شنبه ۲۹ دی
|
دفاتر شعر بهزاد بهلولی تخلص بهیاد
آخرین اشعار ناب بهزاد بهلولی تخلص بهیاد
|
شب نديدم من از آنروزی كه ديدم روی تو
تا به روزی كه شود روزم به رنگ موی تو
ای صنم اعجاز كی خواهم ز تو اينسان كنی
شب چو روز و روز را شب میكند این خوی تو
لااقل در رفت و آمد باش تا بينم تو را
رفتی و روزم سيه شد همچو خاك كوی تو
تا كه بودی از سر شوقت به سرخوابی نبود
در گلستان ميگرفتم من ز شب بو بوی تو
صحبدم با دسته گل آيم سراغت كو به كو
تا ببينی چون شدم از پا به سر دلجوی تو
از چه رفتی روز روشن شد شب تارم مرا
روزهايم يك به يك گشتند چون گيسوی تو
ديگر آن خورشيد من سوئی ندارد همچوشب
من هلال ماه را جويم كه چون ابروی تو
سوی چشمم برده اشك ديده بازا سوی من
من كه نشناسم سر كويت كه آيم سوی تو
آفتاب روشن بهياد هستی دائماً بر خاطرش
گوی گردون كی رسد نورش به نور گوی تو
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
شعر جالبی بود وبیت هشتم زیبایی .
در گلستان میگرفتم من ز شب بو بوی تو .
موفق باشید .
ولی خب با مصرع سیزده و ربط آن در شعر، زیاد ارتباط نگرفتم .
دیگر آن خورشید من سوئی ندارد همچوشب
موفق باشید .