وسهم من از بهشت
چشمانیست که در یک صبح بهاری
همراه با خورشید
در باغ غزلهایم طلوع خواهد کرد...
ومرا خواهد برد به آسمان ، به اوج
زرّه خواهم شد
پرواز خواهم کرد ؛
پرواز ....
میگذرم از سایه ها
گلایه ها
کنایه ها
شتاب کن ای پرنده ی کوچک چشم آبی
قفس چرا ؟!
هراسی نیست دیگر ؛
ازاین دریا ، ازاین طوفان ، از این موج
( مسعود بهار 92 )