جمعه ۲ آذر
|
دفاتر شعر ابراهیم نصیری(رفیع)
آخرین اشعار ناب ابراهیم نصیری(رفیع)
|
کاش از باد میپرسیدمت ای ماه من
گم شده پیدا شود در خلوت این چاه من
دل به دلداری رسد تا فرصت جانش شود
حسرت اندوه جانکهش، نشان از راه من
خنده بر لب می شود تا چون به اعماقی رسد
چیست این روزها امید مانده در گاه گاه من
بودن و تنهایی ام گر چه بر این باور رسد
نیست این تنهایی ام باقی و او همراه من
میشناسند از سجودم ذات مانده در وجود
آی با من هم مسیر و مان درین بی راه من
اشک هایم خود گواهند از غریب مانی به دل
لحظه ای دریاب جانا،تا نگیرد قلب من در آه من
خواهانم از وجودم تک تک هر جان تو
من شدم عاشق و نیستش هیچ هم گناه من
می زنندم هر زمان از نیش های هر کلام
من به اتلاف راضی ام ای باقی از تباه من
گاه مریضم و گهی افتاده در تخت غمت
کیست زاری ها کند از غم این جانکاه من
هر شبی را در عذابت می کنم سر نازنین
باز از نو می شود روزی ز هر پگاه من
هر چه تار بینم به دورم از نگاه مردمان
روشنی جان تویی هر لحظه قبله گاه من
روشنی در چشم من باشی به تاری پلید
تا نگشتم کور آیا در مکررهای هر نگاه من
صید باشم در میان چشمان صیادی حریص
مأمنت جانا شده از جان، پناه گاه من
🚶🚶🚶🚶
🍂🍂🍂🍂
🚶♀🚶♀🚶♀🚶♀
|
نقدها و نظرات
|
درود بر شما و نگاه همیشه سبزتان | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
شعر امید بخشی بود
موفق باشید .