سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 2 دی 1403
    22 جمادى الثانية 1446
      Sunday 22 Dec 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        يکشنبه ۲ دی

        آی ای دیرفهم!

        شعری از

        سید محمدرضا لاهیجی

        از دفتر ۱۱_ جغدهایِ جغجغه نوع شعر شعرناب

        ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۱۳ مرداد ۱۴۰۱ ۰۵:۴۱ شماره ثبت ۱۱۲۲۷۹
          بازدید : ۶۱۳   |    نظرات : ۱۴

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه

         
         
         
        آی...
         
        ای...
         
        لنگِ مرگامرگِ چه دریا
         
        _ چه دریاچه
         
        بیا به‌مذهبِ پونه و بابونه درآ!
         
        دور از دایرهٔ عِقاب
         
        مؤمن به‌حالِ بالِ عُقاب
         
        اندازهٔ ارزنِ اندرزِ فنجِ شعر
         
        سرِ ساعتِ سمفونیِ لاله و لادن
         
        بدونِ نبشِ قبرِ موسیٰ و گوسالهٔ سامری
         
        بی پیِ پرسش از چِرایِ کوهانِ کوه و شتر
         
        فراخیلی‌تر از سلسله جبالِ سقوط‌آزاد
         
        آشتی با لک‌لک و ماهی
         
        بِکن گورِ تفنگ و تُورت را!
         
        بی کیِ تیپا بر کویرِ لوت
         
        بخندان سنگریزه‌ای را در الموت!
         
        بالا و پایین آمدن از آنژیوکتِ دیوارِ چین
         
        _ تا ژتونِ بخت‌آزماییِ چشم‌چرانیِ تلخ بادامی‌اش
         
        پشتِ پاشنهٔ آشیل، پیشکش!
         
         
         
        حتّی پس از پسا
         
        خرچنگ با لَنگِ لنگرش
         
        می‌خوابد
         
        می‌خواند چهچهٔ چله‌مرگ در خلیجِ فارس
         
        قرض نمی‌دهد چنگالِ چکمه‌اش را به لیگوریا
         
        به شورابِ ایتالیا!
         
         
         
        حالا تو!
         
        حالا تو!
         
        چاقویت چیزتر
         
        رنگِ شلوارِ جینت جورتر
         
        کم نمی‌شود از تیزیِ شمشیرِ تهران
         
        شمیران
         
        ورامین
         
        گیلان
         
        گلستان
         
        کرمان
         
        لرستان
         
        اصلاً هرکُنجاجایِ شیرببرِ ایران!
         
         
         
        بد فالش می‌زنی!
         
        جیبِ بانداژت سوراخ‌ست
         
        نمرهٔ آستیگماتِ سیکلت
         
        سرب و بتادین پس داده!
         
        به یقینِ دخترِ شعر
         
        از دماغِ فیل که نه،
         
        از دُمِ میمونِ افتاده‌ای
         
        حالا چه بالا بروی از دیوارِ چین
         
        چه زیرِ پُرسی از پلکِ پایین آجرش بخوابی
         
        چه دلت را با طبِ سوزنی بخارانی
         
        وقتی معاصرِ "چینز شی هواکونگی"
         
        گاواژ لازمی!
         
         
         
        راستی دیرفهم!
         
        زیرِ زبانِ راسو
         
        خوابیده روباهی
         
        دندانِ هیزش را تیز می‌کند!
         
         
         
        ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
        سید محمدرضا لاهیجی
        ساکوتی.هند
        ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
         
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        شاهزاده خانوم
        شنبه ۱۵ مرداد ۱۴۰۱ ۱۰:۳۷
        خندانک خدای من .. عجب موج نویی بود خندانک خندانک
        درود بر برادر جدیدم خندانک
        البته ترجیحم این است شما را استاد صدا زنم.. خندانک خندانک

        بسیار عالی بود 👌
        اصلاً هرکُنجاجایِ شیرببرِ ایران! خندانک از این ابتکار خوشم امد خندانک
        قسمت آخر هم خیلی خیلی خیلی جالب بود خندانک خندانک
        علیرضا شفیعی
        شنبه ۱۵ مرداد ۱۴۰۱ ۰۸:۰۷
        درود بر استاد لاهیجی گرانقدر خندانک
        سروده ای بسیار زیبا و مانند همیشه خلاقانه است خندانک
        برقرار باشید خندانک خندانک خندانک خندانک
        تکتم حسین زاده
        شنبه ۱۵ مرداد ۱۴۰۱ ۰۹:۲۱
        درود بر شما
        سروده ی زیبا و جالبی بود
        اون قسمتی که دختر شعر از دماغ میمون افتاده واقعا خلاقانه و عجیب بود خندانک
        شاد و تندرست باشید
        مجید آبسالان
        شنبه ۱۵ مرداد ۱۴۰۱ ۱۴:۵۳
        درود بر شما استاد ادیب و گرانقدر
        بسیار عالی
        قلم زرینتون همواره رقصان

        خندانک خندانک
        خندانک
        سمیرا عاشوری
        شنبه ۱۵ مرداد ۱۴۰۱ ۱۹:۰۴
        سلام و عرض ادب بر استاد گرامی
        خیلی عالی سروده اید
        قلمتان مانا دلتون خوش و ایام به خوشی و شیرینی باد خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        قربانعلی فتحی  (تختی)
        يکشنبه ۱۶ مرداد ۱۴۰۱ ۱۰:۳۱
        درود ها استاد گرانقدر جناب لاهیجی عزیز و
        بزرگوار

        بسیار بسیار عالی و قابل تامل بود

        واقعا نکات زیبایی بکار برده اید که

        نمایان گر سر گذ شت های جالب گذشته

        از معجزه ی حضرت موسی تا.. ............قرن اخیر

        تقریبااشاره نموده اید جالب است این نشان دهنده

        اطلاعات و دانش و دانستن این مسایل است

        بسیار جالب و شنیدنی است واقعا قابل تقدیر است

        چون شما اشاره ای به آنها نموده اید که در اصل

        هرکدام دارای سر گذشتی آموزنده است...

