يکشنبه ۴ آذر
|
آخرین اشعار ناب حسن پوررضایی
|
به سوی آسمانِ آرزوهایم سفر کردم
به پیشم هفت خانی از بلا بود و خطر کردم
حباب آسا اگر لرزیدم از دریای غم، امّا
شبیهِ موج، از گردابِ دلتنگی گذر کردم
چه میترسانیام از دوزخ و از رنجِ پایانی
که من عمریست با رنج و عذابِ عشق، سرکردم
شبیهِ باغبانِ خستهی هر باغِ پاییزی
به جای کامیابیها تلاشی بیثمر کردم
اگر در حالِ بیداری نشد دیدارِ تو حاصل
ولی درخواب، بهرِ دیدنت عزمی دگر کردم
تو شاهی محتشم، من کمترین درویشِ درگاهت
ببخشایم اگر احساسِ خود را مختصر کردم
من و شب زنده داریها، خوشا بربخت و اقبالم
چه شب ها را که با مهتابِ رخسارت، سَحَر کردم
|
|
نقدها و نظرات
|
درودت باد عزیز..قلمت استوار جوهرِ قلمت همیشه خوش رنگ و ناتمام | |
|
درود بر شما ... زنده و سلامت پایدار بمانی | |
|
سلام درود بر شما جناب محمدی عزیز متشکرم از تذکر شما در تایپ کردن اشتباه شدهدادم درس کند ممنونم | |
|
درود بر تو نازنین سپاس از وقت گران بهایی که صرف کردی
| |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
و این شعرتون زیباتر..
درود بر شما