يکشنبه ۱۲ تير
|
دفاتر شعر مینا امیریان(خورشید)
آخرین اشعار ناب مینا امیریان(خورشید)
|
مثل چراغ نفتی مادربزرگم...
روشن،ولی درلابه لای دوده بودم
در کوچه ای تنها،به زیر سایه کاجی
پیکان یخچالی ولی فرسوده بودم
من،از تمام دلخوشی هایم گذشتم
ره کوره ها را پیش ازین پیموده بودم
پسمانده ای از آب تنگ مرده ماهی
بودم ولی با بودنم...بیهوده بودم
من کور،اما در یقین آسوده بودم
من دور،اما در همین محدوده بودم
هر لحظه در سمی ترین حالات ممکن
مثل هوای شهرمان آلوده بودم
خورشید_میم_الف
|
نقدها و نظرات
|
درود بانو جان..سپاس از بذل توجهتان کاملا با کلام شما موافقم اما در مصرع دوم بیت آخر(مثل هوای شهرمان آلوده بودم) منظور از( آلودگی )افکار سمی و غلطی هستند که در روح پرورش پیدا میکنند و حتی باعث مرگ میشوند نه آلودگی در سرشت و خلقت انسان سپاس از اینکه با دقت کامل شعر بنده رو خواندید و نظر دادید برقرار باشید | |
|
درود و سپاس از شما برادر ارجمندم | |
|
عرض ادب و احترام سپاس از حضور سبزتان پایدار بمانید | |
|
درود و سپاس از حضور سبزتان | |
|
درود بزرگوار...سپاسمند مهرتانم | |
|
درودها...سپاس مهربانو..زیبا نگاهید | |
|
درود برشما سپاسمند مهرتانم | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
زیبا و مناجات گونه سرودید اما یکی از ضروریاتی که یکتاخدا در قرآن هم تاکید دارد ؛ داشتن ظنّ نیکو نسبت به خدا و خلق و خویشتن است و زیاده از حد خوارشمردنِ خود در حد آلودگی برای بیانِ احوالِ غمگینِ گذرای شاید ناخوشایندِ درونی ، مساوی ظلم به نفس است چرا که خدا شمای نوعی و درون شما را به عنوان یک انسانِ زیبا آفریده است و تعبیرات و تشبیهاتِ این چنینی به نظرِ شخصی ام البته در شاءن حتی عنوان نمودن برای درکِ نهایتِ بدحالی ها نیست .
دل زُلالت نورپرور از رحمت و برکت الهی