سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        پوآرو

        شعری از

        پژمان بدری

        از دفتر سپیدانه نوع شعر سپید

        ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۳۰ خرداد ۱۴۰۱ ۱۸:۴۵ شماره ثبت ۱۱۱۰۴۸
          بازدید : ۱۱۹۲   |    نظرات : ۴۲

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر پژمان بدری

        این یک شعر جنایی_درام است
         
        از حنجره ی کاغذ
        ضجه ی جنگل
        به گوش می رسید
        روی میز
        خودکار را
        پارک می کنم
        به اخبارِ باران
        بر صفحه نمایشِ پنجره
        دل می دهم:
         
        هفته ی بعد
        اسبِ آبی می بارد
         
        طوفانِ سیه چرده
        قایق های مهاجر را
        بلعیده اما
        شاه ماهی
        با موج موج عروس دریایی
        حرمسرا راه انداخته
        که مهریه ی هر کدام
        بشکه بشکه نفت ست
         
        حالا چترم کو؟
        عقلِ سقف
        پاره سنگ برداشته
        نقشِ بارش پراکنده را
        بازی می کند
        انگار همین دیروز بود
        مادرم در اتاقی نمور
        قصه های میلیون دلاری می گفت:
        و من میان رویا
        دنبال حلزونی می گشتم
        تا در مسابقات دو میدانی
        اول شود
        که رفته رفته
        مه ای از دود
        خانه را قورت داد
        مواد به پدر اعتیاد داشت
        کات.
         
        وایسا وایسا
        دَبه نکن واژه جان
        قرار بود
        این یک شعر جنایی_درام باشد؛
        دوباره می گیریم،
         
        صدا
        دوربین
        حرکت
        این یک شعر جنایی_درام است
         
        از کالبدشکافیِ ردپای خودم
        حوالی دلتنگی
        پی بردم
        معابرِ کله پوک
        خیابان های ولگرد
        به تو نمی رسند
        که گربه ی آواره
        برای شکارِ من شیر شده است
        سراسیمه
        به آغوش سیگار پناه می برم
        روزی از رمان پوآرو
        خواهی شنید
        نخ آخر
        پُک پُک
        زیر کفش اش...
        زیر کفش...
        زیر...
        ---
        ته مانده ی شاعری را
        له کرد!!
         
        پوآرو
        پژمان بدری

        ۱
        اشتراک گذاری این شعر
        ۴۳ شاعر این شعر را خوانده اند

        حوریا.د (شاهزاده خانوم)

        ،

        مسعود آزادبخت

        ،

        اميرحسين علاميان(اعتراض)

        ،

        مریم کاسیانی

        ،

        مهدي حسنلو

        ،

        سیده نسترن طالب زاده

        ،

        فرید محمدی

        ،

        علی احمدی( امین)

        ،

        رقیه یاوری زاده(ازل)

        ،

        ابراهیم کریمی (ایبو)

        ،

        عباسعلی استکی(چشمه)

        ،

        مهرداد عزیزیان بی تخلص

        ،

        علیرضا شفیعی

        ،

        سیاوش آزاد

        ،

        سارا رحیمی

        ،

        محمد قنبرپور(مازیار)

        ،

        محمدحسن پورصالحی

        ،

        رضا سعادت نژاد

        ،

        عليرضا حكيم

        ،

        علی ناب

        ،

        هدایت کارگر

        ،

        محمد حسین اخباری

        ،

        شیما جریده (شین بانو)

        ،

        تکتم حسین زاده

        ،

        سعید صادقی (بیدل)

        ،

        احمدی زاده(ملحق)

        ،

        مدیر ویراستاری

        ،

        علی شاهی تخلص(محزون)

        ،

        موسی ظهوری آرام(آرام)

        ،

        جمیله عجم(بانوی واژه ها)

        ،

        مجتبی شفیعی (شاهرخ)

        ،

        روح اله سلیمی ناحیه

        ،

        مهدی محمدی

        ،

        مجید خوش خلق سیما

        ،

        سحر غزانی

        ،

        مینا امیریان(خورشید)

        ،

        اعظم اکبری( افسانه)

        ،

        مهدیس رحمانی

        ،

        ناهید افسری نژاد (رها)

        ،

        شاهزاده خانوم

        ،

        دانا دادگر

        ،

        عارف افشاری (جاوید الف)

