هیچ فرقی ندارد
کجای این جهان لعنتی به دنیا آمدهای
گاهی باید پنجره را بست
و با دردهایی که
تا خرتلاق بسترمان درازکش آمدهاند
در گورهایی که پدرانمان کندهاند
خوابید
و از زبان همه افتاد
مثل ارواحی خسته از احضار پیاپی
که از زبان فالگیر میافتد!
گاهی باید فاز سنگین برداشت
برای حرفهایی که
در نقش تف سربالا هستند
مثل گاوی که بعد از چریدنی سخت
زیر فوارهی پارک
روی چمن میلمد...
گاهی باید...
اینهمه الگوریتم حل شده
در سانس روانشناس
دروغ بزرگیست
که تنها در یونسکو
به عنوان میراث فرهنگی ثبت شده است
وگرنه امروز
دریانورد پرتغالی
*وقت ناهار در یک ساحل ویران
با صدای فادو
خدایان را از آسمان نمیرانْد
وگرنه ما
«با افتخار به پدرانمان نفرت نمیورزیدیم»...
با این اشد مباهات
امروز خواب بیشه و
هجوم ملخ به گندمزار را میبینیم
و دو روی سکه
که ما را پای دوئل دو صندلی خالی میکشاند
حالا اگر شیرِ شیر هم نشد عیبی ندارد
بائوباب
«درخت برکت» هست
و روباهی که
شباهتهای انکارناپذیر مرغها
خط زندگیاش را یکنواخت کرده
با کسالت تمام
به اهلی شدن فکر میکند...
با این اشد مباهات...
تفنگ برنوی پدربزرگ را
به چکسلواکی برگرداندیم
کلاشینکفی را
که با تف گرازها برق افتاده بود
به محیط زیست...
پدربزرگ را به خاک سپردیم
و با آلزایمر مادربزرگ
قصهها را فراموش کردیم!
آرزو ذریه عباسی(پاییزه)
*بریدهای از شعر سوفیا اندرسون شاعر پرتغالی
پ.ن: فادو: سبکی از موسیقی مردمی است که ریشههای آن به کشور پرتغال میرسد. فادو لحنی محزون دارد و موضوعات آن بیشتر درباره دریا و تهیدستان است...
قلمتان نویسا🙏🌺🌺