پنجشنبه ۶ دی
پاستیل شعری از پژمان بدری
از دفتر سپیدانه نوع شعر سپید
ارسال شده در تاریخ حدود ۱ ماه پیش شماره ثبت ۱۳۳۹۶۳
بازدید : ۲۰۱ | نظرات : ۱۸
|
آخرین اشعار ناب پژمان بدری
|
اگر این روزهای سیاه را
روز تصور کنم
"غصه نخور"
جمله ای پر تکرار
امّا کاملاً بی فایده بود
به طرز عجیبی
وزنِم بالا رفته است
یک گورِ دسته جمعی هستم
و هر موریانه غمباد گرفته
آنقدر از جنازه هایی خورده
که در من زندگی می کنند؛
شبیه جنگِ خودم با خودم،
کشته های زیادی
روی دستم مانده است
باید زودتر به خودم برگردم
خودم
چه واژه ی تنهایی
گاهی درونِ خودم
میانِ این همه خودم
گم می شوم
تا سر مزار خودم
خودم را دوباره می بینم
قبلاً مرگ
طعمِ پاستیل داشت
مثل همان چکامه ی ساده:
"می میرم برات"
حالا بعد از تو
مُردن یا رفتن گوزنی ست
که برای تزیین دیوارِ خانه ات
به شکار شدن فکر می کند!!
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
اگر این (سیاهی ها ) را
روز تصوّر کنم
\"غصه نخور\"
جمله ای پر تکرار
امّا کاملاً بی فایده .
که به طرز عجیبی
وزنِم بالا رفته است
یک گورِ دسته جمعی هستم
و هر موریانه غمباد گرفته
آنقدر از (جنازه ها) خورده
که در من (دارد) زندگی می کنند؛
شبیه جنگِ خودم با خودم،
کشته های زیادی
روی دستم مانده .
باید زودتر به خودم برگردم
خودم
چه واژه ی تنهایی
گاهی درونِ خودم
میانِ این همه خودم
گم می شوم
تا سر مزار خودم
خودم را دوباره می بینم
قبلاً مرگ
طعمِ پاستیل داشت
مثل همان چکامه ی ساده:
\"می میرم برات\"
حالا بعد از تو
مُردن یا رفتن
گوزن (رودخانه ی سَمّی ست)
که برای تزیین دیوارِ خانه ات
به شکار شدن فکر می کند!!
سلام و درودها
بیکران زیبا سرودید
من اینگونه خواندم درام تراژیک تان را
گوزن رودخانه سَمّی یک داستان اسطوره ای ست.
سلامت و دلشاد باشید.