        ،

        فاطمه یاراحمدی ،روشنا

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        سه شنبه ۳۱ خرداد ۱۴۰۱ ۱۷:۱۰
        درود بزرگوار
        بسیار زیبا و دلنشین بود
        موثر و پر معنی
        دستمریزاد خندانک
        مهرداد عزیزیان
        سه شنبه ۳۱ خرداد ۱۴۰۱ ۱۷:۲۰
        درود
        بعد از خواندن سپیدتان احساس کردم چند اثر متفاوت با هم در مخلوط کن ریخته شده
        به هر حال ، اسموتی پوارو را خوردم عزیز
        هرچند طرفدار تک طعم بودن هستم
        موفق باشید 🌺🌺🌺
        مهدي حسنلو
        جمعه ۳ تير ۱۴۰۱ ۱۸:۳۹
        با سلام خدمت
        دوستان ناب

        شعر جنایی _درام است

        خوب همون ابتدای شروع از گلوی کاغذ صدای ناله جنگل میایید که به نوعی کاغذ زاده و نواده جنگل است
        ببینید در همین ابتدای کار عرض کنم البته نظر من کار مخاطب حرفه ای یا منتقد یا کسی که در مورد شعری مطلبی می نویسه
        دقیقن این نیست که ذهنیات شاعر را بریزد وسط دایره
        یا به نوعی شعر سطر به سطر معنا کنه
        آنچه که مهمه نه خود محتوا که چگونه گفتن آن
        اینکه از چه شگرد ومکانیزمی استفاده می کنه برا گفتن برا تاثیر گذاشتن
        در نقد امروز شهر معمولن به روش های نشانه شناسی ساختار گرایی جزئ نگر یا کلی نگر، ساختار شکنی یا نقد فرمال.... نقد جامعه شناختی یا نقد روان شناسی، فمنیستی و.... می کنند و البته در هر نقد کامل و جامع معمولن این روش های نقد به هم گریز می زنند و از هم کمک می گیرند ایده می گیرند و البته یادم نرفته نقد سنتی خودمون هم هست که این روزها معجونی از همه اینا و هیچ کدام از اینا نیست
        و نکته بعدی قبل از از نقد معمولن در خوانش شعر به سه گونه متن خوانده میشه مولف محور که شعر تمامن با تمرکز به مولف کار، اینکه کی وچه تجربه وسر گذشتی داشته و تاثیر مثلن فلان اتفاق در این شعرش...
        این در تقابل با مرگ مولف
        دومی متن محور به نوعی مخاطب هست و متن شعری که پیش روش هست و این هم با مرگ مولف هم راستاست...
        سومی خواننده محور و این هم، هم راستا با نظریه مرگ مولف....

        خوب دور نشم از کار
        در ادامه شعر پژمان راوی کار به نوعی خودکار را که وسیله آفرینش یا جابجاییش و.. کناری روی میز پارک می کند همین وسیله را پارک کردن در ذهن تداعی گر... میشه و خود پارک و قدم زدن در پارک هم ذهن راوی را.... تا
        به اخبار باران / به صفحه نمایش
        دلم میدهم
        انگار روای دیگر از نوشتن دل کنده یا دقیق تر در حال روایت داستان با این شروع در وقتی دیگر.
        اخبار میگه /هفته بعد/اسب آبی می بارد
        در مورد سطر بندی شعر پژمان... اینکه میتونست در یک سطر بنویسه؟!
        اما بارش اسب آبی کمی یا خیلی عجیب مطمئنم شاعر توضیحی داره البته جدا از اینکه شگردهای نوشتن پست مدرن و جریان سیال ذهن، بله میتونه این پرش ها عوض شدن موضوع رفتن به سطر یا بند بعد اتفاق بیافته ولی در شعر پژمان معمولن بی دلیل نیست
        ولی بندی که دوست داشتم طوفان _سیاهان-پناهنده ها و قایق‌ها برا نمونه همین اتفاقات کانال مانش و نگم بی انصافی همین اسب آبی آفریقا و پناهنده ها و نیاز شدید این حیوان به آب و چگونه در رود کنار هم داخل آب می مونن و کم بارشی بی آبی و بیکاری و دلایل رفتن و پناهنده شدن... باز عرض کنم زیبا بود طوفان سیه چرده قایق! مهاجر. هوشمندی شاعر و اما راوی در ادامه از شاه ماهی و عروس دریایی و حرم سرا وبشکه بشکه نفت که همه اتفاقات گفته شده با اسم آوردن از نفت سر از منطقه ما در میاره
        مگه میشه شاعر باشی وبنویسی و محیطی که درش نفس می کشی بی تاثیر در کارت باشه
        حالا چترم کو؟ لحن آمرانه میگیره انار گرمش شده اگه این نیست واژه حالا به نظرم حشو شاید شاعر برا تاکید آورده عقل سقف پاره سنگ برداشته و بارش پراکنده و چکه های از سقف باران و نوستالژی با آوردن واژه «بازی» می کند پر رنگ و «مادر» که میاد پر رنگ تر میشه و قصه میلیون دلاری و واقعن همین بود قیمتش
        و رویای شاعر که دنبال حلزون هستش فعل جمع یعنی تنها نیست
        باهم در مسابقه در رویای پاک کودکی بله با حلزون اول بشند و یادمون نره بارش هم بود در فضا
        رفته رفته قورت داد (مه) دود اعتیاد خانه را
        راوی بهم میریزه کات میده.
        به واژه شخصیت میده به اینکه دبه در آورده همچین قراری نداشتن البته فکر کنم این راوی هستش که جر زنی می کنه که آن هم برای کمک به روایت درست شعر
        دوباره میگیریم

