سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        غم روزگار مستی

        شعری از

        فرید آزادبخت(شهاب ثاقب)

        از دفتر انسانم آرزوست نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۲ فروردين ۱۴۰۳ ۱۹:۱۸ شماره ثبت ۱۲۸۶۳۸
          بازدید : ۱۴۴   |    نظرات : ۹

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه

         
        نه عجب بدین غم غریبی تو چو نوبهارخواهی آمد 
        گل و لاله تحفه می نمایی به هوای یار خواهی آمد !
        ستم زمانه دوست بس نیست جفای شاهدان غم نیز 
        بکشیم و دیر می نماید که به انتظار خواهی آمد 
        غم روزگار جور و مستی به حریف باده نوش گفتم 
        به لب است جان و نیک ترسم که جدا ز یار خواهی آمد 
        چو وطن چنین نمی شناسی به کجا دگر سفر نمایی!؟ 
        دل خستگان ما ندیده به هوای پار خواهی آمدی 
        به کفت اگر دو صد صراحی است زمین بنه تو جان ثاقب 
        که شراب دل ز خون خلق است و خمار و زار خواهی آمد
        نه نصیب جان بی نصیبان شدی ای مه مست ده و چار 
        نه هوای دل دوستداری نه به غم به  کار خواهی آمد !
        چه نصیحت است پیر زاهد غم عاشقان اگر بدیدی 
        ره چاره چند گم نمایی به بلا دچار خواهی آمد!
         
         
        ویرایش دوم با تغییر وزن و با همان قافیه و ردیف 
         
         
         
         نه عجب بدین غریبی تو بهار خواهی آمد !
        گل و لاله بر فروزی پی دوستدار خواهی آمد !
        ستم زمانه بس نیست جفای شاهدان نیز 
        بکشیم و خوش نماید که به انتظار خواهی آمد 
        غم روزگار مستی به حریف باده گفتم 
        به لب است جان و ترسم که جدا ز یار خواهی آمد 
        چو وطن نمی شناسی به کجا سفر نمایی!؟ 
        دل خستگان ندیده به هوای پار خواهی آمدی 
        به کفت اگر صراحی است زمین بنه تو ثاقب 
        که شراب دل ز خون است و خمار خواهی آمد
        نه نصیب بی نصیبان شدی ای مه ده و چار 
        نه هوای دوستداری نه به کار خواهی آمد !
        چه نصیحت است زاهد غم عشق گر بدیدی 
        ره چاره گم نمایی چو دچار خواهی آمد!
         
         
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        شنبه ۴ فروردين ۱۴۰۳ ۱۱:۲۸
        خندانک
        درودبرشما خندانک
        زیباقلم زدید خندانک
        خندانک خندانک
        عباسعلی استکی(چشمه)
        شنبه ۴ فروردين ۱۴۰۳ ۲۰:۵۶
        جالب و زیباست خندانک
        مجید بهلول (میثم)
        جمعه ۳ فروردين ۱۴۰۳ ۲۳:۲۲
        درود‌شاعر‌‌گرامی
        خندانک خندانک خندانک
        محمدرضا آزادبخت
        جمعه ۳ فروردين ۱۴۰۳ ۲۳:۳۸
        درود استاد زیبا بود
        علی مزینانی عسکری
        شنبه ۴ فروردين ۱۴۰۳ ۰۶:۴۲
        درود بر شما و احسنت
        با ویرایش دوم بسیار خوب خواندم
        عیدتان مبارک
        خندانک خندانک خندانک
        محمد باقر انصاری دزفولی
        شنبه ۴ فروردين ۱۴۰۳ ۱۵:۱۹
        بداهه ای تقدیم شما شاعر بزرگوار
        شب نیست
        خاک نیست
        وقت خفتن نیست
        بهاران
        به جان دل می دهــد امید
        با بوی گل یاس سفـید
        در دل بهـاران می دهــد نوید
        درسال چدید
        شــروع کنیم
        دگرگونی در
        یڪ زندگــی شاد جدید
        سال نو مبارک
        خندانک خندانک
        ساسان نجفی(سراب)
        يکشنبه ۵ فروردين ۱۴۰۳ ۰۰:۱۴
        جناب آزادبخت عزیز درود بر شما..
        زیبا سرودید..
        سال نو مبارک..
        خندانک خندانک
        مرتضی میرزادوست
        دوشنبه ۶ فروردين ۱۴۰۳ ۱۷:۴۸
        سلام و عرض ادب خندانک
        هر دو شعر دلنشین و زیباست
        درودی بیکران
        سال نو مبارک
        خندانک خندانک خندانک
        فرید آزادبخت(شهاب ثاقب)
        جمعه ۱۷ فروردين ۱۴۰۳ ۱۸:۴۶
        درود عزیزان جان . بسیار سپاسگزارم . عیدتان مبارک . طاعات و عبادات قبول حق
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        لاله و گل نشانه از طرف یار داشت ااا بی خبر آمد چنان روی همه پا گذاشت
        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        نرگس بخواب رفته ولی مرغ خوشنواااااااگوید هنوز در دل شب داستان گل
        میر حسین سعیدی

        رها کن دل ز تنهایی فقط الا بگو از جان ااا چو میری یا که مانایی همه از کردگارت دان
        نادر امینی (امین)

        لااله الا گو تکمیل کن به نام الله چو چشمت روشنی یابد به ذکر لااله الا الله چو همواره بخوانی آیه ای ازکهف بمانی ایمن از سیصد گزند درکهف بجو غاری که سیصد سال درخواب مانی ز گرداب های گیتی درامان مانی چو برخیزی ز خواب گرانسنگت درغار مرو بی راهوار در کوچه و بازار مراد دل شود حاصل چو بازگردی درون غار ز زیورهای دنیایی گذر کردی شوی درخواب اینبار به مرگ سرمدی خشنود گردی زدست مردم بدکار
        میر حسین سعیدی

        مراد دل شود با سی و نه حاصل ااا به کهف و ما شروع و با ه شد کامل اااا قسمتی از آیه سی ونه سوره کهف برای حاجات توصیه امام صادق ااا ما شا الله لا قوه الا بالله اال

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        7