جمعه ۹ خرداد
آنگاه شعری از ساسان مردوخی
از دفتر بهار زرد نوع شعر سپید
ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۲۱ فروردين ۱۴۰۲ ۰۰:۴۸ شماره ثبت ۱۱۹۱۲۴
بازدید : ۸۳۳ | نظرات : ۵۱
|
آخرین اشعار ناب ساسان مردوخی
|
قلبی از تپیدن باز میایستد
شب که فرا می رسد
آنگاه..!!
شعری زخمی میشود و
کودکی آواره
آنگاه..!!
که باران میبارد
مردی بدون چتر خیس میشود
شاخه گلی مصنوعی
جان میگیرد
زنی..موهایش خیس میشوند و
و برگی افتاده لبخند میزند
آنگاه...؟!
که شاعر، شعر مینویسد
پرندهای شروع به آواز میکند
قفسی شکسته میشود
طبیب درمان میابد و
بهاریی دیگر آغاز می شود
و آنگاه که...
چَشمانی با موهای خیس ،عاشق میشوند
تمام شعر بدون دلیل خواهد شد
برگ می خندد
شاخه گل جان میگیرد
پرنده آواز میخواند
قفس شکسته میشود
و...
شاعر...شعر مینویسد..!!!
من دیوانهام!!
🖋️ساسان مردوخی
|
|
نقدها و نظرات
|
سلام و ادب خانم حسین زاده🌹💐 وجودتون در صفحه بنده افتخار است
رمضان شما هم مبارک ب خیر و خوشی🌹🙏 | |
|
🌺🌺🌺🌺 🌼🌼🌼 🏵🏵 💐🌺🌺🌺🌺 🌼🌼🌼 🏵🏵 💐🌺🌺🌺🌺 🌼🌼🌼 🏵🏵 💐🌺🌺🌺🌺 🌼🌼🌼 🏵🏵 💐🌺🌺🌺🌺 🌼🌼🌼 🏵🏵 💐 | |
|
سلام جناب محمدی استفاده کردیم سپاس از وقت و نکاتی که بهم آموزش دادید | |
|
استاد دلسوزم جناب محمدی ممنونیممم به خاطرتمام زحماتی که می کشید مثل همیشه بسیارعالی بود آموختم درکلاس درستان مثل همیشه روزمعلم برشما استاد عزیزهم مبارک باشه | |
|
درودها استاد عزیز جناب محمدی گرامی ممونم از کلاس درسی دیگر که بهره مند آن شدیم عمر با عزتتان افزونتر تقدیم با مهر خدمت جناب دکتر محمدی عزیز | |
|
درودبرشما هادی جان عزیزم دوستتتتتتتتتتتتتتتدارم عزیزدلم بسیار مفید واموزنده بود احسنت برشما 🪻🪻🪻🪻🪻🪻🪻🪻🪻🪻 💙💙💙💙💙💙💙💙 🩵🩵🩵🩵🩵🩵🩵 💐💐💐💐💐💐 🌼🌼🌼🌼 💟💟💟 ❤️❤️ ❤️ | |
|
سلام استاد محمدی دکتر گرانقدر روزت مبارک سپاس ازنقدتان آموختیم | |
|
درود بر دوستان عزیز خانمها و آقایان بانو تیر بانو عجم جناب فخوری جناب کاظمی جناب آزاد بخت و شاهزاده خانوم سپاس از شما و حضورتان ممنونم بابت تعاریف و الطافتان | |
|
سلام ادب و احترام خدمت جناب محمدی عزیز خیلی ممنون از نقد و از لطف و زحمت فراوان تون 🌹🌹 اگر بخواهم شعرم رو در چند خط بررسی کنم از دید خودم...
