سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

دوشنبه 3 دی 1403
    23 جمادى الثانية 1446
      Monday 23 Dec 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        دوشنبه ۳ دی

        ستاره نم دار

        شعری از

        محمدرضا آزادبخت

        از دفتر بانو با من از دل نوشت نوع شعر دلنوشته

        ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۱۵ اسفند ۱۴۰۱ ۲۲:۲۰ شماره ثبت ۱۱۸۱۳۸
          بازدید : ۵۸۷   |    نظرات : ۷۷

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه

        قرار بود دیشب یک سبد ستاره برای خانه ما بیاوری.قراربود قبل از باران،ستاره ها را به خانه بیاوری.
        میان راه ستاره ها باران زده ،نم گرفتند.
        کسی ستاره نم دار را مهمان خانه خود خواهد کرد؟
        برگردان ستاره ها را هرچه هست،مثل یک هیولا احساسم رامواخذه مکن.
        ستاره نم گرفته ،احساسش راپس کوچه بن بست خانه مان پس داد.
        نمی خواهم دوباره به میز اعتراف کشانده شوی.
        بی هیچ ترسی دوباره انگشت خودرا گاز مگیر
        هیچوقت یک ستاره نم دار کنار آفتاب گرم وخشک نخواهد شد.
        لبانت رابه گونه ای غریب در حالت یک خواهش متوجه افکار من مکن.
        هر چندمیدانم باید منتظر معجزه دیگر بود.چقدر دلت میخواهد اندازه یک ستاره بازیگوش در انتظار یک  وعده شیرین ،تمام فریادت را به گوش آسمان برسانی.
        دوباره برگرد سرجای اول ،شاید قدرت انگشت گاز گرفته را شبیه یک مهربانی به خانه من بیاوری. باهمین آرامش دنبال یک فرصت، عمق وجودم را درسینه خود پنهان کن.
        مبادا آشکار شود آن ستاره ای که برای همیشه نم گرفت .
        وبرای همیشه در جادوی یک ابر شکلش شبیه ستاره نبود.
        چه فرقی دارد این ستاره با آن ستاره ،وقتی در یک هیجان قالب احساسشان عوض میشود ؟
        دیشب باران راه خود را سمت یک ستاره همراه کرد.
        آیا ستاره از همراهی باباران چه اندازه غمگین میشود
        دیشب یک ستاره تاابد در دل باران نم گرفت
        بیچاره ستاره نم دار ،آغوشش بدون چترو کلاه در هجوم باران
        وسلام با احترام محمدرضا آزادبخت
         
         
         
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        چهارشنبه ۱۷ اسفند ۱۴۰۱ ۰۷:۰۷
        خندانک
        هیچوقت یک ستاره نم دار
        کنار آفتاب گرم وخشک نخواهد شد.
        خندانک خندانک خندانک
        درودبرشما جناب آزادبخت استادعزیز خندانک
        بسیارزیباواندیشمندانه بود خندانک خندانک
        عاطفه،عنصرخیال واندیشه ی محکمی دارداشعارتون
        خندانک خندانک خندانک

        قرار بود
        دیشب یک سبد ستاره برای خانه ما بیاوری.
        قراربود قبل از باران،
        ستاره ها را به خانه بیاوری.
        میان راه ستاره ها باران زده ،نم گرفتند.
        کسی ستاره نم دار را مهمان خانه خود خواهد کرد؟
        برگردان ستاره ها را هرچه هست،
        مثل یک هیولا احساسم رامواخذه مکن.
        ستاره نم گرفته ،
        احساسش راپس کوچه بن بست خانه مان پس داد.
        نمی خواهم دوباره به میز اعتراف کشانده شوی.
        بی هیچ ترسی دوباره انگشت خودرا گاز مگیر
        هیچوقت یک ستاره نم دار
        کنار آفتاب گرم وخشک نخواهد شد.
        لبانت رابه گونه ای غریب در حالت یک خواهش
        متوجه افکار من مکن.
        هر چندمیدانم
        باید منتظر معجزه دیگر بود
        .چقدر دلت میخواهد اندازه یک ستاره بازیگوش
        در انتظار یک وعده شیرین ،
        تمام فریادت را به گوش آسمان برسانی.
        دوباره برگرد سرجای اول ،
        شاید قدرت انگشت گاز گرفته را
        شبیه یک مهربانی به خانه من بیاوری.
        باهمین آرامش دنبال یک فرصت،
        عمق وجودم را درسینه خود پنهان کن.
        مبادا آشکار شود آن ستاره ای که برای همیشه نم گرفت .
        وبرای همیشه در جادوی یک ابر شکلش شبیه ستاره نبود.
        چه فرقی دارد این ستاره با آن ستاره ،
        وقتی در یک هیجان قالب احساسشان عوض میشود ؟
        دیشب باران راه خود را سمت یک ستاره همراه کرد.
        آیا ستاره از همراهی باباران چه اندازه غمگین میشود
        دیشب یک ستاره تاابد در دل باران نم گرفت
        بیچاره ستاره نم دار ،
        آغوشش بدون چترو کلاه در هجوم باران
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک
        امیدوارم که برادرعزیزتان استادمسعود آزادبخت هم برگردند خندانک خندانک
        شاهزاده خانوم
        شاهزاده خانوم
        چهارشنبه ۱۷ اسفند ۱۴۰۱ ۰۸:۳۱
        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        چهارشنبه ۱۷ اسفند ۱۴۰۱ ۱۲:۳۲
        خندانک
        ارسال پاسخ
        جواد کاظمی نیک
        جواد کاظمی نیک
        جمعه ۱۹ اسفند ۱۴۰۱ ۰۰:۳۳
        دوردبرشما استاد بانو عزیز بانو عجم بسیار عالی بود 🌻🌺🌻🌺🌻🌺🌻
        🌹⚘️🪻🌹🌸🌸
        🪻🪻🪻🌹🌹
        ⚘️⚘️⚘️⚘️
        🌺🌺🌺
        🌻🌻
        ❤️🌻🌺🌻🌺🌻🌺🌻
        🌹⚘️🪻🌹🌸🌸
        🪻🪻🪻🌹🌹
        ⚘️⚘️⚘️⚘️
        🌺🌺🌺
        🌻🌻
        ❤️
        ارسال پاسخ
        محمد رضا خوشرو (مریخ)
        چهارشنبه ۱۷ اسفند ۱۴۰۱ ۱۰:۵۸
        درود جناب محمد رضا آزادبخت