        کالبدشکافی ردپای خودم از حوالی دلتنگی
        پی بردم معابر یا عابران خیابان های...
        به تو نمی رسند
        که گربه آواره! برای شکار من شیر شدن
        به آغوش سیگار پناه می برم از بی خانمانی
        و سراسیمگی.
        چون جنایی - درام
        تو روزی خواهی شنید
        از رمان پوآرو که اون هم مربوط به دوره خاص روایت واتفاقاتی که شعر صحبتش میکنه
        راوی ازش میگه و نمیگه به روشنی
        کی زیر پای کی له می شود!
        عجله نکنید صداوسیما تکرار میزاره متوجه داستان می‌شویم!

        ببخشید دوستان اولن واقعا با عجله و بدون ویرایش شد برا همین
        اشتباهات ببخشید
        پژمان کارت زیبا بود فقط امیدوارم با زبان مهربانترباشی فقط وقتی نیاز بهش نفس ندی
        و در آخر از همتون ممنونم از مسولین سایت هم
        و تقدیم شما خندانک
        جمعه ۳ تير ۱۴۰۱ ۱۸:۴۹
        خندانک خندانک خندانک

        درود و سپاس از زحمتی که کشیدید خندانک
        ارسال پاسخ
        اميرحسين علاميان(اعتراض)
        اميرحسين علاميان(اعتراض)
        جمعه ۳ تير ۱۴۰۱ ۲۲:۵۹
        درود مهدی جان عزیز خندانک
        آفرین رفیق، قلمت سبز خندانک
        ارسال پاسخ
        مهدي حسنلو
        مهدي حسنلو
        شنبه ۴ تير ۱۴۰۱ ۰۲:۰۸
        سلام
        سپاس از توجهتون
        شاهزاده بانوی سایت خندانک
        علی احمدی( امین)
        علی احمدی( امین)
        شنبه ۴ تير ۱۴۰۱ ۱۰:۵۲
        سلام و درود مهدی‌جان حسنلو
        بهره بردم
        ممنون
        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        مهدي حسنلو
        مهدي حسنلو
        شنبه ۴ تير ۱۴۰۱ ۲۳:۴۷
        دم علی جان گرم
        ببخشید کم کاستی با عجله شد خندانک
        اميرحسين علاميان(اعتراض)
        جمعه ۳ تير ۱۴۰۱ ۲۳:۰۶
        سلام به همگی
        و پژمان جان بدری خندانک

