سردار دلها
سردارگرفت از پس تردیدها یقینش را
رفت و بر گزید در این کار بهترینش را
شکفته غنچه خشمش،، سکوت نکند سردار
در این هجوم که لرزانده،،، پایه های دینش را
دو گام بیش نبودش،، که پا نهد بر عرش
به خاک دمشق بالا زد،،، آستینش را
شکست حلقه ی دشمن،، به یک اشارت او
ندیده بود کسی،،، نبردی این چنینش را
نمی گذاشت گریزی،، برای هیچ داعشی
نمی گرفت اگر دشمن،، ،جان شیرینش را
میان آتش و دود،،،گر گرفته بود اما
ندید دشمن هرگز ،، آه اتشینش را
و ناگهان تقدیر این چنین می خواست
که بر زمین فکند،،، دست زرینش را
قطره قطره آب شد بر خاک عراق
کشید درغربت،،، نفس های آخرینش را
گریست رهبر به حال همای عشق دمی
که دشمن بسوزاند ،،تن نازنینش را
چه کرده ای در این میدان نبرد سردار
هنوز علی فریاد می زند،،، مالک امینش را
دو سال گذشت از شهادتت سردار
وطن فراموش نکند،،، سرباز برترینش را
ز خونت هزار سردار رویید ،گمان نکند
دشمن به قلب ایران زد،،،تیر آخرینش را
چو هر ایرانی یک سلیمانیست
نگذارد دشمن بتازد وخواهد ،،،سرزمینش را
نبیند بخواب آرامشش دشمن
که در ره تو سربازانت براندازند،،، کمینش را
کم است عرض ارادت به این همه ایثار
ببوس آسمان انگشترو خون سرخ نگینش را
تقدیم به روح بزرگ سردار قاسم سلیمانی