سلام و درود بر شما بانو فرشیدفر
با اجازه از محضر صاحب صفحه مطلبی را در خصوص فرمایش شما در خصوص نقد ها عرض کنم
🔷 هیچ گاه عدالت برابر با مساوات نیست
عدالت هرچیزی را سر جای خودش قرار دادن است
چه بسا که گاهی تقسیم مساوی و دیدگاه مساوات گرایانه عین بی عدالتی است
🔷 سطح سواد نوشتاری دوستان یکی نیست
برخی ها در طبقات بالاتر شاعری و برخی نیز در
قسمت های پایین قرار دارند
چطور میشود برای کسی که هنوز در مراحل ابتدایی
سرایش قرار دارد نقد تند و تیز نوشت
گاهی نقدهای تند در برخی افراد نتیجه ی عکس میدهد بنده خودم چه در سر کلاس چه هر محفلی باشد از سختگیر ها هستم اما نه برای همه
🔷 به زعم من همه ی دوستان ظرفیت نقد های تند و تیز را ندارند
ساعت ها برای یک نقد وقت صرف میشود
در نهایت برخی از دوستان به هر علتی
از روی ناچاری کل شعر را حذف میکنند
پس برخی از عزیزان حتی با فعال بودن تیک نقدشان
راضی به نقد تند نیستند
🔷 و در آخر اینکه منتقد علاوه بر اینکه سواد
ادبی باید داشته باشد روانشناس خوبی هم باشد
تا مطلبی را که به طرف مقابل ارائه میدهد
موثر افتد وگرنه نقد به درد نمیخورد
منتقد باید خودش در درجه ی اول حرمت
شعر و شاعر را نگه داشته و با توجه به روحیات
شاعر و شناختی که از سابقه ی سرایش و سواد
او دارد نقد کند وگرنه میشود آنچه که عرض کردم
یا علی مدد
شعری پیش رو داریم از آقای علی احمدی که چند سطری در خصوص آن خواهم نوشت.
سابقه ی شاعریت شاعر برایم محرز است و می دانم که شاعر از استعداد فوق العاده ای در جفت و جور کردن
کلمات و ساختن تصاویر دارد لذا کمی سختگیرانه تر
در باب این شعر سخن خواهم گفت
🚩 لزوم تربیت ناخودآگاه شاعر
آنچه که در کلید خوردن یک اثر ادبی موثر است و حتما و قطعا باید مورد استفاده قرار گیرد به کارگیری بسیاری از نکات مانند ( صور خیال، لحن و موسیقی و ریتم، فرم و ساختار) به صورت توأمان میباشد و اگر یکی از این مولفه ها نباشد و یا کم رنگ گردد اثر ادبی لنگ میزند
اثر جناب احمدی لایه مند است کد دارد و خوشبختانه در خیلی جاها الگوریتم کشف این کد ها را هم در همین لایه ها ابراز داشته و هرکس با هر دیدگاهی میتواند از اندیشه ی شاعر بنوشد.
سطل اداری
سفسطههای ماهانهاش را
روی خطوط یائسه
پهن میکند
امان از بیشعری!
🔷 به لحاظ نگارشی
(اش) در ماهانه حشو است چرا که وقتی برای سطل بستر ملکی آورده میشود و عنوان میگردد سطل اداری
دیگر نیاز به ضمیر مالکیت برای ماهانه نبود چرا که از فحوای کلام مشخص است ماهیانه مربوط به سفسطه های داخل سطل است.
🚩( خطوط یائسه)
به زعم من بهترین ترکیب است برای نشان دادن حال و روز یک خط و این صفت گرچه در کلام شاعران دیگر هم آمده ولی جناب احمدی هم درست و هم هوشمندانه
آن را به کار برده است.
ز ابر یائسه جای سوال باران نیست
در او ببین و بدان راز خشکسالی را
استاد حسین منزوی
🚩( امان از بی شعری) گرچه شاعر نمکی ریخته بر شعرش با این عبارت اما نمکدان از دستش سُر خورده و شعرش را در ابتدا شور کرده است نیازی به این عبارت نبود و تاثیری در فرم و ساختار شعر ندارد جز اینکه بر آمار و تعداد حشوهای خود می افزاید
🚩با عنایت بر اینکه در ادامه ی شعر سخن از سانسور و....
آمده، آوردن کلمه ی اداری شگرد شاعر است و یکی از نقاط قوت شعر.
میتوانم بگویم این کلمه آنونس شعر است و در فهم الگوی کشف کدهای شاعر بسیار موثر است
🚩 نمای دید پرنده
در سینما و صنعت فیلم برداری نمای گرفته شده توسط دوربین هنگامی که مانند پرنده زاویه دید از بالا به پایین باشد را نمای دید پرنده گویند شاعر از این تکنیک در شعر خود در اول کار با آوردن چند سطر استفاده کرده و ادامه ی شعر را منوط به درک این بند نموده است.
