《سلطان جهان》
بنویسید که سلطان جهان مُضطَّر بود
لحظه ی آخر و او منتظر خواهر بود
بنویسید که ذریه ی زهرای بتول
در بیابان بلا خسته و بی یاور بود
بنویسید که در معرکه تنها جنگید
حق حسین است،ولی دشمن اوکافر بود
آنکه بر نیزه سرش ، پیکر او در میدان
نور چشمان نبی و پسر حیدر بود
داغ عباس و علی اکبر و قاسم را دید
وای از ظهر عطش،کرب وبلا محشر بود
زینب از غصه به یک روز شده پیر ولی
بر همه قافله دلسوز ،چنان مادر بود
رفت از دشت بلا، مانده برادر آنجا
همه ی هوش و حواسش به سر اصغربود
در دلش غصه فراوان و به چشمانش اشک
شاهدِ نیزه و شمشیر، پس از خنجر بود
خطبه ها خواند،زبان بست همه دشمن را
بنویسید که او فاطمه ی دیگر بود
○●○●○●○●○●○●○●
《شبه پیغمبر》
شبه پیغمبر،پدر او را علی نامیده است
صورت ماهش چنان نور شفق تابیده است
ظهر عاشورا ز داغ این گُلِ پرپر شده
خم شد از بابا کمر، عمه دلش رنجیده است
در جوانی کشته ی راه خدا شد،وای من
چشم هر شیعه چنان ابری بر او باریده است
اکبر است اما به میدان می رود همچون علی
در میان جنگ،مولایم به او بالیده است
●•●•●•●•●•●•●•●•
🖤السلام عليك يا اباعبدالله (ع)
❣فرا رسيدن محرم حسينی(ع)
🖤ماه آزادگی و شرافت و انسانيت
❣ماه تعالی روح و مقام انسانی
🖤بر همه محبين اهل بيت(ع)
❣ تـسليـت_بـــاد
آیینی بسیار زیبا و با شکوه بود