        پر احساس و با واژه چینی های دل انگیز

        درودها

        خندانک
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        چهارشنبه ۱۷ اسفند ۱۴۰۱ ۱۲:۳۲
        خندانک
        ارسال پاسخ
        محمدرضا آزادبخت
        محمدرضا آزادبخت
        چهارشنبه ۱۷ اسفند ۱۴۰۱ ۱۸:۰۵
        سلام درود بر شما ممنونم از حسن توجه تان
        ارسال پاسخ
        عباسعلی استکی(چشمه)
        چهارشنبه ۱۷ اسفند ۱۴۰۱ ۱۷:۱۴
        درود شاعر گرامی
        میلاد باسعادت قطب عالم امکان
        امام زمان
        منجی موعود
        حضرت حجت ابن الحسن
        عجل الله تعالی فرجه الشریف
        بر همه شیعیان ومنتظران ایشان
        مبارک باد خندانک خندانک خندانک
        محمدرضا آزادبخت
        محمدرضا آزادبخت
        چهارشنبه ۱۷ اسفند ۱۴۰۱ ۱۸:۳۱
        سلام بر استاد گرامی ممنونم
        عید بر شما هم مبارک
        ارسال پاسخ
        جواد کاظمی نیک
        جواد کاظمی نیک
        جمعه ۱۹ اسفند ۱۴۰۱ ۰۰:۳۳
        🌻🌺🌻🌺🌻🌺🌻
        🌹⚘️🪻🌹🌸🌸
        🪻🪻🪻🌹🌹
        ⚘️⚘️⚘️⚘️
        🌺🌺🌺
        🌻🌻
        ❤️
        محمدرضا آزادبخت
        چهارشنبه ۱۷ اسفند ۱۴۰۱ ۰۷:۲۱
        سلام بر بانوی واژه ها ممنونم از لطف تون وحسن توجه تان این دلنوشته خط خطی تقدیم شما :2
        وقتی در هجوم باران نمیتوان یک چتر را محافظ کرد
        اشعار م پس باران نم میگیرند وبه سرمان میزند دلنوشته بنویسی
        شاید باران خط دلنوشته مان را نتواند بخواند
        از شما بانوی کوشا وارجمند استاد عزیز سپاس ویژه را دارم خندانک :
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        چهارشنبه ۱۷ اسفند ۱۴۰۱ ۰۷:۲۳
        اینها دلنوشته نیست جناب آزادبخت اتفاقا شعره اگر کمی درچیدمان تغییرداده بشه خیلی هم شعره
        خندانک خندانک
        ممنونم ازدلنوشته ی زیباتون خندانک
        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        محمدرضا آزادبخت
        چهارشنبه ۱۷ اسفند ۱۴۰۱ ۰۷:۴۶
        سلام در دانشگاه این سبک دلنوشته دارد تدریس میشود مرزش باشعر اندازه یک تار مو است تشخیصش بی نهایت دقت میخواهد وبنده در تمام زمینه ها کار میکنم ومنم روز اول به این جور خط خطی برخوردم فکر کردم شعر است بعدها متوجه مرز شعر با دلنوشته شدم
        دلنوشته مدرن دارای احساسی بالاتر از شعر وفوق العاده قوی که با شعر در ظاهر هیچ فرقی ندارد
        فکر کنم دیگه بر نگردد در این سایت
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        چهارشنبه ۱۷ اسفند ۱۴۰۱ ۰۸:۰۰
        بله درست می گید این نوشته ها دلنوشته ی شاعرانه است م
        بانثرساده فرق دارد اما به نظرمن اگرچیدمان شعربگیرد مخاطب بیشترجذب میشود برای خواندنش
        وگرنه همینجوری هم مشکلی ندارد ....
        امیدوارم که هرکجاباشندسلامت باشند ما دراین مدتی که اینجابودند جزمعرفت وخوبی چیزی ندیدیم ازایشون
        دعای خیرم همیشه پشت سرشون خواهدبود وشرمنده ی محبت ومرامشون ماندم برای همیشه.... خندانک
        ارسال پاسخ
        محمدرضا آزادبخت
        چهارشنبه ۱۷ اسفند ۱۴۰۱ ۰۸:۳۹
        سلامی دوباره
        چیدمانی که می گویید خودم هم بلدم وقتی میگم دلنوشته است پس شعر نیست حالا از بانوی ارجمند واستاد گرامی استدعا دارم که این مرز شعر ودلنوشته را برای مخاطبان وشاعران گرامی تشریح کنید ممنونم از تمام مهربانیان
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        چهارشنبه ۱۷ اسفند ۱۴۰۱ ۰۸:۴۲
        بله ماتسلیم جناب استاد این دلنوشته است اما خدایی خیلی شعره ومن دوست داشتم شعرباشد به عنوان یک مخاطب برای خودم شعرگونه ویرایشش کردم واجباری درپذیرش نظرم ندارم موفق باشید همیشه استادعزیزخندانک
        ارسال پاسخ
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        چهارشنبه ۱۷ اسفند ۱۴۰۱ ۱۲:۳۲
        خندانک
        ارسال پاسخ
        محمدرضا آزادبخت
        محمدرضا آزادبخت
        چهارشنبه ۱۷ اسفند ۱۴۰۱ ۱۷:۵۶
        سلام بر بانوی واژه ها
        چرا تسلیم ،شما استاد ما هستی
        درسایه شما می آموزیم خیلی دوست داشتم تشخیص بدی
        جواد کاظمی نیک
        جواد کاظمی نیک
        جمعه ۱۹ اسفند ۱۴۰۱ ۰۰:۳۳
        🌻🌺🌻🌺🌻🌺🌻
        🌹⚘️🪻🌹🌸🌸
        🪻🪻🪻🌹🌹
        ⚘️⚘️⚘️⚘️
        🌺🌺🌺
        🌻🌻
        ❤️
        مسعود مدهوش( یامور)
        چهارشنبه ۱۷ اسفند ۱۴۰۱ ۱۰:۳۴
        درودها شاعر ارجمند استاد ازاد بخت گرامی👏🍂🌱🌿🙏🙏☘️🌾🌾🌹