        البته باید ببخشید در تصور بنده چنین آمد

        واما به بقیه کاری ندارم چون هر کس نظری دارد

        بسیار درود و سپاس و تشکر از شما استاد زبر دستخندانک

        شاد و سلامت و بر قرار باشیدخندانک

        انشااللهخندانک


        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        فرهاد احمدیان
        يکشنبه ۱۶ مرداد ۱۴۰۱ ۱۷:۰۹
        سلام و عرض درود خدمت جناب لاهیجی بسیار عالی سرافراز باشید
        محمدحسن پورصالحی
        يکشنبه ۱۶ مرداد ۱۴۰۱ ۱۹:۰۷
        سلام استاد گرانقدر خندانک
        قطعا بی نظیر و عالیی است خندانک
        تا آنجایی که فهمیدم بسیار لذت بردم خندانک
        انشاالله همیشه سلامت و برقرار باشید خندانک
        آذر مهتدی
        يکشنبه ۱۶ مرداد ۱۴۰۱ ۲۲:۱۷
        درود ها جناب لاهیجی
        گرامی
        کمی در حد معانی واژگان درک کردم اما راستش احساس کردم تیزی قلمتان متوجه شخص خاصی است. اما در کل جذاب بود برام.
        قلمتان سبز
        خندانک خندانک خندانک
        سید محمدرضا لاهیجی
        سید محمدرضا لاهیجی
        دوشنبه ۱۷ مرداد ۱۴۰۱ ۰۶:۰۴
        سلام و درود بر شما
        و یکان یکان عزیزان مهربان و صمیمی صفحه ام
        با عذرخواهی از عدم لیاقت و توان پاسخ به محبت شما

        اما خواهر ارجمند بدلایلی که شاید بدانید قادر به پاسخ محبت عزیزان صفحه ام نیستم اما چون سوال فرمودید بر دیده منت در قالب چند نکته عرض میکنم

        اول اینکه خواهر گرانقدر و بزرگوارم
        اصول نوشتاری حقیر مبتنی بر معنامحوری و شعرنوشت است که قالب خودبافته خودم میباشد، پس مخاطبان از جان عزیزترم با خواندن یک بار و گذرا به بطن سروده ام دسترسی چندانی پیدا نمی کنند مگر حوصله داشته باشند و وقت بگذارند و خود را سطر به سطر همراه سروده ام کنند!

        دوم خواهر گرانقدرم
        پرسش شما خالی از لطف نبود و نیست، عکس اثر یعنی عکس دریاچه ارومیه و شروع اثر به وضوح میگوید:

        آی...
        ای...
        لنگِ مرگامرگِ چه دریا
        _ چه دریاچه

        آن آی و آن ای خطاب به سیاست زده بی کیاست است، پس قلم بنده اگرچه تیز اما حول محور اشخاص و شخص نیست، این شاخصه شعر حقیر است که وقتی ظلم بر مظلوم و مظلومانی چه آن مظلوم کودک کار ایرانی باشد و چه آن مظلوم خرچنگ و لاک پشت و آب خزر و دریاچه ارومیه، چه آن مظلوم زن جان به لب رسیده از دست نری به نام شوهر در افغانستان و پاکستان و هند، چه آن مظلوم سیاه و سرخ پوستی در ینگه دنیا، چه در مکزیک و مراکش و فلسطین و لیبی و هرجا زبان قلمم سرخ ست و به اندازه وظیفه به سلاخی ظالم میرود، وگرنه خیالتان راحت کم از اشخاص چه در مجازی و چه در حقیقی زخم زبان و بددهنی و کج تابی و کج خلقی ندیدم و نشنیدم اما فی الفور فراموش میکنم، تنها از آن فرد یا افراد دوری میکنم مبادا حرمتی بشکند و حریمی آلوده شود فقط عیبم این است که طرف را از ته دل می بخشم اما دیگر هرگز با او مراوده ای برقرار نخواهم کرد، ضمن اینکه اگر من آن بد کنم که بر من روا شده و میشود پس فرق من و او در چیست؟ مگر جناب مالک اشتر نخعی جواب آن سبزی فروش را که حرمت شکست را با شمشیر داد، رفت و در مسجد دعا برای اهل شدنش کرد و بس

        دلی که جای کینه باشد شعر در آن جا ندارد، حقیر هر که بد کند میبخشم اما به جد از او به پرهیز میکنم مگر از حد آزارش بگذرد که زیاد از حد مزاحم آرامشم شود و مرا ساده لوح انگارد که دیگر صبر بنده هم لبریز شود اما تا جایی که بتوانم به حسابش نمیآورم!
        ارسال پاسخ
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        4