سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 3 آذر 1403
    22 جمادى الأولى 1446
      Saturday 23 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        شنبه ۳ آذر

        ای ساقی

        شعری از

        بهمن بیدقی

        از دفتر شعرناب نوع شعر آزاد

        ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۱۶ فروردين ۱۴۰۳ ۰۹:۵۷ شماره ثبت ۱۲۸۹۲۵
          بازدید : ۱۱۴   |    نظرات : ۱۴

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر بهمن بیدقی

        ای ساقی
         
        یکریز، بدنبالشان میگردم ،
        " هم مستی و هم ساقی "
        درهستی و هر باغی
        ساقی همچنان حاضر
        منم که گشته ام یاغی
        من زِخود به خود ، گذاشته ام داغی ،
        یاری ام کن اِی ساقی
         
        من را بگیر ازخویشتنِ زشتم
        تحویل بده به خویشتنِ خوبم
        دستبوسِ توام ساقی
         
        دیشب رفتم در باغی ،
        نورنداشت ، قره باغ بود
        مستی هم نبود بی شک به لالویش
        به خود گفتم در این ظلمتِ بیحد ،
        حتی ، باغ هم زشت است
        نوری بِدَم به جان پُرازظلمتم اِی ساقی
         
        درطویله انداختم نفْسم را
        بیچاره سرش خورْد به طاقی
        غلط نگفته باشم بهرهرمستی ، آماده ترم ساقی
         
        نمیخواهم مثلِ قابیل شود کارم ، یک قاتل
        تا راهنمایم باشد یک زاغی
        مسجد بد نبود ، لاغر بود آن زاهد
        ولنگاری خیلی بد بود ،
        درآن دیدم ، گنهکارانِ بس چاقی
        آری اِی ساقی ! پشیمانم ز بد بودن ، توبه میخواهم
        شبِ قدرهم گذشت ازما
        میخواهم پرستشی قشنگ دائم روان باشد ، درهمه فرداهام
        همین یکروزه ی ماندن ، دربینِ تباهی هم ، بسی سخت است ،
        عجب دنیا ولحظه های بس شاقّی !
        به نورِ خوبت این روح ، پس کِی شود الصاقی ؟
        التماس من را بپذیر اِی نور، زظلمتها ، نجاتم بده اِی ساقی
         
        بهمن بیدقی 1403/1/15
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        شنبه ۱۸ فروردين ۱۴۰۳ ۱۵:۳۱
        خندانک
        درودبرشما خندانک
        زیباقلم زدید خندانک
        خندانک خندانک
        بهمن بیدقی
        بهمن بیدقی
        شنبه ۱۸ فروردين ۱۴۰۳ ۱۶:۵۴
        با سلام و عرض احترام هنرمند بزرگوار
        سپاس از لطفتون
        سلامت باشید
        ارسال پاسخ
        طوبی آهنگران
        شنبه ۱۸ فروردين ۱۴۰۳ ۰۸:۲۰
        سلام و ادب احترام جناب بیدقی
        درود فراوان بر شما
        سال بسیار خوبی برایتان ارزو می‌کنم
        بهمن بیدقی
        بهمن بیدقی
        شنبه ۱۸ فروردين ۱۴۰۳ ۰۸:۲۸
        با سلام و عرض احترام هنرمند بزرگوار
        با سپاس فراوان
        سال نو به میمنت و شادی انشاءالله
        ارسال پاسخ
        محمد اکرمی (خسرو)
        شنبه ۱۸ فروردين ۱۴۰۳ ۱۳:۱۳
        درود جناب بیدقی
        زیبا قلم زدید
        موفق باشید
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        بهمن بیدقی
        بهمن بیدقی
        شنبه ۱۸ فروردين ۱۴۰۳ ۱۶:۵۵
        با سلام و عرض احترام آقای اکرمی بزرگوار
        سپاس از لطفتون
        مؤید باشید
        ارسال پاسخ
        محمدرضا آزادبخت
        شنبه ۱۸ فروردين ۱۴۰۳ ۱۷:۵۰
        درود زیبا بود
        بهمن بیدقی
        بهمن بیدقی
        شنبه ۱۸ فروردين ۱۴۰۳ ۱۸:۱۰
        با سلام و عرض احترام آقای آزادبخت بزرگوار
        سپاس از لطفتون
        سلامت باشید
        ارسال پاسخ
        شهرام بذلی
        شنبه ۱۸ فروردين ۱۴۰۳ ۱۸:۳۵
        عرض ادب و احترام
        بسیار زیبا و پر محتوا سروده اید
        درودتان باد
        بهمن بیدقی
        بهمن بیدقی
        شنبه ۱۸ فروردين ۱۴۰۳ ۱۹:۲۵
        با سلام و عرض احترام آقای بذلی بزرگوار
        سپاسگزارم از لطفتون
        سلامت باشید و شادمان
        ارسال پاسخ
        محمد باقر انصاری دزفولی
        شنبه ۱۸ فروردين ۱۴۰۳ ۲۱:۲۴
        باعرض سلام
        زیبا سرودی بود
        هزاران درود
        استاد گرامی
        خندانک خندانک خندانک
        بهمن بیدقی
        بهمن بیدقی
        شنبه ۱۸ فروردين ۱۴۰۳ ۲۲:۵۱
        با سلام و عرض احترام استاد بزرگوار
        سپاسگزارم از لطفتون
        سلامت باشید و شادمان
        ارسال پاسخ
        محمدوحید خواجه
        يکشنبه ۱۹ فروردين ۱۴۰۳ ۱۸:۳۹
        ساقی چه کرده ای نه مستم نه هوشیار نه گویی عاقلم نه دیوانه
        چه میخواهم در منزل گه فانی تو میدانی تو میدانی
        مگر میشود از هیچ به هیچ آمده و رفته باشیم
        درود بر شما
        بهمن بیدقی
        بهمن بیدقی
        يکشنبه ۱۹ فروردين ۱۴۰۳ ۱۹:۳۸
        با سلام و عرض احترام هنرمند بزرگوار
        سپاس
        ارسال پاسخ
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        شرابی پر است از صواب سرودی گوارا و ناب ااا مرامت همه حُسن خُلق و پاداش تو صد ثواب
        نادر امینی (امین)

        یکی از بزرگان اهل شعر درودی فرستاد برمن از روی مهر نبودم لایق حمو ثنای بندگان بباشم حقیری زشرمندگان سرودم تا که سنجم عهد خویش به اشک یتیمان پای افتاده پیش نه من آن نیک سرشتم در این روزگار ولی من کجا وسعدی روشن فکار کنون من درودی فرستم مریم که عادل بود کنیه اش چو عادل هماره بود با همه بنیه اش
        مدینه ولی زاده جوشقان

        تو ای آن که در قلب و روح منی اا خداوند حکمت خدای غنی اا به اطراف خود هم نگاهی بکن اا بتابان بر این سر زمین روشنی مدینه ولی زاده ی
        مریم عادلی

        درود برشما شاعر نیک سرشتتتت کاش دنیااز فکرتان مینوشت
        نادر امینی (امین)

        مرده آن است که نامش به نکویی نبرند ورنه هرمرد تبهکار به جهان زنده بود لیک مرد فداکار فلکی زنده کند دست دردست فقیران دهد و خرج یتیمان بکند این چنین که رسم خردی درجهان زنده بود پیش یزدان همه از فقر وغنیآن برازنده بود نه ستم بیند و نه ستمکار بود عاقبت در پی عقبی رود پا زدنیا بکشد

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        3