        به عقیده ی شخصی اینجانب شعر و دلنوشته هر دو وجه مشترکی دارند هر دو باید دلی باشند که به دل بنشینند،اساسا شعر هیچ قالبی ندارد و برعکس همه فکر میکنند شعر سپید جدید است در صورتیکه جد تمام اشعار سپید است،اشعار ابتدا دلی بوده و هیچ وزنی نداشته اما به مرور وزن پیدا نموده،به دل رئوف خود رجوع کن و نویسا باش ما هم لذت میبریم بزرگوار،همه ی حرفا را نمیتوان در قالب شعر گفت،دهان پر از از حرف با دهان پر که نمیتوان حرف زد،بسیار زیبا،دلنشین،دلی، امده و بر دلم نشست بزرگوار🌹🌾☘️☘️🙏🌿🌿🌱🍂🍂👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏🍂👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        چهارشنبه ۱۷ اسفند ۱۴۰۱ ۱۲:۳۲
        خندانک
        ارسال پاسخ
        محمدرضا آزادبخت
        محمدرضا آزادبخت
        چهارشنبه ۱۷ اسفند ۱۴۰۱ ۱۷:۵۸
        سلام استاد مدهوش این وجه اشتراکشان گفتی فرقشان باهم چی هست ممنونم از حسن توجه تان
        ارسال پاسخ
        رحیم فخوری
        چهارشنبه ۱۷ اسفند ۱۴۰۱ ۱۰:۳۷
        درودها جناب ازاد بخت
        عالی سرودید
        با احترام
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک
        خندانک
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        چهارشنبه ۱۷ اسفند ۱۴۰۱ ۱۲:۳۲
        خندانک
        ارسال پاسخ
        محمدرضا آزادبخت
        محمدرضا آزادبخت
        چهارشنبه ۱۷ اسفند ۱۴۰۱ ۱۷:۵۹
        سلام فخوری ممنونم از حسن توجه تان
        ارسال پاسخ
        محمدرضا آزادبخت
        محمدرضا آزادبخت
        چهارشنبه ۱۷ اسفند ۱۴۰۱ ۱۸:۰۱
        ممنونم خندانک
        جواد کاظمی نیک
        جواد کاظمی نیک
        جمعه ۱۹ اسفند ۱۴۰۱ ۰۰:۳۲
        🌻🌺🌻🌺🌻🌺🌻
        🌹⚘️🪻🌹🌸🌸
        🪻🪻🪻🌹🌹
        ⚘️⚘️⚘️⚘️
        🌺🌺🌺
        🌻🌻
        ❤️
        منیژه قشقایی
        چهارشنبه ۱۷ اسفند ۱۴۰۱ ۱۸:۱۴
        درود بر شما جناب آزاد بخت ،سرشار از احساس و زیبایی ،لذت بردم از احساس جاری و روان سروده اتان .

