آفتاب ما به زیر ابر ها افتاده است
نامه ای تقدیر بر دست بلا افتاده است
دفتر گلزار را روزی که بلبل می سرود
حسرتا امروز زیر دست و پا افتاده است
بال پرواز همای آرزو بشکسته است
کاروان گمراه و منزل ناکجا افتاده است
خاطر آسوده در افسانه ها باید که جست
لقمه ای نان از کف شاه و گدا افتاده است
شیون زنجیر استبداد شد تا نوحه گر
ناله ای مظلوم بر باد صبا افتاده است
ارزش خورد و کلان دیگر ندارد جایگاه
از وقار مرد و زن شرم و حیا افتاده است
آدمی غرق است در ابحار تشویش و جنون
چار اطراف جهان در ماجرا افتاده است
تا قرار داد طبیب و قبر کن شد پایدار
شد مرض بسیار و تاثیر از دوا افتاده است
نی تواضع نی تحمل نی مروت نی وفاق
پای اختاپوس وحشت هر کجا افتاده است
گویی بمباران اسرائیل و جنگ غزه است
هر طرف از چارچوب خود خطا افتاده است
نیست فرجود به جز از درگه ای پروردگار
شوربختی بسکه از ارض و سما افتاده است
از چنین فرعونیان محمود باید داشت بیم
چون که از دست کلیم الله عصا افتاده است
-------------------------------
دوشنبه ۰۲ دلو ۱۴۰۲ خورشیدی
که برابر میشود به January 22, 2024
سرودم