سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 10 فروردين 1403
  • همه پرسي تغيير نظام شاهنشاهي به نظام جمهوري اسلامي ايران، 1358 هـ‌.ش
20 رمضان 1445
  • شب قدر
Friday 29 Mar 2024
    به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

    جمعه ۱۰ فروردين

    تبارمن

    شعری از

    سید محمد اقبالیان

    از دفتر شعرناب نوع شعر نیمائی

    ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۳۰ فروردين ۱۴۰۱ ۰۳:۵۲ شماره ثبت ۱۰۹۳۲۲
      بازدید : ۲۷۳   |    نظرات : ۹

    رنگ شــعــر
    رنگ زمینه
    دفاتر شعر سید محمد اقبالیان

    پر از ملال و دلهره
    در این سیاه بی تپش ،
    شکسته دل ،
                  بریده پر ،
                           نشسته ام به انتظار.
    چه روزها به تیرگی به سان شب ،
    چه شامها که بی سحر ،
    و هفته ها
                 و ماه ها
                          و سالها
                           یکی ز بعد دیگری
                               گذشت و رفت و بی ثمر.
    که همچنان به انتظار مشعلی ،
    سپیده ای ،
             نشانه ای ،
                 ز روشن سحر گهی
    نگاه خود به آسمان بی ستاره دوختم .!!!
    به اوج سلطة سیاه شب ،
    به شام شوم بد شگون ،
    نوید رویش ترانه داده ام به دل .
    اگر چه جرم زمزمه  به شهرمن
    درفش و داغ بوده ونفیر تازیانه ها .!!!
    به آسمان شهر من
    دروغ بی بهانه میوزد ،
    و من ترانه خوانده ام .!!!!
    هماره از طنین نام عاشقان
    به دشت های غرق گل ،
    در امتداد آسمان سروده ام .!!!
    همیشه در مصاف شب
    سلاح من
    ترانه بود و بغض من .!!!
    همیشه در هجوم گزمه گان یاس
    میان کوچه های شهر من
    ز بغض سنگری بنا نهاده ام
    و از سپاه کرکسان
    پناه برده ام به آن .!!!
    همیشه چشم انتظار من
    در امتداد جاده ها
    در انتظار یک نگاه آشنا
                                به خواب رفته است .!!!
    همیشه در ورای حرف ها و جمله ها
    سکوت ها
              نگاه ها
                      و رنگ ها
                              نقاب ها ،
    به جستجوی آن کلام روشنم .
    هماره هرچه گفته ام
              هماره هرچه خوانده ام
                           هماره هرچه کرده ام ،
                                        به مصرعی شکوهمند به انتها رسیده است .!!!
                   من از تبار روشن رهایی ام .!!
                                                                         زمستان 1399
    ۸
    اشتراک گذاری این شعر

