سه شنبه ۱۸ دی
|
دفاتر شعر محمدعلی افضلی(خاکستر)
آخرین اشعار ناب محمدعلی افضلی(خاکستر)
|
جای تو خالیست ای زیباترین پروانه احساس...
میفروشم غالب اجباریم را تا رها گردم...
نازنینم خاطر زیبای تو، آن اشتیاق چشم مستم را خریدار است؟
در سکوت این شب دلگیر و وامانده....
هق هق یک مرد تنها در حریم خانه میپیچد...
بازهم تب دارد امشب ساقه یِ اندوهِ پیچکهایِ احساسم...
بازهم آن خاطرِ سرگشته در خلوت پریشان است..
در تبِ مرگ تو تنها برگ سبزم ، شد خزان امشب...
دست سردم از حریمِ خسته ات پیوسته محروم است...
در اتاقت گوشه ای کز میکنم هر شب...
تخت خوابت خالی از بودن...
روح تو شاید هنوز در درد هایِ ذهن من پیوسته سرگردان...
جسم تو در زیر خاک آهسته می پوسد....
تار موهایت هنوز بر بستر بیماریت با چشمهای خسته یِ من گفتگو دارد...
بوی عطر تخت خوابت در هوای خانه لبریز است...
در هوای سرد و مهتابی..
می زدم بر درب و بر دیوار...
عرض معنا دارِ شب را گریه میکردم...
طول شبها را بدون تو گذر کردم...
صبح می آمد....
استکانها خسته و چرکین...
یک سماور سرد و بی مقدار....
نور خورشید در فضای خانه سرگردان...
حسرت یک قطره بر اندیشه یِ ابری نمایان بود...
عشق من تب داشت آن شب...
دست او پیوسته می لرزید...
من تن عریان و گرمش را بغل کردم...
بارها بوسیدمش اما...
هر زمان نتهای قلبِ مهربانش کندتر میشد...
من هزاران دفعه می مُردم....
او فقط آهسته جان میداد...
گونه هایش سرد و خشکیده...
اشک در چشمانِ زیبایش نمایان شد...
عشق من با قلبِ زیبایش...
در حریم سینه یِ لرزانِ من چشم از جهان بربست!
ای ثریا،عشق ناکامی!
عاقبت این مرد خسته بینش زیبایِ قلبت را خریدار است...
نیمه شب بود....
در دل آغوش خود بوییدمش اما...
روح او بر روی احساسم شناور شد...
وسعت پیشانی من در غروبِ خنده اش گم شد...
سردی و عمقِ سکوتش معنی ناگفته ها را بیشتر میکرد...
سینه اش با سینه ی من در تقابل بود...
دست سردش فکر من را تا هوای کودکی میبرد...
با نگاهِ عشقِ خود او را صدا کردم...
انبساط عشقِ او از مخزن ادراک من سر رفت....
پاره شد قلب پریشانم...
عشقِ زیبایم ثریا در حریم خانه پرپر شد...
صبح آخر روبروی تخت بیخوابی....
صورتِ آلوده یِ خاکستر از آیینه پیدا بود...
آسمان از صورتِ آلوده بر آیینه هجرت کرد...
آخرین عشقِ ثریا از زمین پر زد....
|
|
نقدها و نظرات
|
درود بر شما سید عزیز و ارجمند.. ممنونم از شما... شاد باشید... | |
|
درودها بر شما استاد عزیز جناب آقای انصاری ادیب و هنرمند.... ممنونم از لطفتون عزیزم.... شاد باشید.... | |
|
درودها نثارتان استاد کریمی عزیز و بزرگوار... شاد باشید... | |
|
درودها نثارتان استاد رحیمی بانوی فرهیخته... ممنونم از نگاه زیبایتان... شاد باشید... | |
|
درود بر شما استاد عزیزم جناب محمدرصا زارع عزیز حضورتان باعث فخر بوده و هست از نگاه ظریف و پاک شما ممنونم شما لطف دارید.... تشکر میکنم از معرفتتان.... شاد باشید استاد ارجمند.... شاد باشید..... | |
|
درودها بر شما شاعره هنرمند خانم نیره صدری... ممنونم ... بی شک احساس شما پاک بوده و هست... و ممنونم از نگاه ظریف و پاک شما... تشکر بابت حضورتان.....خیر مقدم عرض میکنم.... شاد باشید... | |
|
درودها بر شما استاد کیانی عزیز و هنرمند ممنونم از لطفتون... شاد باشید... | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
شورانگیز و زیبا بود
پر احساس