        تکنیک کلاژ یک شگرد پست مدرن است که تصاویر مجزا را در کنار هم به شکل ظاهرن تصادفی قرار میدهد.بگونه ای که ترکیب و مونتاژ ایده ها، ذهن مخاطب را برای فهم مفاهیم نهفته یا برقراری ارتباط با محورهای متنوع شعر درگیر میکند.
        درواقع بخشهای مختلف و گاهن ناهمگون با رعایت نظم در بی نظمی،کنار یکدیگر قرار میگیرند تا اثری را خلق کنند که هستیِ مختص به خود را دارد. اغلب آثار خلق شده به شیوه کلاژ دارای یک تم واحد هستند که انسجام آنها توسط راوی حفظ میشود. کلاژ علاوه بر آمیختن بخشهای مختلف روایت، معانی دیگری نیز دارد که قرار گرفتن عقاید یا مکاتب گوناگون در قالب یک نوشته از جمله آنهاست. دراین اسلوب تحول اجزای متن به میزان کنش انتزاعی الگوهای متواتر از ابژه است که روایت کلان را به خورده روایتها تبدیل میکند. درواقع ابژه ی روایتی به سمبولهای هنری تبدیل میشود و شاعر میتواند مثلا؛ امپرسیونیسم را در کنار سورئالیسم، رئالیسم یا حتی ضدیتِ دادائیسم قرار دهد و از سبکهای متفاوت در یک متن استفاده کند. بنابراین موضوعات باز و بسته، و سوبژکتیوهای به هم پیوسته با طرح هایی مختلف ایجاد میشوند.و موضوع مرجع که روند ساختاری را به وجود می آورد با موضوعات پساساختاری همگن و غیرهمگن در یک راستا قرار میگیرند. معتقدم اثری که بتواند مفاهیم انتزاعی را با دیالکتیک عینیت و ذهنیت یا ادغام سوبژه و ابژه از سطح به عمق برساند و مولفه ها را از همسانه ها به ناهمسانه ها پیوند بزند، ارزش بالایی دارد.زیرا در این صورت شعر نمود (فلسفی_هنری) پیدا میکند.
        شاید پی بردن به درون مایه متن در وهله ی اول برای مخاطب آسان نباشد اما در خوانش دو یا چند باره ی آن میتوان عناصر مشترک بین بندها یا خرده روایتها که با ظرافت به یکدیگر متصل شده اند را پیدا کرد. حتی میشود تجسم ذهنی شاعر را در چند بند درک کرد و به مفاهیم کلیدی دست یافت.
        از حنجره ی کاغذ
        ضجه ی جنگل
        به گوش می رسید
        روی میز
        خودکار را
        پارک می کنم
        به اخبارِ باران
        بر صفحه نمایشِ پنجره
        دل می دهم:
        هفته ی بعد
        اسبِ آبی می بارد
        شاعر علاقه زیادی به شگردهای زبانی و سرعت بالای تخیل در توالی تصاویر دارد. موقعیت های شاعرانه با جابجایی صحنه ها مدام تغییر میکنند و پس از کات، دوباره اتصال و ارتباط بین اجزای شعر برقرار و مشخص میشود:
        (هفته بعد اسب آبی میبارد...حالا چترم کو؟)
        حالا چترم کو؟
        عقلِ سقف
        پاره سنگ برداشته
        نقشِ بارش پراکنده را
        بازی می کند
        انگار همین دیروز بود
        مادرم در اتاقی نمور
        قصه های میلیون دلاری می گفت:
        و من میان رویا
        دنبال حلزونی می گشتم
        تا در مسابقات دو میدانی
        اول شود
        که رفته رفته
        مه ای از دود
        خانه را قورت داد
        مواد به پدر اعتیاد داشت
        کات.
        وایسا وایسا
        دَبه نکن واژه جان
        قرار بود
        این یک شعر جنایی_درام باشد؛
        دوباره می گیریم...
        تغییر روایت و دیدگاه: در چنین سبکی شاعر میتواند دیدگاه های مختلفی را مطرح کند و از یک صحنه به صحنه ای دیگر برود.گاهی فلش بک است که میتواند تاکیدی و تکمیلی و یا جهت یادآوری باشد، یعنی چرخش راوی صحنه ی مداخله گری ست که در زمان عقب میرود. گاهی نیز پیش بینی یا فلش فوروارد است که آینده را مطرح میکند. ناگفته نماند پلی فونی یا همان چندصدایی دراین نوع سبک بسیار اهمیت دارد.
        حتی در این شعرِ چند محوری و دارای آیرونی می­توان ردپای شگردهای دیگر پست مدرنیسم از جمله جریان سیال ذهن را هم دید. امروزه شاعران بر این باورند که توصیف واقعیت در قالب داستانی یکپارچه، برابر با تحمیل معانی پیش­ ساخته به عینیتی ست که به تنهایی معنایی را در خود حمل نمی­کند، بلکه صرفن وجود دارد. بنابراین بجای وقایع نگاری در پی ارائه ی چشم انداز ذهن اند. در این سبک یک نمای کلی و مشخص از وقایع تابیده نمیشود بلکه مخاطب اتفاقات را از دریچه ی ذهن شاعر میبیند.جهانبینی شاعر بر روایتی که از واقعیت میکند تاثیر مستقیم دارد. اما شاعر ظاهرن تن به چیزی واقعی و مشخص نمیدهد. زیرا از نظر او جهان باید چیزی انتزاعی باشد، چیزی دست نیافتنی، ماورای واقعی، خیالی و البته شاعرانه!
        شاعر با اتکا به شیوه ی سورئالیستی و با پرهیر از مستقیم گویی، واقعیت را همان­گونه که در ذهن میبیند روایت میکند. این بیان روایی قصه و حکایت نیست که به سرانجام مشخصی برسد بلکه بیان روایی علتی ست برای ایجاد فضایی شاعرانه، که به خط روایی و داستانی به شکل کلاسیک تن نمیدهد و بافت دراماتیک پیدا نمیکند. این­گونه شکستن انسجام ظاهری متن و یا تغییر لحن، جابجایی صحنه، کلاژهای تصادفی و فضاسازی های مختلف باعث میشود که مخاطب به جاي خواندن شرح گزارشات و دريافت سریع معنا، آن را با زاویه دید خود حس كند يا حتي ببيند. درواقع نشانه ها معانی انتزاعي و مفاهيم ذهني را آشکار و عيني ميكنند. که بیشتر به منظور ایجاد زمینه مناسب برای برداشتهای متفاوت از یک اثر است تا خواننده نیز در آفرینش معنای اثر سهم داشته باشد. یعنی مخاطب را به عنوان کنشگری فعال که در مقایسه ذهنیات خود با تجربیات ذهنی شاعر به تجربه‌ ای تازه دست می­یابد، به متن راه میدهد. پس میتوان گفت هرگونه معنای قابل تصور در فرایند خوانده شدن اثر شکل میگیرد.

