابر ذات و ماهیّتِ خود ، خواسته است تا موسیقی عروضی را پشت سر نهاده باشد ؛ می بایست به طرف وسایل و اسبابِ دیگری جهت بالا بردن سطح موسیقایی متن خودش گامی ثمربخش بردارد. لذا نخستین سرایندگان و نام آوران این قالبِ نوظهور با حذف وزن عروضی ، شیوه های دیگری را که اغلب برخاسته از آرایه های بدیعی و صنایع ادبیِ تلفیقی و تفکّرات تطبیقی در شعر قدمای ماست ؛ برگزیدند.
شاعران مشهور سپید سرا در ایران ۱- هوشنگ ایرانی ۲- بیژن جلالی ۳- احمد شاملو ۴- محمّد مقدّم ۵- یدالله رویایی ۶- سیدعلی صالحی ۷- منوچهر آتشی ۸- احمدرضا احمدی ۹- رضا براهنی و ... تا به امروز که درسایت ادبی شعرناب خودمان نیز شاعرانی متعدد گرایش به سمتِ سپیدسرایی و بیانِ دلگویه ها ازین شیوه ی سرایشِ مطلوبِ اندیشمندان مختلف دنیا دارند ؛ اما تشخیص سپید از انواع دیگر شعرِ آزاد ، یقیناً به آشنابودنِ نگارندگان به اِلِمان های اساسیِ شعرسپید برمیگردد.
این نوع شعر پارامترها و اختصاصات و ویژگی های خاص خودش را در همسویی با انواع مکاتب ادبی روزِ جهان داراست که به رغم نداشتن قافیه آن را مآثربیان جلوه می دهد که انصافاً شعر آقای احمدی امین گرانقدر هم از خصوصیات بارز شعر سپید به نحو احسن بهره مند است و من وجداناً حشو چندانی در رویکردِ ساختاریِ قلم ایشان ندیدم .
ولی این نکته مهم در بررسی ساختار شعر سپید قابل بیان است که احمد شاملو در شعر از تقطیع هم استفاده نمود . وزنِ کلمات به این نوع شعر قالب درونی و یا شکلی ذهنی می بخشد و حالت روحی شعر مهم است به این دلیل قالب این نوع شعر از قالب شعر نیمایی متفاوت و مغایر از هم است. شاعری به نام حسندلبری در بیتی میگوید :
پدرم گاه صدا میزندَم : شعر سپید ..!
بس که آشفته و رنجور و به هم ریختهام ...
آن چه دربارهی قالب شعر مهم است (( وحدت ذهنی)) است که چه در قالب کلاسیک و چه در قالب شعر نوی نیمایی و از جمله در شعر سپید باید رعایت شود.
همان قدر که شعر موزون باید از وحدتی ذهنی و بارشِ ملفوظات ادبی برخوردار باشد ؛ شعر آزاد یا همان شعرِ بی وزن نیز باید از یکپارچگی خاصی بهره ور گردد.
یکبارچگی اندیشه ی آقای احمدی امین عزیز شاعر زیبانگار سایت شعرناب در مولفه های شعرسپید اعم از فرم و ساختار ، ایجاز ، تخیل شاعرانهی سوررئال گونه ی طبیعتمحورِ اَحسنِ ایشان با آوردنِ استعارات ناب ، احساس کشف و شهود و تصویرپردازیِ عالی و تلنگرکلامیِ انتقادینِ فلسفهرویکردِ ایشان و بهره مندی از نماد و نشانه و سمبل در اثنای نگارش شعر ، همچنین مرگ اندیشی در واژگان مراعات النظیریِ کوچ و پرستو و از همه مهم تر زبانِِ شعریِ جالب توجه شان که از شاخصه های اصلی شعر سپید است در اثر زیبای آقای احمدی امین ، بوضوح مشهود است و البته به مقوله ی آشنایی زدایی و هنجارشکنی در نمودِ ترکیبات اضافی این شعرِ سربلند نیز می توان ایمایی درنگسوی داشت .
اینم کامنت اوّلم به این شعر که پاک کرده بودم تا بعداً در پیشامدِ فرصتی مناسب ، نقدگونه بنویسم ولی امانتسار کامنتم را نگهداشته بودمش :
(( سلام و درود بیکران
چه سپیدِ بلندبالایی ایجازی طبیعتمحور باتصویرپردازیِ خلّاقانه و عنوانی مآثرسوی که غربتِ دلِ یکرنگِ غماندودِ کوچاندیش ازین دنیای هزاررنگِ مَلالآوای مهمانکُش را ، زیبا و مهارتبیان نگاشتید . هم اجتماعی بود تلنگربیان و هم غنایی ظریفنهاد. با مراعاتالنظیری خوشپرداخت از حسّ ِ پرواز .پایانبندیاش هم عالیست. زنده باشید .موسیقی بی کلام ارسالیتان را هم شنیدم. قلمتان جاودان نویسا ))
از کاستی ها و اغلاط احتمالیِ املایی هم در سریعنگاری و خلاصهگویی ام ، واقعاً عذرخواهم
سلامت و دلشادبمانید و سرافراز
بااحترام - دوشنبه ۲۱ خردادماه ۱۴۰۳ ه .ش