🖋️...قلبی از تپیدن باز می ایستد" شب که فرا میرسد آنگاه...!!! کار قلب جز تپیدن نیست... اما گاهی وقتا برای وارد شدن به عمق داستان یا شعر باید دقیقن همان چیزی که رخ می دهد رو نوشت، محیط را تصور کرد و نوشت..!! 🖋️...شب که فرا میرسد آنگاه" تکههای شعر رو از فکر مرموزم بیرون کشیدم و میتوان از هر دو طرف شعر رو خواند آنگاه که باران می بارد قلبی از تپیدن باز می ایستد..."" آنگاه را، هم قطعه بالایی...و هم به قطعه پایینی خواننده میتواند بخواند .. 🖋️مردی بدون چتر خیس میشود و کودکی آواره باران باریدن رو به واقعهای دلهراس و فاجعهای سخت تبدیل کرده ام اگر چه خیلی از اشعار باریدن باران رو آرامشبخش می دانند اما بنده واقعهای درد آور و یاد آور خاطرات خواندم... چون باعث میشود مردی خیس شود و کودکی آواره زیر باران در رابطه با کودکان کار....!!! 🖋️شاخه گلی مصنوعی جان میگیرد
اگر چه همه ما می دانیم جان گرفتن یک شیء بیجان غیر ممکن است اما بارش باران شبانه و رعد برق آن آنقدر سهیم است که باعث ..ممکن شدن این ناممکن شدهاست نوعی اغراق گوشه چشمی اشاره به قیامت..!!!
سر آخر که پای عشق به میان می آید 🖋️چشمانی با موهای خیس عاشق شوند عشق رو معجزه عجیب خواندم که بدون واقعهای ... برگ لبخند میزند و شاخه گل جان میگیرد و.. ......و در واقع عشق را چیزی خواندم که غیرممکن ها رو به آسانی ممکن میکند.
🖋️ساسان مردوخی
بار دیگر خیلی ممنون از نقد بسیار زیباتون جناب محمدی 🌹🌹 امیدوارم نه من تمام دوستان استفاده کنند و یاد گیرند بنده فقط خواستم چند خطی در مورد شعرم بنویسم و قصد مقابله با نقدتونو نداشتم..🌹🌹 بازهم ممنون🙏❤️ | |
|
بانوی واژه ها🌹🌹 خوشحال شدم شما رو در صفحه بنده دیدم سپاس🙏🌹 | |
|
درود بانو زند🌹🌹 ممنونم بابت لطفتون...🙏 | |
|
نظر لطف شماست...جناب اکرمی🙏🌹🌹 | |
|
🌺🌺🌺🌺 🌼🌼🌼 🏵🏵 💐🌺🌺🌺🌺 🌼🌼🌼 🏵🏵 💐🌺🌺🌺🌺 🌼🌼🌼 🏵🏵 💐 | |
|
ممنون جناب علامیان🌹🌹 بابت نظر انرژی بخش تون امید وارم بتونم در باقی مسیر بیشتر مورد پسند تون باشم 🌹🙏 | |
|
🌺🌺🌺🌺 🌼🌼🌼 🏵🏵 💐🌺🌺🌺🌺 🌼🌼🌼 🏵🏵 💐🌺🌺🌺🌺 🌼🌼🌼 🏵🏵 💐🌺🌺🌺🌺 🌼🌼🌼 🏵🏵 💐🌺🌺🌺🌺 🌼🌼🌼 🏵🏵 💐 | |
|
🌺🌺🌺🌺 🌼🌼🌼 🏵🏵 💐🌺🌺🌺🌺 🌼🌼🌼 🏵🏵 💐🌺🌺🌺🌺 🌼🌼🌼 🏵🏵 💐 | |
|
🌺🌺🌺🌺 🌼🌼🌼 🏵🏵 💐🌺🌺🌺🌺 🌼🌼🌼 🏵🏵 💐🌺🌺🌺🌺 🌼🌼🌼 🏵🏵 💐🌺🌺🌺🌺 🌼🌼🌼 🏵🏵 💐 | |
|
ممنون جناب انصاری🌹 خوشحالم که مورد پسندتون بود سپاس بیکران🌹🌹🙏 | |
|
ممنون سپاسگزارم از لطفتون جناب بابایی🌹🌹🙏 | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
سلام زیبا و ناب سرودید
با تصاویری دلنشین
رمضان تان نورپرور از برکت و رحمت الهی