جمعه ۹ آذر
چشمهایت شعری از عارف اخوان
از دفتر شعرناب نوع شعر آزاد
ارسال شده در تاریخ جمعه ۱۱ فروردين ۱۴۰۲ ۰۸:۰۳ شماره ثبت ۱۱۸۸۴۶
بازدید : ۸۵۷ | نظرات : ۶
|
آخرین اشعار ناب عارف اخوان
|
چشمانت آهویی رمیده
که گوزن حنجرهام را به غریو برکشانید
آنچنان که شاخهایش
از لب تا گلوگاه دریده
و جز سکوتی سهمگین
صدایی از دهانم بیرون نمیجهد
نشسته تیغهی چاقو
تا قبضه در سینهام، بیرون مکش
که آیا دیدهای قلبی از تپش افتاده؟
رگهایی از خونآبه تهی گشته؟
یا دیدهای کسی نفس بکشد؟ اما مرده
وقتی ریشههای خویش سوزاندم
جز نیران پذیرندهای نیست مرا
و هرم سوزندهی آن
در خاموشی پرتام داشته
چشمانت آهویی رمیده
که سم کوبان بر دشت صنوبرم تاخته
تا بدآنجا که گامها
موزونوُ تنیده با ضربان
بر شقیقهام ضربآهنگ
خنیاگرانی خونین است،
ضربههایی که همراه با دشنهای گداخته
موازیوُ به همنارسیده
ناتمام رهایم میدارد
من هرگز به تمامیت نخواهم رسید
همچون شعری ابتر
که سطروُ جوهروُ کلمه
تا خونوُ جنون رهسپارش بودندوُ
نافرجام رهایش داشتند
اینک میتوانی آیا
جز رنگِ سرخ
که کران آسمان فراگرفته
فامِ دیگری نشانم دهی؟
آیا جز پرکشیدنِ
اینهمه کبوترِ خسته
که از بالهاشان
خون به رخِ آفتاب شتک زده
پرواز دیگری نشانم دهی؟
میتوانی آیا
مرا از این مرگ در زنده بودن
نجات بخشایی؟
و بر خاکی
که استواری زمین را به سخره گرفته
میتوانی آیا مرا نامیرا داری؟
و این واژگان از سرگردانی
راه بخشایی؟
آری، چشمهای تو آهویی رمیده
که گوزن حنجرهام را به غریو برکشانید
آنچنانکه شاخهایش
از لب تا گلوگاهم درید
#عارف_اخوان
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.