        نمیدانم دلیلش را چیست ، من باران را همراه ستاره دیده ام ، حتی خورشید و باران را کنار هم خندانک خندانک
        محمدرضا آزادبخت
        محمدرضا آزادبخت
        چهارشنبه ۱۷ اسفند ۱۴۰۱ ۱۸:۳۷
        سلام این اثر دلنوشته است سروده نیست
        آن ستاره که شما دیدی ستاره تخیل نبوده بلکه چیزی دیگری است تا به حال این را از خودت پرسیده ای گاهی یک ستاره تا ابد به خانه نمی آید
        چرا یک ستاره با ستاره دیگر فرق دارد؟
        این رابدان ستاره خیال با ستاره آسمان فرق دارد
        بازهم ممنونم از حسن توجه تان
        ارسال پاسخ
        منیژه قشقایی
        منیژه قشقایی
        چهارشنبه ۱۷ اسفند ۱۴۰۱ ۱۸:۴۸
        زنده باشید ،هیچ وقت مرزبندی نداشته ام در احساس بین سروده ها ، در نظر این کوچکترین هرچه از احساس برآید سروده است و شعر، همین که از قلب بر می آید بر قلب می نشیند کافیست ، ستاره ی خیال و ستاره ی آسمان از نگاه من هر دو د ر دل آدمی‌ست ، حتی خورشید حتی ماه ، تمام ستارگان ، درست از دنیای بی انتهای پشت چشمهای بسته ی آدمی آغاز می شود... دنیایی که ابتدایی و انتهایی ندارد

        همیشه به شعرو روشنا 🙏✨🌞🌈💎
        جواد کاظمی نیک
        جواد کاظمی نیک
        جمعه ۱۹ اسفند ۱۴۰۱ ۰۰:۳۲
        🌻🌺🌻🌺🌻🌺🌻
        🌹⚘️🪻🌹🌸🌸
        🪻🪻🪻🌹🌹
        ⚘️⚘️⚘️⚘️
        🌺🌺🌺
        🌻🌻
        ❤️
        محمدرضا آزادبخت
        چهارشنبه ۱۷ اسفند ۱۴۰۱ ۱۹:۱۳
        سلام دوباره
        ازاینکه ستاره خیال با ستاره آسمانت یکی است خیلی ناراحتم چون که نمیتوانی با خیالت یک وقتایی راحت باشی ستاره خیال من شکلش با ستاره آسمان خیلی فرق دارد واین هم شامل ماه ،خورشید و آفتاب میشود
        خورشید خیال من خیلی زیباتر از خورشید واقعی وپر نورتر
        وبه مثابه همین شامل ماه وستاره وآنچه در اجرام آسمانی است
        از شما بانوی محترم وادیب یک سوال دارم
        فرق شعر سپید با دلنوشته چیست؟ بازهم از آموزه های شما می آموزیم
        ممنونم از حسن توجه بانوی ادیب گرامی
        منیژه قشقایی
        منیژه قشقایی
        چهارشنبه ۱۷ اسفند ۱۴۰۱ ۲۰:۰۴
        سلام از من و سلامت باشید ، واقعا در زمینه ی شعر به دنبال تعریف نبوده ام هیچ وقت منظورم فرق بین نثر و شعر سپید است اما خوب درشعر سپید تصور و خیال نقش بسزایی دارد و شاعر قدرت خیال خود را با قلمش پرواز می دهد ... در مورد خورشید خیال و خورشید واقعی یا سایر اجرام آسمانی ، شایددلیلش این است که مرزی بین دنیای خیال و واقعیت برای م نیست ، البته اغلب اوقات واگر هم مرزی باشد سریع به همان دنیای خیال خودباز می گردم..خصوصا تازگی ها ، و به عقیده ی این کوچکترین خورشید بیرون ...هر آنچه که متصور شویم از دریچه ی دنیای درون سرچشمه می گیرد ،به همین دلیل خورشیدی که من میبینم با خورشیدی که شما یا افراد دیگر می بینند متفاوت است .

