بی تو این چشمانِ من میلش به دیدن رفته است
چون که دل نزدت نباشد پیشِ من آشفته است
البته عیبی ندارد چَشمِ من خیلی تَر است
چون که معشوقی نبینم این برایم بهتر است
سنگِ صبرم غرق شد ، طاقت ندارد این دلم
جانِ تن بیمار شد ، فرصت ندارد این دلم
اَشکِ من در چِشم می جوشد ، نمیایی هنوز ؟
یوسفِ بعدی تویی ، بینایی می بخشی هنوز ؟
زیرِ لب یک ذکر گفتم تا که در خواب آمدی
آن گفتم نامِ الله بود و بی تاب آمدی
خواب دیدم در فراقم شرمسارِ عالمی
بنده عاشق می کنی و بر کنارِ عالمی !
یوسفِ ثانی تو بودی ، ساده تعبیرش بکن !
بر زلیخایی که چشمش داد ، تصویرش بکن !
من که ریختم اَشک هایم ، هر چه غم در سینه ام
همچنان انگار بغضی در گلو می ریخته ام !
حرف دل را شعر کردم با عطوفت خواندمش
من در این یک جمع حاضر در حضورت خواندمش
گرچه این اشعار من بر دیگران ماناتر است
من ولی تقدیم به تو کردم ، چون زیباتر است !
آتنا اظهری
وزن شعر :فاعلاتن/فاعلاتن/فاعلاتن/فاعلن
اینکه قدم در وادی نوشتن گذاشته اید
بسیار عالی است اما عالی تر وقتی است قاعده و اصول شاعری هم کنار این استعداد باشد
و این جز با مطالعه حاصل نمیشود
موفق باشید ان شاء الله