        ژانر درام جنایی درواقع الهام گرفته از ادبیات داستانی جنایی ست؛ که اعمال مجرمان و انگیزه‌ های آنان را روایت میکند. رمان (پوآرو) آگاتا کریستی و شرلوک هولمز؛ سر آرتور کانن دویل دوتا از معروفترین اثار این نوع سبک به شمار میروند.
        جالب اینجاست که شاعر به تاثیر از سبک جنایی درام مثل شخصیت اصلی رمان کاراگاه هرکول پوآرو با کنارهم قرار دادن جزییات و تکمیل تکه های پازل، شعر را به سرانجام خوبی رسانده است. البته در اینجا معما طرح و حل نمیشود، بلکه کشف و شهود ست که به عنوان واسطه ای بین شاعر و مخاطب نقش تعیین کننده را دارد.
        و اما در آخر به شاعر توصیه میکنم که کمی از شتابِ زیگزاگی در اجراها بکاهد و اجازه ندهد توازن بین فرم و محتوا به هم بخورد. همچنین دغدغه ی پیام رسانی یا انتقال مفهوم نباید او را از جزئیات ساختار و کیفیت اجرای زبان غافل کند.

        با آرزوی موفقیت برای پژمان جان دوست خوبم. سلول های خاکستریت آباد و نبض قلمت سبزخندانک یاحقخندانک
        جمعه ۳ تير ۱۴۰۱ ۲۳:۱۵
        سلام و درود بر شما خندانک خندانک

        خدا قوت و سپاس از زحمتی که کشیدید خندانک خندانک
        بهره بردیم خندانک قلمتان آبی خندانک خندانک

        در پناه حق خندانک
        ارسال پاسخ
        شنبه ۴ تير ۱۴۰۱ ۰۰:۳۵
        خندانک خندانک خندانک
        اميرحسين علاميان(اعتراض)
        اميرحسين علاميان(اعتراض)
        شنبه ۴ تير ۱۴۰۱ ۰۱:۴۷
        سلام و سپاس بانو حوریای ارجمند خندانک
        خواهش میکنم لطف دارید
        ممنونم از توجه شما🙏 همچنین موفق باشید خندانک
        مهدي حسنلو
        مهدي حسنلو
        شنبه ۴ تير ۱۴۰۱ ۰۲:۰۸
        سلام امیر عزیز
        خیلی عالی بود آفرين رفیق
        خندانک
        ارسال پاسخ
        اميرحسين علاميان(اعتراض)
        اميرحسين علاميان(اعتراض)
        شنبه ۴ تير ۱۴۰۱ ۰۳:۰۴
        سلام مهدی جان گل
        لطف داری ممنونم خندانک
        علی احمدی( امین)
        علی احمدی( امین)
        شنبه ۴ تير ۱۴۰۱ ۱۱:۱۱
        سلام بر داداش عزیزم امیرحسین‌جان
        یه سوال داشتم
        یعنی جریان سیال ذهن علاوه بر ادبیات روایی و داستانی، در شعر هم به کار برده میشه؟
        چه مولفه‌هایی در شعر داره و شگرد استفادش به چه شکلیه؟
        با رمان‌های *خشم و هیاهو* و * به سوی فانوس دریایی* با این موضوع آشنا شدم و حالا خیلی برام جالبه در رابطه‌ با شعر هم این موضوع رو بدونم
        صبور باشی برامون خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        علی احمدی( امین)
        علی احمدی( امین)
        شنبه ۴ تير ۱۴۰۱ ۱۶:۰۲
        خیلی ممنونم
        چشم حتما
        مرسی بابت راهنمایی خندانک
        شنبه ۴ تير ۱۴۰۱ ۱۶:۲۱
        درود بر همگی خندانک
        باز هم من کنجکاو🙈🙈
        چه جالب 👌 چه چیزهایی باحالی دستگیرم شد..
        آقای علامیان امروز گوسفند کوکی شمارو خوندم خیلی باحال بود .. بازم باید بخونم..
        چقدر من شعر سپید دوست دارم ..
        سپاس امین برادر خوبم که با پرسش هات دریچه ای از آگاهی به رومون باز می کنی خندانک

