گینه باشلاندی گئجه من یازیغئن ماتمیدی
گوره هر کیم کی بِلَه فیکرِایلییَر یارَلیدی
بیرنگار سوگی نجه سینمه مین یاره سالئب
یوخدی بیرکس کی گوره یاره ویران یاراَلیدی
نئجه گوردومکی منه یار أَلیدور یارَ ویران
کاش گوریدیم سینمَ درد سالان اغیارالیدی
چارسیزقالدیم اخر دوشدی جانیم درداودونا
کیمسه یوخ آتسا منه أَل کی بو ناچار الیدی
بیلِمگ اولسایدی نجه سودگین اخرده الین
اللَریننَن عوزَجِکدور کی بو بیمار الیدی
روح اله سلیمی
دوباره شب شروع شدو منه بیچاره در ماتم هستم،،طوری که هرکسی حالم را ببیند فکر می کند که زخمی شده ام
از عشق و دلداگی ام بر نگاری چنین هزاران زخم بر قلبم افتاده ،،چرا کسی نیست بداند که این زخمها از دست خود یار است
زمانی که دیدم و فهمیدم انکه چنین مرا زخمی می کند کسی جز یار نیست ،،،، ایکاش هیچوقت نمی دیدم وهمیشه گمان می کردم که دست اغیار و بیگانگان است که اینگونه بر قلبم درد و زخم می زند
از شدت این اندوه چون بی چاره ای در اتش درد غم می سوزم ،، کسی نیست که برای رهایی از این غم دست دراز کند و دست این ناچار را بگیرد
چگونه می شد فهمید که در چنین حالی که دلدار برایت رقم زده در اخر د نیز دستش را از دستانت بگیردو بگوید که من دستم را به دست یک بیمار و افسرده نمی دهم