        و آنچه درک کرده ام ،حقیقی ترین حیات را هر آنچه که هست می توان در تاریکی پشت چشمهای مان نگریست
        ارسال پاسخ
        محمدرضا آزادبخت
        محمدرضا آزادبخت
        چهارشنبه ۱۷ اسفند ۱۴۰۱ ۲۱:۲۰
        سلام سپاس از آموزه هایت خندانک
        سیاوش آزاد
        چهارشنبه ۱۷ اسفند ۱۴۰۱ ۱۹:۳۴
        سلام در وادی نثر و ایضا نظم و سیما شعر منصور باشید اما مرتکب سفید نشوید اولی نیست؟ به خصوص که متضاد سیا است
        فرمود
        جَعَلْنَا مِنَ الْمَاءِ کلَّ شَیءٍ حَی
        و نیز
        وَكَانَ عَرْشُهُ عَلَى الْمَاءِ
        سیاوش که اکثر پیکرش از آبست وارد آتش شد چه اشکال دارد ستاره که انیس آتش است جلیس آب شود؟
        محمدرضا آزادبخت
        محمدرضا آزادبخت
        چهارشنبه ۱۷ اسفند ۱۴۰۱ ۲۰:۰۷
        سیاوش ادیب سلام
        دوست داشتم این اثر را زیر ذره بین خود قرار دهید
        ممنونم
        هیچوقت یک ستاره شبیه سیاوش نمیشود تا جلیس آب شود
        مگر ابراهیم جلیس آب شد ؟
        بنویس تا بدانم آنچه را که میدانی
        سیاوشی که من میشناسم خیلی زیباتر از ستاره نم دار من بود خندانک
        ارسال پاسخ
        سیاوش آزاد
        سیاوش آزاد
        پنجشنبه ۱۸ اسفند ۱۴۰۱ ۰۷:۰۶
        سواد سیاوش نم کشیده است بنابرین امیدی به پیرمرد نیست که با عینک ذره بینی اش بخواهد اثر شما را مورد مداقه قرار دهد سیاوش شعله ور است و ستاره مملوء از ماء امید که ما را به هم برسانید بلکه آتش اطفاء شود و نمیدگی ستاره مرتفع
        محمدرضا آزادبخت
        محمدرضا آزادبخت
        پنجشنبه ۱۸ اسفند ۱۴۰۱ ۰۷:۳۶
        سلام آقا سیاوش ادیب چشم همین کار را خواهم کرد
        بازهم ممنونم از شما
        ارسال پاسخ
        جواد کاظمی نیک
        جواد کاظمی نیک
        جمعه ۱۹ اسفند ۱۴۰۱ ۰۰:۳۲
        🌻🌺🌻🌺🌻🌺🌻
        🌹⚘️🪻🌹🌸🌸
        🪻🪻🪻🌹🌹
        ⚘️⚘️⚘️⚘️
        🌺🌺🌺
        🌻🌻
        ❤️
        احسان فلاح رمضانی
        چهارشنبه ۱۷ اسفند ۱۴۰۱ ۱۹:۵۴
        درودها بر شما ادیب گرامی جناب آزادبخت خندانک خندانک
        دلنوشته زیبائی رو مورد خوانش قرار دادم خندانک خندانک
        موفق باشید و نویسا خندانک
        محمدرضا آزادبخت
        محمدرضا آزادبخت
        چهارشنبه ۱۷ اسفند ۱۴۰۱ ۲۰:۰۲
        سلام آقای رمضانی ممنونم از شما خندانک
        ارسال پاسخ
        علی نظری سرمازه
        چهارشنبه ۱۷ اسفند ۱۴۰۱ ۲۰:۱۹
        بی هیچ ترسی دو باره انگشت خود را گاز مگیر خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        درود بیکران جناب ازادبخت
        محمدرضا آزادبخت
        محمدرضا آزادبخت
        چهارشنبه ۱۷ اسفند ۱۴۰۱ ۲۱:۲۷
        سلام آقای نظری ادیب ممنونم
        ارسال پاسخ
        ابوالحسن انصاری (الف رها)
        چهارشنبه ۱۷ اسفند ۱۴۰۱ ۲۱:۱۴
        درود بر شما خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        محمدرضا آزادبخت
        محمدرضا آزادبخت
        چهارشنبه ۱۷ اسفند ۱۴۰۱ ۲۱:۲۵
        سلام ممنونم خندانک
        ارسال پاسخ
        سمیرا عاشوری
        پنجشنبه ۱۸ اسفند ۱۴۰۱ ۰۰:۰۳
        سلام و درود بزرگوار
        عالی سروده اید
        امیدوارم همیشه شاد باشید خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        محمدرضا آزادبخت
        محمدرضا آزادبخت
        پنجشنبه ۱۸ اسفند ۱۴۰۱ ۰۷:۳۳
        سلام ممنونم سپاس
        ارسال پاسخ
        بهزاد سرافراز
        پنجشنبه ۱۸ اسفند ۱۴۰۱ ۱۳:۲۵
        🍃💐🍃
        درود
        شاد و پیروز باشید.
        🍃💐🍃
        محمدرضا آزادبخت
        محمدرضا آزادبخت