        سپاس از همه خندانک خندانک

        قلمتان سرخ آبی خندانک
        اميرحسين علاميان(اعتراض)
        اميرحسين علاميان(اعتراض)
        شنبه ۴ تير ۱۴۰۱ ۱۸:۵۳
        درود بانو حوریا
        دقیقن گوسفندان کوکی یه نمونه ازین سبک و جریانه که با شگردهای پست مدرن و تکنیکهای سورئالیستی نوشتم. چه خوب که علاقه مندید.👍 با آرزوی موفقیت، سبز باشید و سلامت خندانک
        شنبه ۴ تير ۱۴۰۱ ۱۹:۱۷
        درود مجدد خندانک

        بلهه وقتی توضیح سیال ذهن رو خوندم همین گوسفند کوکی اومد مدنظرم.. کاملا درک کردم مقصود پرش های پی در پی و حرکت زمانی ذهن، از هم گسیختگی ذهنی و فضاهای انتزاعی، کلاژ تصادفی حتی شاعرانگی نامتعارف در زبان و.. چیه خندانک

        نقد آقای بدری هم عالی بود خندانک
        ولی باز درکش سخت بود .. باز هم باید بخونم.. خندانک

        سپاس خندانک
        علی احمدی( امین)
        علی احمدی( امین)
        شنبه ۴ تير ۱۴۰۱ ۲۰:۰۹
        خواهش میکنم خواهر مهربانم
        خوشحالم که از سوالم بهره بردید
        خندانک خندانک
        شنبه ۴ تير ۱۴۰۱ ۲۰:۳۶
        خندانک خندانک خندانک
        اميرحسين علاميان(اعتراض)
        اميرحسين علاميان(اعتراض)
        شنبه ۴ تير ۱۴۰۱ ۲۲:۲۶
        درود مجدد
        بله درسته،اکثر شعرام به همین سبکه. بخاطر انتزاعی بودنه که درک و کشف سخت میشه. (چه فضاها و تصاویر انتزاعی چه مفاهیم انتزاعی و...) وقتی یه اثری اینگونه فراواقعی باشه دقت کردن به نشانه ها نشانه گذاریهای شاعر در شعر یا کدهایی که قرار داده اهمیت بسیار زیادی پیدا میکنه، با چندبار خوندن و عمیقتر شدن میشه تاحدودی به کشف رسید. درکل شاعران پست مدرن تعمدی طوری مینویسند تا براحتی نشه فهمید. مشخص شدن معانی و مفاهیم بستگی به زاویه دید و برداشت مخاطب داره. تاحدودی دریافت کافیه، همین خودش کلی کاره، چیز کمی نیست. خندانک خواهش میکنم، موفق باشید خندانک
        شنبه ۴ تير ۱۴۰۱ ۲۲:۳۴
        درودی دیگر خندانک

        چقدر جالب.. و چقدر عجیب این سبک شعر و خیلی جذاب..
        راستش یه اعترافی کنم از شعرتون🙈
        برای بار چندم بود داشتم می خوندم یهویی به ندایی بهم گفت مثلا تا اینجا فهمیدی که بخوای الان بفهمی 🙈 یهویی کلافه شدم 🙈 خواستم بی خیال شم دیگه نخونم🙈 اما دوباره یه ندای دیگه اومد گفت مگه نمی خوای یاد بگیری ؟ انقد باید بخونی تا هم بفهمی چی می گه هم سبک نوشتن رو یاد بگیری.. پس ادامه دادم خندانک ولی بگماااا همچنان در اون قسمت درخت و سایه گیرم .. آقای بدری هم توضیح ندادن خندانک چقدر من تنبلم 🙈 از ترسم به شعرهای دیگه تون سر نمی زنم 🙈 می دونم درگیر شعر می شم.. فعلا توی همین گوسفند می مونم خندانک مثل شعر دخترها روی شاخه آشیانه می سازند آقای حسنلو .. ششصددفع خوندمش بس که دوسش داشتم.. و دارم.