    نقدها و نظرات
    عباسعلی استکی(چشمه)
    چهارشنبه ۳۱ فروردين ۱۴۰۱ ۱۶:۳۹
    درود بزرگوار
    بسیار زیبا و دلنشین بود
    خوش آهنگ خندانک
    محمد رضا خوشرو (مریخ)
    پنجشنبه ۱ ارديبهشت ۱۴۰۱ ۰۲:۴۲
    درود .
    جالب بود بعضی از قسمت‌های سروده به ترانه شباهت داشت . آهنگین بود . و در بعضی قسمتها به نیمایی . موفق و مؤید باشید .
    خندانک
    عباسعلی استکی(چشمه)
    سه شنبه ۱۱ مهر ۱۴۰۲ ۰۷:۴۴
    درود
    ولادت با سعادت نبی گرامی اسلام حضرت ختمی مرتبت محمد مصطفی صلوات الله علیه و زاد روز ششمین اختر تابناک امامت و ولایت، حضرت
    امام جعفر صادق علیه السلام را به شما و تمامی مسلمانان جهان تبریک و شاد باش عرض می کنم خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
    مهرداد عزیزیان
    چهارشنبه ۱۲ مهر ۱۴۰۲ ۰۰:۰۱
    درود بزرگوار
    بسیار زیبا بود 👏🌺🌺
    تنها نکته اینکه سطر
    "به مصرعی شکوهمند....
    به انتها رسیده است"
    از این نقطه جدا شود ایراد ظاهری وزنی برطرف میشود. که ایراد نیست فقط چون پشت هم نوشته شده بتظر میرسد ایراد وزنی دارد که در اصل ندارد🙏
    سید محمدرضا لاهیجی
    چهارشنبه ۳۱ فروردين ۱۴۰۱ ۱۱:۳۲
    در این روزها از خودم بارها پرسیده‌ام که چرا نه هیچ چیز می‌توانی بگویی و نه هیچ چیز بنویسی، خیلی فکر کردم پاسخ این بود که نویسنده، شاعر، ادیب، پژوهنده، مترجم و اهل اندیشه وقتی سخنی می‌گوید یا متنی می‌نویسد، اساس این گفت و سخن ها چه هست؟
    به خودم پاسخ دادم، اساس آن یک سلسله ارزش‌های اخلاقی است، یک اصل قانونی حقوق انسانی است، یک اصل آن جامعه مدنی است، اصل دیگرش اخلاق است، در اخلاق شرم و انصاف هست، در قانون قاعده هست و پایه دیگر آن دلدادگی‌هایی است که آدم‌ها نسبت به آنچه که میهن، کشور و سرزمین گفته می‌شود دارند، ولی وقتی که ضد این ارزش‌ها چنان اوج گرفته و چنان به سرعت در اوج جهش است که از باور انسان گذشته است بنابراین من چه سخنی بگویم که هم وزن آن باشد، نمی‌توانم، بنابراین سکوت می‌کنم، زیرا که برای سخن حرمت قائل هستم، من را ببخشید و بسیار متشکرم! (استاد محمود دولت آبادی)


    سید محمد اقبالیان
    سید محمد اقبالیان
    پنجشنبه ۱ ارديبهشت ۱۴۰۱ ۰۲:۵۰
    باعرض درود خدمت استادلاهیجی عزیز که منت نهاده ودفترمشق این کمترین را به تشویق تزیین نموده اید .واما ......واما ......که ایکاش نبوداین امای خراب شده .استاد عزیز سطورفوق را گویا محموددولت آبادی نویسنده کلیدر به پیرایه بر ظاهرخویش بسته اند (که البته انتساب این سطور به اورا شما هم درپایان اعلام نموده اید).بنده کمترین فقط توضیح کوچک وگذرایی درحدجمله ای معترضه را تاب نیاوردم که وانهم .جناب دولت آبادی درباب روحیات خود درعهد وانفسای کنونی آغراق نفرموده وبه درستی بیان کرده اند .تنها چند ساعتی شاید ویا نیم روزی حداکثر ازاین احوال فاصله می گیرند وآن ساعتها وآناتی است که برخوان اهریمنان به ضیافت شام ونهار به سرمی برند .اهورا همه مارا درپناه خود ودوستان خود بپذیرد.
    ارسال پاسخ
    محمد باقر انصاری دزفولی
    چهارشنبه ۳۱ فروردين ۱۴۰۱ ۱۲:۰۶
    لذت بردم
    ازطبعتان روان وزیبای شما
    درودشاعر بزرگوار
    خندانک خندانک خندانک خندانک
    سید محمد اقبالیان
    پنجشنبه ۱ ارديبهشت ۱۴۰۱ ۰۲:۵۶
    تشویقتان مایه دلگرمی است استاد
    ابوالحسن انصاری (الف رها)
    سه شنبه ۱۱ مهر ۱۴۰۲ ۱۱:۰۶
    درود تان گرامی
    قلم سبزتان مانا
    تندرست باشید خندانک خندانک خندانک
    تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


    (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
    ارسال پیام خصوصی

    نقد و آموزش

    نظرات

    مشاعره

    کاربران اشتراک دار

    محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
    کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
    استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
    0