        پنجشنبه ۱۸ اسفند ۱۴۰۱ ۱۹:۳۰
        سلام برادیب بزرگوار ممنونم از حسن توجه تان
        ارسال پاسخ
        محمدرضا آزادبخت
        پنجشنبه ۱۸ اسفند ۱۴۰۱ ۱۹:۲۸
        سلام بانو آذر دخت چه بسیار حکیمانه روی اثر بنده نظر داده ای
        احسنت بر شما آسمان آبی مدنظر نیست
        آسمانی خارج از این آسمان
        در تخیل ونگاه شاعر
        چه هوشمندانه فریاد را درک میکنی
        برخی ها نعره ونهیب اثر را میبنند ولی توجهی به آن نمیدهند
        از حسن توجه شما بانوی ادیب ممنونم خندانک
        جواد کاظمی نیک
        جواد کاظمی نیک
        جمعه ۱۹ اسفند ۱۴۰۱ ۰۰:۳۲
        🌻🌺🌻🌺🌻🌺🌻
        🌹⚘️🪻🌹🌸🌸
        🪻🪻🪻🌹🌹
        ⚘️⚘️⚘️⚘️
        🌺🌺🌺
        🌻🌻
        ❤️
        ارسال پاسخ
        محمد فاضلی نژاد
        جمعه ۱۹ اسفند ۱۴۰۱ ۰۰:۱۷
        سلام و درود به شما جناب آزادبخت
        توفیقات روزافزون شما رو از خداوند منان خواستارم
        برقرار باشید بزرگوار خندانک خندانک
        محمدرضا آزادبخت
        محمدرضا آزادبخت
        جمعه ۱۹ اسفند ۱۴۰۱ ۰۷:۲۲
        سلام آقای فاضلی نژاد ادیب
        ممنونم از حسن توجه تان بزرگوارید خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        جواد کاظمی نیک
        جمعه ۱۹ اسفند ۱۴۰۱ ۰۰:۳۲
        سلام دورد خدمت استاد عزیز جناب آزادبخت عزیز بسیار دلنوشته هایتان زیبابود بسیار لذت بردم من خودم دربرابر دلنوشته های شما هیچ عددی نیستم ولی شما واقعا قشنگ می‌نویسید بسیار زیبابود عالی بود لذت بردم احسن برشما تقدیم گل های زیبا بشما استاد عزیز 🌻🌺🌻🌺🌻🌺🌻
        🌹⚘️🪻🌹🌸🌸
        🪻🪻🪻🌹🌹
        ⚘️⚘️⚘️⚘️
        🌺🌺🌺
        🌻🌻
        ❤️🌻🌺🌻🌺🌻🌺🌻
        🌹⚘️🪻🌹🌸🌸
        🪻🪻🪻🌹🌹
        ⚘️⚘️⚘️⚘️
        🌺🌺🌺
        🌻🌻
        ❤️🌻🌺🌻🌺🌻🌺🌻
        🌹⚘️🪻🌹🌸🌸
        🪻🪻🪻🌹🌹
        ⚘️⚘️⚘️⚘️
        🌺🌺🌺
        🌻🌻
        ❤️
        محمدرضا آزادبخت
        محمدرضا آزادبخت
        جمعه ۱۹ اسفند ۱۴۰۱ ۰۷:۲۵
        سلام آقای کاظمی نیک ادیب شکسته نفسی میفرمایید شما استاد بنده هستید من از شما می آموزم
        سپاس از مهربانیتان
        ارسال پاسخ
        مریم کاسیانی
        جمعه ۱۹ اسفند ۱۴۰۱ ۰۷:۲۹
        درود بر شما شاعر ارجمند خندانک
        ان شاءالله که دست گرم حوله ی محبت به این ستاره ی نم دار برسد و ...
        خوش به حال ستاره شود
        محمدرضا آزادبخت
        محمدرضا آزادبخت
        جمعه ۱۹ اسفند ۱۴۰۱ ۰۷:۳۶
        سلام بانو کاسیانی ادیب
        چه میدانم چی بگم همه میگند این ستاره نم دار بگذار به خانه اش بیاد
        چشم در راه باران فردا به خانه خواهد آمد
        دست گرم این حواله محبت خواهم گرد
        ارسال پاسخ
        معصومه خدابنده
        جمعه ۱۹ اسفند ۱۴۰۱ ۱۳:۳۷
        درود بر شما
        دلنوشته ی زیبا و دلمشینی بود
        موفق باشید
        محمدرضا آزادبخت
        محمدرضا آزادبخت
        جمعه ۱۹ اسفند ۱۴۰۱ ۱۶:۳۱
        سلام ممنونم از حسن توجه تان
        ارسال پاسخ
        فرشید به گزین
        جمعه ۱۹ اسفند ۱۴۰۱ ۱۴:۳۲
        سلام دوست گرامی جناب آزاد بخت
        موضوع دلنوشته و شعر برام جالب بود و چون اطلاعی در مورد تعریف دلنوشته نداشتم جستجویی کردم و این نتایج حاصل شد :
        ۱- در تمام تعریفهایی که دیدم بر جوششی بودن دلسروده و اینکه از قبل طرحی برای نوشتنش ریخته نشده باشه تاکید شده بود . اینکه دلسروده رو باید در لحظه اوج گیری احساس نوشت و بعد در شرایطی که ذهن منطقی عمل میکنه ویرایشش کرد / اینکه در دلنوشته حشو تکرار عیب محسوب نمیشه و در شعر غالبا این موارد. رو عیب میدونن هم در اغلب اظهار نظرها دیده میشد

