می خواهم امشب پا گذارم جای خوشبختی
یا اینکه برگردد به دامان ، پای خوشبختی
تا زنده گردد در دلم ، آرامشِ خاطر؛
باید بسازم خانه ی زیبای خوشبختی
در کوچه های شهر مثل دوره گردی پیر
سر می دهم آوازها ، از نای خوشبختی
با یک قلم مو می کشم رنگین کمان عشق
روی در و دیوارها ، مینای خوشبختی
موجم که روی شانه های باد می رقصم
در بستر آرامشِ ، دریای خوشبختی
در هر قدم ، بذر گلی را می نشانم تا ؛
افشان کنم عطرای جان افزای خوشبختی
باید در آغوشش کشم تا جان بگیرم از ؛
احساس خوب و مزه ی گیرای خوشبختی
خواهد رسید آن روز ها هر چند که ماندم
عمری گران در حسرتِ رویای خوشبختی
خوشبختی یعنی خنده های شادِ آزادی
بی ترس از امروز تا ، فردای خوشبختی
قلبی نرنجانیم و ، حقی را نسوزانیم !
اینها همه تعبیرم از ، معنای خوشبختی
یک خانواده در کنار هم به تنهایی ؛
یک تابلوی ساده از سیمای خوشبختی
خوشبختی یعنی یک تنِ سالم روانی پاک
با آرزوی شـادی و ، دنیـای خوشبختی
افسانه_احمدی_پونه
سلام افسانه بانو خوشوقت باشید