مهتاب به بام غفران
گلها به جرم خندان
باران به کفر احسان
.بغضی گرفته لب جان
آتش درش زمستان
سیلی به اشک فرقان
بد در محال انسان
یک دل شکسته زندان
بازم جهان غریب است
یک تحفهی حبیب است
داری که دار او کچ
بی نسخهی طبیب است
آغاز این منستان
افتاده در دبستان
الفت که صرف شد خام
پایان بدست چستان
چستان : چگونه بستانیم ، چطور بستانیم ، چیستان
~~~~~~~
رنگ به رنگ احسان
تنگ به تنگ عرفان
پند به پند ادیان
ننگ به چنگ دندان
لرز به ترک خشاب
مرگ به درک پیشاب
جفت به جفت شیطان
جنگ به لطف اسباب
درس به رسم دیوان
شرم به جرم ایمان
نیش به ریش پنهان
میل به عشق ویران
نرم به بند اعدام
سخت به رنج اندام
بغض به زلف حرمان
آه به نام بیجام
اسم به اسم انسان
مهر به دست نیستان
باز در این غصه بست
درد به حرفت زبان
راز به باد گفتم
باد به یاد گفتم
آنچه برم قصه گفت
یک سر داد گفتم
خشاب را مشدد میخوانم،
بلند بود
بریدمش
گاهی میشود تک بیتی حرف دلت را زد
بینیاز ،
به مثنوی هایی چند و چند و چند
گرچه تکرارها شاید حشو
به نظر آمد که تاکید شود
آنکه نه تنها من،
همه مینویسند ، دردی ست که بر گوشه گوشه ی جهان
شطرنج بازی،
آمریکا ،
اروپا ،
آفریقا ، آسیا ،.
،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،، یادم نرود اقیانوسیه
ظلمی که استرالیا
بر سر بومیان بی پناه میریزد،
......................................ستم
چیست مدرنیته سنت مرگ داد
«نیجه» نگفتش که به باغ مرگ چاپ ؟
رنگ رخم خسته از این خصم ها
رنج بکن ، درد بکن مرگ در این جسمها
آروین ۱۴۰۱
جناب آروین .
اشعار زیبایی بودند .
در سلامت وتندرستی باشید .