        ۲- چیزی که من فهمیدم این بود که حتی شعر موزون و مقفی هم میتونه دلنوشتت باشه و از لحاظ قالب محدودیتی نداره مهم آنی و جوششی بودن هست / البته ظاهرا اغلب دلنوشته ها منثورند
        ۳- بعضی موارد به این اشاره شده بود که دلنوشته باید حاوی ضربه باشه و ضربه تقریبا معادل گره در داستان گرفته بودند

        نکات دیگه ای هم بود که اغلب قاعده مند نبودن دلنوشته را تاکید میکردن

        با توجه به توضیحات شما و تدریس دلنوشته در دانشگاهها به نظر میاد ویژگیهای دیگری مورد نظرتون باشه
        اگر توضیح بدین ممنون میشم خندانک
        محمدرضا آزادبخت
        محمدرضا آزادبخت
        جمعه ۱۹ اسفند ۱۴۰۱ ۱۶:۰۴
        سلام آقای به گزین ادیب ارجمند وگرامی
        هرکسی میتواند برای خوددلنوشته ای داشته باشد به ظاهر آیااین میتواند برای مخاطبش کافی باشد؟دلنوشته برای چه موردی نوشته میشود؟ هدف از نوشتن چیست؟ ویا هر اثری چه از شعر یا دلنوشته به خودی خود ارزش خواندن دارد،دلنوشته یک جورتک گفتاری نوشتاری است
        پس باکسی تعارف ندارد وحرف خودش را میزند ریا در کارش نیست
        سفارش کسی را نمیکند واز سر دلتنگی گاهی گله مند میشودواین جور شکایتها باید از دل برخیزد وبر دل بنشیند
        دلنوشته به خاطر یک موضوع تمام عناصر را فدای آن موضوع میکند
        یعنی وابسته بودن عناصر به موضوع
        همدلی وهمراهی این عناصر برای دلنوشته مهم است
        میتواند شامل شعر یا چیزی غیر از شعر باشدو میتوان گفت هر اثر هنری شامل دلنوشته باشدوبهتر میتوان گفت دلنوشته شامل نثرهای ادبی موزون دار وگاهی آهنگین که اثر را از حالت شعری خارج میکند
        اینکه گفته شد در دانشگاه تدریس میشود در مقطع دکتری ادبیات این سبک هنری حایز اهمت است
        از تشبیه واستعار ه تا هرچیزی که خیال در آن جریان داردمیتواند یک اثرخوب دلنوشته باشد
        شاید دلنوشته جان دادن به آن چیزهای که ما فکر نمیکنیم باشد
        افزودن یک حس تا مرزدوقدم مانده به شعر
        در واقع مرز پیوستگی یک احساس باشاعر است
        همانطور که گفتی دلنوشته شامل زیاده گویی در گفتار ونوشتار است وشامل حشو میشود
        آیا این حشو باعث ضعف اثر میباشد؟
        آیا این زیاده گویی بر دل مخاطب نمیشنید
        استاد گرامی ممنونم از حسن توجه تان
        حرف بسیاروحوصله خیلی کم
        فردا دلنوشته دیگر به اشتراک گذاشته ام خوشحال میشوم که آن را به مهر خود بخوانی
        ارسال پاسخ
        جمعه ۱۹ اسفند ۱۴۰۱ ۱۷:۲۷
        ممنونم از توضیحات کامل کننده تون و با کمال میل میخوانم خندانک
        محمدرضا آزادبخت
        محمدرضا آزادبخت
        جمعه ۱۹ اسفند ۱۴۰۱ ۱۷:۴۳
        سلام آقای به گزین ادیب اگر جایی در مقابل اثرم سکوت کنم یاد گرفتم که در برابر شعر یا مخاطب سکوت کنم
        دلیل حمل بر کینه یاعداوت نیست واین نشان دهنده این نمیباشد که من در برابر آن موضع دشمنی گرفته ام فردا دلنوشته بعدی اگر مشتاق به خوانش شدی تفاوتی کوچکی با این دلنوشته خواهد داشت ودلنوشته بستگی به زمان ونوع دلتنگی ،زبان وگلایه هایشان عوض میشود
        خوب میدانم شاید یک دلنوشته از لحاظ مرتبط از شعر پایین ترند اما مخاطبان خاص خود رادارد بازهم ممنونم از همراهی شما وحسن توجه تان
        ارسال پاسخ
        جمعه ۱۹ اسفند ۱۴۰۱ ۲۳:۰۸
        سلام دوست عزیز ، در این لحظه ویژه شخصا اب شدن یخ رو حس میکنم
        ممنونم
        خیلی مشتاقم که بخوانم و اگه موافق باشید نظر و اشکالاتی که به نظرم میرسه رو می نویسم خندانک
        محمدرضا آزادبخت
        محمدرضا آزادبخت
        شنبه ۲۰ اسفند ۱۴۰۱ ۰۱:۱۳
        سلام آقای به گزین نفرمایید شما استاد بنده هستد چهار پیرهن ازما بیشتر پاره کردی
        متاسفانه هیچوقت یخ ما آب نشد همچنان در یخ بودن ماندیم
        ارسال پاسخ
        مهدی محمدی
        جمعه ۱۹ اسفند ۱۴۰۱ ۲۰:۴۷
        سلام و عرض ادب استاد آزادبخت عزیز و ارجمند
        بسیار زیبا و دوست داشتنی بود این اثر

        ستاره در آفتاب سوخت
        آیا کسی ستاره را در دستان فردا لمس خواهد
        ستاره پایش لغزید
        زانوی ستاره تا ابد خاکی ست
        آیا کسی ستاره ی زخمی را دوست دارد؟
        ستاره گاهی در چاه افتاد
        آیا کسی ستاره در چاه چاره خواهد اندیشید
        ستاره از غم ذوب شد
        ستاره آب رفت
        آیا کسی ستاره را در آسمان خواهد دید؟
        من هنوز در انتظار آفتابم
        آیا انتظار آفتاب زیر باران رنگین کمان زیبایی برای ستاره است؟