چارهای نیست
از دماغ فرمالیتهی افکارم
میافتم و
واژهوار
در پوست خودکار
میگنجم
به امید اینکه کسی
برای چند لحظه
پی ببرد
🚩 در وهله ی اول برای چندمین بار برای دوستان سپید نویس عرض کنم که بی خودی سطور را تقطیع نکنند
مگر برای هر سطر اضافه امتیاز میدهند که تعداد سطور را افزایش میدهید
مثلا همین بند جناب احمدی را در نظر بگیرید
می توانستند چندین سطر را در هم ادغام کنند و نیازی به قطعه قطعه کردن اضافه تر نبود.
متاسفانه برخی از افراد،متنی می نویسند و ناخودآگاه به جای ویرگول یا نقطه به سطر بعد میروند و نوشته ی خود را کامل میکنند و یا برخی دیگر بدون در نظر گرفتن عناصر شعری و شعریت در اثر،بدون هیچ کوششی نوشته ایی با تقطیع می نویسند و آن را شعر می خوانند.
🚩 در این بند
باز کلمه ی فرمالیته حشو است چرا که اگر شاعر بگوید
از(دماغ افکارم) قطعا بهتر است و اختلاط دو کلمه ی عینی و انتزاعی کافی است و مخاطب خودش در ناخودآگاه خود به فرمالیته بودن دماغی که برای افکار متصور شده پی خواهد برد.
🔷 پوست خودکار
گنجانده شدن در پوست خودکار نمیتواند تصویر درستی به ما ارائه کند چرا که پوست خودکار همان لایه ی بیرونی و قاب خودکار است چرا باید واژه وار در قاب خودکار قرار بگیرد درست است که تلمیح و تمثیلی است از ضرب المثل در پوست خود نگنجیدن اما در عمق نوشتاری شعر ناجور است و نچسب.
نوشتار از مغز خودکار منتشر میشود نه از پوست خودکار و این مغز است که مینویسد نه پوست و خودکار بدون پوست هم قابلیت نوشتن را دارد
🚩 تعویق معنا
مقوله ای که در برخی بندهای جناب احمدی به چشم میخورد تعویق معنا است.
برای گذراندن زبان از سطح عادی (یعنی سطح خبری شعر ) و رساندنش به مرتبه ی دیگر که مخیل شاعرانه است از تکنیکی به اسم تعویق معنا استفاده میشود که گاهی این تکنیک مانند شمشیر دولبه ممکن است یا به بهتر شدن شعر کمک کند و یا شعر را سلاخی نماید
برای مثال
شاعرکهای خوابآلود
باور میکنند
سطلهای هرزه
اگر ناخن خشک
تناول کنند
لااقل حقیقت محض
پس میدهند...
گرچه خوردن ناخن خشک توسط سطل ها، منظر های مختلفی را تداعی میکند مثل شکنجه، مثل استرس، مثل شکنجه گر، سازمان های امنیتی و قص علی هذا
اما شاید این تعویق معنا گاهی به مذاق مخاطب خوش نیاد و حتی سطحی از آن عبور کند.
شاعر علاوه بر لایه مند کردن سطور حتما باید نشانه ها و به اصطلاح تابلو های راهنما را هم در وسط شعرش بکارد تا شعر به سمت دادائیسم و چیستان سوق پیدا نکند.
🚩 عدم توجه به زبان شعر
نمیشود با زبان دیروز و معیارهای شعر کلاسیک شعر گفت و ادعای شعر سپید و نیمایی داشت، یا با فاصلهگیری از زبان امروز و دوری از جزیینگری و با کلیگویی، حرفهای نثرگونه زد و آنها را شعرهای سپید دانست و این اشل کلی است در اشعار سپید برای حفظ
سلامت زبان
در اثنای شعری که جناب احمدی سروده و از المان های نو و مدرن استفاده کرده کلماتی مانند دشت و دمن
همان مین های خطرناکی است که شاعر ناخواسته بر روی آنها پا گذاشته است.
درختک و درختچه کلماتی که یکی هستند و یکی از آنها اضافه است و احتمالا از سهو، املای آن هم درخچه نوشته شده است
در پایان باز متذکر می شوم که به دلیل قاعده ی
«حسنات الابرار سيئات المقربين»
کمی بیشتر مته روی خشاش گذاشتم تا این شاعر با استعداد به آن قله های رفیع دست یازد
در کل شعری بود زیبا و پر از تصاویر بکر و عالی با مضمون قوی و کمی در اجرا ضعیف که ان شاء الله
با مطالعه ی بیشتر و اندوختن تجارب نوشتاری
این خرده کاریها هم مرتفع میگردد
یا علی مدد
سید هادی محمدی