سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

پنجشنبه 8 آذر 1403
    27 جمادى الأولى 1446
      Thursday 28 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        پنجشنبه ۸ آذر

        چشم‌هایت

        شعری از

        عارف اخوان

        از دفتر شعرناب نوع شعر آزاد

        ارسال شده در تاریخ جمعه ۱۱ فروردين ۱۴۰۲ ۰۸:۰۳ شماره ثبت ۱۱۸۸۴۶
          بازدید : ۸۵۶   |    نظرات : ۶

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر عارف اخوان



        چشمانت آهویی رمیده
        که گوزن حنجره‌ام را به غریو برکشانید
        آن‌چنان که شاخ‌هایش
        از لب تا گلوگاه دریده
        و جز سکوتی سهمگین
        صدایی از دهانم بیرون نمی‌جهد

        نشسته تیغه‌ی چاقو
        تا قبضه در سینه‌ام، بیرون مکش
        که آیا دیده‌ای قلبی از تپش افتاده؟
        رگ‌هایی از خونآبه تهی گشته؟
        یا دیده‌ای کسی نفس بکشد؟ اما مرده
        وقتی ریشه‌های خویش سوزاندم
        جز نیران پذیرنده‌ای نیست مرا
        و هرم سوزنده‌ی آن
        در خاموشی پرت‌ام داشته

        چشمانت آهویی رمیده
        که سم کوبان بر دشت صنوبرم تاخته
        تا بدآنجا که گام‌ها
        موزون‌وُ تنیده با ضربان
        بر شقیقه‌ام ضرب‌آهنگ
        خنیاگرانی خونین است،
        ضربه‌هایی که همراه با دشنه‌ای گداخته
        موازی‌وُ به هم‌نارسیده
        ناتمام رهایم می‌دارد
        من هرگز به تمامیت نخواهم رسید
        همچون شعری ابتر
        که سطر‌وُ جوهر‌وُ کلمه
        تا خون‌وُ جنون رهسپارش بود‌ندوُ
        نافرجام رهایش داشتند

        اینک می‌توانی آیا
        جز رنگِ سرخ
        که کران آسمان فراگرفته
        فامِ دیگری نشانم دهی؟
        آیا جز پر‌کشیدنِ
        این‌همه کبوترِ خسته
        که از بال‌هاشان
        خون به رخِ آفتاب شتک زده
        پرواز دیگری نشانم دهی؟
        می‌توانی آیا
        مرا از این مرگ در زنده بودن
        نجات بخشایی؟
        و بر خاکی
        که استواری زمین را به سخره گرفته
        می‌توانی آیا مرا نامیرا داری؟
        و این واژگان از سرگردانی
        راه بخشایی؟

        آری، چشم‌های تو آهویی رمیده
        که گوزن حنجره‌ام را به غریو برکشانید
        آن‌چنان‌که شاخ‌هایش
        از لب تا گلوگاهم درید

        #عارف_اخوان
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        يکشنبه ۱۳ فروردين ۱۴۰۲ ۰۰:۳۵
        پر احساس و زیبا بود خندانک
        محمد باقر انصاری دزفولی
        شنبه ۱۲ فروردين ۱۴۰۲ ۱۰:۳۵
        همیشه
        طبعتان جوشا
        زبانتان گویا
        قلمتان نویسا
        دلچسب و زیبا شعری بود
        هزاران درودتان باد
        فاطمه منشدی
        شنبه ۱۲ فروردين ۱۴۰۲ ۱۷:۳۱
        درود
        قلمتان نویسا خندانک خندانک
        جواد کاظمی نیک
        شنبه ۱۲ فروردين ۱۴۰۲ ۱۷:۴۳
        درود بر شما زیبابود 🌻🌺🌻🌺🌻🌺🌻
        🌹⚘️🪻🌹🌸🌸
        🪻🪻🪻🌹🌹
        ⚘️⚘️⚘️⚘️
        🌺🌺🌺
        🌻🌻
        ❤️
        زهره دهقانی ( شادی)
        يکشنبه ۱۳ فروردين ۱۴۰۲ ۰۹:۴۲
        سلام و درود ادیب بزرگوار
        بسیار زیبا قلم زدید...😍
        دلنشین🦋
        و با احساس🦋

        کام اشعارتان شیرین✨
        بهزاد سرافراز
        يکشنبه ۱۳ فروردين ۱۴۰۲ ۱۷:۴۸
        درود آقای اخوان
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        2