        درودها به قلم پر احساس تان خندانک خندانک
        محمدرضا آزادبخت
        محمدرضا آزادبخت
        جمعه ۱۹ اسفند ۱۴۰۱ ۲۲:۰۹
        سلام ادیب گرامی آقای مهدی محمدی شما استاد گرامی به اثر بنده لطف دارید
        هنوز نمیتوان پا در میانی پرنده ها را به گوش آفتاب رساند
        گاهی ضعیف وتسلیم یک پرواز ناقص میشوم
        چه بسا یک سنگ کوچک پرواز را به تاخیر خواهد انداخت
        کسی هنوز در چشمه، شبیه پرنده زیبا نمی نوشد
        کسی در خواب قربانی اصابت یک سنگ کوچک نمیشود
        قلمتراشم زخمی یک سنگ
        پاورچین ، سر وسینه مجروح
        گاهی شعرم را خراش میدهد
        خراش یک شعر با پرواز ناقص پرنده چه فرقی دارد؟
        پرتاب کن نه به سمت پرنده
        نه به سمت آفتاب
        به سمت شعر خراش یافته من ،آن سنگی که در دست داری
        شاید سنگباران شعر من ،کمی از گناه شعرم را کم کند
        شاید شبیه یک توبه دوباره شعرم مبرا شود
        شاید روزی قلمتراش شعرم کمی از بار گناه شعرم را بکاهد
        اندرز یک آفتاب شبیه پرواز سوخته یک پرنده
        قسمتی از شعرم را سوزاند
        شعری سوخته در هوس یک پرواز
        آیا پرنده با شعر سوخته پرواز خواهد کرد
        پرنده با شعر من ......
        گاهی یک سوختن...... خندانک بداهه ای تقدیم استاد ارجمند وفهیم آگاه ،آزاد اندیش
        ارسال پاسخ
        محمدرضا آزادبخت
        جمعه ۱۹ اسفند ۱۴۰۱ ۲۲:۱۲
        سلام آقای محمدی فردا صبح دلنوشته دیگر ی در راه است اگر دوست داشتی به مهر ومهربانی بخوان ممنونم از حسن توجه بی نهایتان
        موفق وسربلند باشید
        مهدی محمدی
        مهدی محمدی
        شنبه ۲۰ اسفند ۱۴۰۱ ۰۰:۳۰
        سلام و عرض ادب استاد گرانقدرم خندانک
        ستاره در شعر شما شبیه آفاق است در شعر حافظ
        چشم حتما و با کمال میل بهره و حظ می برم از اشعار استاد مهربانم
        تابنده باشید به مهر خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        ابراهیم آروین
        شنبه ۲۰ اسفند ۱۴۰۱ ۰۱:۲۸
        درود و عرض ادب استاد گرانقدر
        دلنوشته‌ی بسیارزیبایی بود
        خواندم و استفاده بردم از احساس زیبای قلم‌تان
        مانا باشید و همیشه سلامت
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        محمدرضا آزادبخت
        محمدرضا آزادبخت
        شنبه ۲۰ اسفند ۱۴۰۱ ۰۷:۲۰
        سلام آقای آروین ادیب ممنونم از حسن توجه تان
        ارسال پاسخ
        شبنم حکیم هاشمی
        شنبه ۲۰ اسفند ۱۴۰۱ ۱۷:۳۳
        ⭐🌟⭐🌟
        چهارشنبه ۱۷ اسفند ۱۴۰۱ ۲۱:۲۰
        سلام و عرض ادب
        چه حس غریب و غمگینی داشت
        حس یه فریاد خاموش
        خندانک خندانک خندانک
        محمدرضا آزادبخت
        محمدرضا آزادبخت
        چهارشنبه ۱۷ اسفند ۱۴۰۱ ۲۱:۲۷
        سلام بانو ی ادیب ممنونم
        میتوانی فریاد خاموش را در این اثر بیشتر توضیح بدهی بازهم سپاس
        ارسال پاسخ
        پنجشنبه ۱۸ اسفند ۱۴۰۱ ۱۲:۵۴
        سلام مجدد خدمت شما
        من همیشه معتقدم
        مخاطبین اثر هنری چند گروه هستند
        منتقدین
        استادان آن هنر و در واقع اهل فن
        علاقمندان
        و عوام
        و من از آنجایی که در حیطه ی ادبیات آگاهی ساختاری و علمی ندارم و همیشه بر اساس فطرت و یا بهتر بگم احساس و شاید توانایی ذاتی می نویسم پس به عنوان یک کاربلد نمیتونم نظر بدم و تمام اشعار و نوشته ها رو با حسم محک میزنم و درکشون می کنم و البته خیلی میفهممشون
        و از طریق همین حواس ایرادات وزنی نیز مشخص هست بگذریم توضیح دادم که نظرم حمل بر مدعی بودنم تو این عرصه نباشه
        دلنوشته ی شما چند فاکتور یا المان مشخص داشت که من با دریافت اونا حس فریاد خاموش تو وجودم شکل گرفت
        همان شروع کار : قرار بود
        و بعد جمله ی سوالی بعدش
        و هر چه هست
        و احساسی که مواخذه می شود
        برای خیلی از کلماتش می تونم بنویسم که چه حسی رو القا می کنن که البته برداشت شخصی و از حوصلتون خارج
        که تمام اینها احساس خفقانی دردناک و در وجودم ایجاد کرد
        و در نهایت فریادهایی که دوست داریم به گوش آسمان برسد
        نه این آسمان آبی
        آسمانی که به تنگ آمدنمان را شاهد است حرفهایی که گفته می شود و شنیده نمی شود و نگاه هایی که انداخته می شود و نمی بیند

        ببخشید بابت زیاده گویی خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        8