سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 4 آذر 1403
    23 جمادى الأولى 1446
      Sunday 24 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        يکشنبه ۴ آذر

        روزی ز سر سنگ عقابی به هوا خاست...

        شعری از

        حامد بیدار کهنمویی

        از دفتر طنزونه نوع شعر متن ادبی

        ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۳ شهريور ۱۴۰۱ ۱۱:۳۴ شماره ثبت ۱۱۲۹۱۰
          بازدید : ۳۴۷   |    نظرات : ۷

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر حامد بیدار کهنمویی

        روزی ز سرِ سنگ عقابی به هوا خاست*
        ناگه به زمین خورد به سر با همه درخواست
         
        بردند مطب تا که مداوا بنمایند
        آن مرغ ژیان را، سراپا بنمایند
         
        از ICU و CCU و چشم پزشکی
        با نتیجه های مشکی و سرخ و زرشکی
         
        بردند اتاقل عملش تا wc
        گاهی ز تراپی ، ببردند هوازی
         
        آخر که سراپا شد و اِستاد به پایش
         آمد بر او یار قدیم و آشنایش
         
        گفتش که تو را چه شد به یکبار
        با سر به زمین شدی گرفتار
         
        ناگاه، عقاب ما برافروخت
        تختش بدرید و بالها کوفت
         
        آرام که شد کمی به مرهم
        منقارِ سخن ، گشود با غم
         
        آن جنگل پر درخت انبوه
        منزلگه آنچه کشتی نوح
         
        آورد به دشت سبز و خرم
        پر بود ز نعمت و نه از غم
         
        تا آنکه نهاد آدمی پای
        کارخانه ی چوب ، کرد برپای
         
        از دود ، هوای تازه پر شد
        مسموم طعام و آب خور شد
         
        آن روز که من زمین بخوردم
        از دود چنین کمین بخوردم
         
        ابری که سیاه و چرک و پر دود
        دیوار به طرْف دیگرش بود
         
        چسبیده شدم به آجرانش
        لعنت به زمین و تاجرانش
         
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        شاهزاده خانوم
        شنبه ۵ شهريور ۱۴۰۱ ۱۰:۱۲
        خندانک خندانک

        از اون دست شعرهایی بود که باید بگیم..

        مفهوم را برگیر
        آهنگ را رد کن خندانک
        درود بر شما خندانک
        حامد بیدار کهنمویی
        حامد بیدار کهنمویی
        يکشنبه ۶ شهريور ۱۴۰۱ ۰۸:۱۱
        😂 بداهه بود دیگه ، شما ببخشید خندانک
        ارسال پاسخ
        عباسعلی استکی(چشمه)
        شنبه ۵ شهريور ۱۴۰۱ ۱۴:۳۰
        درود بزرگوار
        بسیار زیبا و دلنشین بود
        موفق باشید خندانک
        محمد باقر انصاری دزفولی
        شنبه ۵ شهريور ۱۴۰۱ ۱۲:۲۵
        قلمتااان نویسا
        هزاران درود
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        حامد بیدار کهنمویی
        حامد بیدار کهنمویی
        يکشنبه ۶ شهريور ۱۴۰۱ ۰۸:۱۱
        خندانک خندانک متشکرم استاد
        ارسال پاسخ
        عارف افشاری  (جاوید الف)
        دوشنبه ۷ شهريور ۱۴۰۱ ۱۵:۴۴
        معانی اشعارتان خوب است اما باید آنها را بیشتر به قالب یک شعر کامل درآورد تا زحمتتان زائل نشود خندانک
        حامد بیدار کهنمویی
        حامد بیدار کهنمویی
        دوشنبه ۷ شهريور ۱۴۰۱ ۲۰:۱۶
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        3