        بهرحال واقعا ممنون از راهنمایی هاتون و هنری که دارید خندانک خندانک خندانک
        در پناه حق خندانک
        اميرحسين علاميان(اعتراض)
        اميرحسين علاميان(اعتراض)
        شنبه ۴ تير ۱۴۰۱ ۲۳:۱۷
        زنده و سلامت باشید، خواهش میکنم شما لطف دارید خندانک
        چه جالب😅 دنیای شعرو شاعری واقعن دنیای عجیبیه قبول دارم، نه اتفاقن تنبلی نیست صبر داشته باشید به مرور زمان دستگیرتون میشه و بدون شک در این زمینه حسابی حرفه ای میشید چون پتانسیل قلمتون بالاست.👍
        این تلاش و پشتکار شمارو نشون میده، خیلی زیاد مطالعه و تمرین کنید. ایام بکام شاد و سلامت باشید خندانک
        شنبه ۴ تير ۱۴۰۱ ۲۳:۴۸
        بله واقعاً باید مطالعه زیاد کنم خندانک

        امیدوارم مثل شماها شم🙈 و تبدیل به آرزو نشه 🥴
        به قول امین.. صبور بمانید برای شاگردهایتان خندانک خندانک


        در پناه ایزد مهر خندانک
        اميرحسين علاميان(اعتراض)
        اميرحسين علاميان(اعتراض)
        يکشنبه ۵ تير ۱۴۰۱ ۰۰:۲۰
        لطف شماست اختیار دارید خندانک ممنونم
        صبور که اره هستم، امیدوارم تا آخر آروم و صبور بمونم خندانک هرچند توی این دوره و زمونه خیلی سخته! به امید روزهای خوب، همچنین شاد و پیروز باشید در پناه حق.🌹
        يکشنبه ۵ تير ۱۴۰۱ ۰۰:۴۴
        خندانک خندانک خندانک خندانک

        سپاسگزارم از صبوری هایتان خندانک
        شما هم پیروز باشید در پناه حق خندانک خندانک
        اميرحسين علاميان(اعتراض)
        اميرحسين علاميان(اعتراض)
        چهارشنبه ۸ تير ۱۴۰۱ ۲۲:۳۶
        سلام علی جان عزیز
        خوبه که اهل مطالعه و یادگیری هستی افرین خندانک
        البته پژمان تاحدودی در یکجاهایی استفاده کرده اگر دقت کنی مشخصه. این سبک پرداختها و اجراهای مختلفی داره و شگردهای شعری با رمان متفاوته. اما در شعر روایی؛ پرش های پی در پی و حرکت زمانی ذهن، از هم گسیختگی ذهنی و فضاهای انتزاعی، کلاژ تصادفی حتی شاعرانگی نامتعارف در زبان و... یادت باشه که تمام این موارد با رعایت (نظم در بی نظمی) امکان پذیره چون پستمدرن هم قانون خاص خودشو داره. دراینباره کتاب و رمان و مقاله فراوانه، از دوران مدرنیسم بگیر تا شاعران پست مدرنیسم، ولی پیشنهادم به تو خواندن آثار علی باباچاهیه. راستی چنتا شعر آخره من و پژمان رو مرور کن کمکت میکنه. خندانک
        پنجشنبه ۹ تير ۱۴۰۱ ۰۱:۱۰
        درود بر شما آقای علامیان خوش فکر خندانک

        دو روز پیش شعر امواج بی ساحل تون رو خوندم خندانک هنوز فکرم درگیره .. اون هم از همین قانون ها تبعیت می کنه.. درسته؟ نظم در عین بی نظمی خندانک پراکندگی در عین یکپارچگی.. درست میگم؟
        یک موضوع داشت اما پرش ها جوری بود که فکر می کردیم چند موضوع داره.. درست میگم؟

        عجب شعری بود خندانک دست مریزاد دارید خندانک خندانک خندانک
        درود خدا بر شما و افکار شما خندانک
        اميرحسين علاميان(اعتراض)
        اميرحسين علاميان(اعتراض)
        پنجشنبه ۹ تير ۱۴۰۱ ۲۰:۴۲
        سلام بانو حوریای ارجمند و مهربان خندانک
        لطف دارید بسیار ممنونم🙏
        این پیگیری و علاقه حتمن به شما کمک میکنه
        بله پراکندگی در عین یکپارچگی درسته همینطوره (نظم در بی نظمی) پراکندگی و پرشهای متنوع که سابق توضیح دادم. درواقع میشه گفت که به دلیل چندمحوری بودن شعر،خرده روایتها یا بندهای روایی در دل یک روایت کلی قرار میگیرند. موفق و سلامت باشید در پناه حق خندانک
        پنجشنبه ۹ تير ۱۴۰۱ ۲۲:۲۸
        خندانک خندانک خندانک
        اميرحسين علاميان(اعتراض)
        سه شنبه ۳۱ خرداد ۱۴۰۱ ۱۱:۲۰
        به به درود دادا پژمان عزیزم خندانک
        سلول های خاکستریت خوب کار میکنه دوست من، هستینگز (با صدای دوبلور پوآرو، هرکول پوآقو)😅 خوشحالم که همچنان هستی و مینویسی، قلمت سبز موفق باشی خندانک
        مریم کاسیانی
        سه شنبه ۳۱ خرداد ۱۴۰۱ ۱۱:۳۵
        درود بر شما
        بسیار عالی
        لذت بردم از خواندن
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک
        خندانک
        مهدي حسنلو
        سه شنبه ۳۱ خرداد ۱۴۰۱ ۱۳:۲۱
        سلام
        پژمان عزیز
        خیلی خوشحالم باز شعری ازت خواندم
        مثل همیشه خاص قلم خودت بود آفرین
        قسمت شد حتما بر می گردم
        تقدیم به شما شاعر دوست داشتنی ام خندانک خندانک
        سیده نسترن طالب زاده
        سه شنبه ۳۱ خرداد ۱۴۰۱ ۱۳:۲۵
        درودتان جناب بدری گرانمهر
        سپید درخشانیست ، لذت بردم
        با مهر
        علی احمدی( امین)
        سه شنبه ۳۱ خرداد ۱۴۰۱ ۱۶:۲۲
        آقا من این شعر رو حفظم دیگه خندانک
        چقدر بکر و هیجان‌انگیز بود این سپید
        لذت بردم خیلی زیاد
        تقدیم خودکار شاسی‌بلندت خندانک
        علیرضا شفیعی
        سه شنبه ۳۱ خرداد ۱۴۰۱ ۱۸:۴۸
        درود برجناب بدری گرامی
        زیبا بود با فضاسازی‌های بکر خندانک
        برقرار باشید
        خندانک
        خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک

        ابراهیم کریمی (ایبو)
        چهارشنبه ۱ تير ۱۴۰۱ ۰۰:۰۳
        سلام و درودتان باد
        حتی لحظه ای نزدیک شدن به ادبیات خیابانی
        و عبور گربه ای ولگرد
        ما را با تلنگر امروزینه ی شعر
        بیشتر اخت می دهد
        خندانک خندانک خندانک
        سارا (س.سکوت)
        چهارشنبه ۱ تير ۱۴۰۱ ۰۹:۲۷
        درود بر شما بزرگوار
        زیبا بود وعالی
        مویدباشید وتندرست خندانک خندانک
        شیما جریده
        پنجشنبه ۲ تير ۱۴۰۱ ۱۴:۰۵
        سلاام بر پژمان شعر
        و دنیای عجیب سپید هایت همیشه گوشه دلم جا دارد
        لذت بردم و از حالا میدانم دوباره به این صفحه باز میگردم
        دست مریزاد 🤍
        تکتم حسین زاده
        پنجشنبه ۲ تير ۱۴۰۱ ۱۵:۰۳
        درود
        سپید زیبایی بود
        شاد باشید
        سه شنبه ۳۱ خرداد ۱۴۰۱ ۰۹:۰۶
        درود بر شما جناب آقای بدری سپیدسرا خندانک
        باز هم سپیدی بکر خندانک
        با یک بار خواندن که چیز زیادی دست گیرم نشد.. درصددم اگر واژه ها اجازه دهند دستیار پوارو شعر شوم و چندین بار دیگر بخوانمش بلکم قاتل را بدرستی شناسایی کنیم😎😎
        اما با نگاه اول، فقط یک جنایت ندیدم😎


        دست مریزاد خندانک خندانک
        باز خواهم گشت خندانک
        در پناه حق خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        لاله و گل نشانه از طرف یار داشت ااا بی خبر آمد چنان روی همه پا گذاشت
        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        نرگس بخواب رفته ولی مرغ خوشنواااااااگوید هنوز در دل شب داستان گل
        میر حسین سعیدی

        رها کن دل ز تنهایی فقط الا بگو از جان ااا چو میری یا که مانایی همه از کردگارت دان
        نادر امینی (امین)

        لااله الا گو تکمیل کن به نام الله چو چشمت روشنی یابد به ذکر لااله الا الله چو همواره بخوانی آیه ای ازکهف بمانی ایمن از سیصد گزند درکهف بجو غاری که سیصد سال درخواب مانی ز گرداب های گیتی درامان مانی چو برخیزی ز خواب گرانسنگت درغار مرو بی راهوار در کوچه و بازار مراد دل شود حاصل چو بازگردی درون غار ز زیورهای دنیایی گذر کردی شوی درخواب اینبار به مرگ سرمدی خشنود گردی زدست مردم بدکار
        میر حسین سعیدی

        مراد دل شود با سی و نه حاصل ااا به کهف و ما شروع و با ه شد کامل اااا قسمتی از آیه سی ونه سوره کهف برای حاجات توصیه امام صادق ااا ما شا الله لا قوه الا بالله اال

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        8