گئجه لر

درود رفیق روح‌اله جان سلیمی
کسی که غمخوار و دلشکسته و دغدغه‌مند باشد نمیتواند این همه ظلم را ببینید و سکوت کند و حال دلش خوب باشد!
وقتی حال دلهامان خوب نیست یعنی هنوز زنده‌ایم و نفس میکشیم یعنی هنوز انسانیم...
یک روز خوب میاد یولداشیم
قلمت سبز🌿 تنور دلت گرم🌼

درود بزرگوار
براساس ترجمه
غمگین و زیبا بود

چوخ عالیدی جناب سلیمی

درود برشما

سلام و عرض ادب بزرگوار

و من بازهم درنفهمیدن به سر میبرم
لطفا ترجمه کنید برایِ منی که زبانِ شیرین ودلنشین
ترکی را بلدنیستم

ترجمه ✍️💔
شب ها
چون شب فرا رسد یکی چون ماه تابان و یکی گریان ویکی خندان است،،ای کاش که همه با عشق و جانش در خوشی و خنده باشند شبها

اما یکی هست که تنهای تنها با دلی پر خون شبگردی میکند ..و زار زار بر احوال خودش گریه می کند که تا بلکه شبها را سر کند

یکبار روی به سمت صحرا می گیردو خان چوپان را فریاد می زند
یکبار در اسمان به ماه نگاه می کند و ماه را صدا می زند که با من قدم بزن شبها (داشتان عاشقانه سارای و خان چوپان )

یکبار روی به سمت کوه و تیشه زدن فرهاد می کند و می گوید که اینقدر عاشقانه تیشه نزن ،می دانم که در نهایت در غم و تنهایی شبها جانت را خواهی داد

یکبار روی به کوه و بیابان می کند و به مجنون که اینگونه والح و شیدا میگردد می گوید که لیلی بر محفلی در حال کوچ کردن است پس تو نیز شبها با حزن و ناله بخوان

یکبار اهنگ اصلی و کرم را می زند و می خواند و حرف جدایی و غم را می گوید تا از غم این حرفها چشمها انقدر گریه کند که شبها حال برود

باری در انتظار راهی می نشیند و با تمام حسرت حرفهایش را می زند ،،،تا اینکه این شبها نیز همچون خونی که بجای اشک سرازیر می شود سرازیر شود و به سر اید

ای که طالع مرا رقم زدی غم و محنتی که می کشم را می بینی رحمی بر این طالع من که شبها چون در اتش سوزان است تا بلکه خاموش شود

هر شب که این عشق و درد را می نویسم دیوان من اتش می گیرد
پس چرا این غم که هر شب محفل شادی برپا می کند برای غمهای من به انتها نمی رسد

می بینی مرا که چقدر از خاطرات شیرین خسته و رنجور گشته ام
پس کی می شود که همچون من این شبها نیز خسته و رنجور گردد

شب ها که حال من را غم فرامی گیرد شروع به نوشتن شعر می کنم که شاید بر این احوال پر از غم و اندوه من دل شبها بسوزد و تمام شود

شبها صدای گریه ام را بلند میکنم به اسمانها برسد تا بلکه به ماه برسد با من یکی شود و یا به یار بی وفایم برسد که او هم مثل من شبها بیدار شود و یا اینکه او هم شبها چون من بسوزد. (ایهام دارد)

درودبرشما استاد عزیزم جناب سلیمی ❤️
زیبا وعالی و پرمفهوم بود احسنت برشما ❤️
موفق وپیروز باشید استاد عزیز ❤️🪻🪻🪻🪷🪻
🌼🌼🌸🌷
🌺💐🌻
🌹🌹
❤️🪻🪻🪻🪷🪻
🌼🌼🌸🌷
🌺💐🌻
🌹🌹
❤️

قلمتان نویسا
دلچسب و زیبا شعری بود
هزاران درودتان باد

عزیزمن خانومم ترک برای تجمه می کند

عزیز استاد سلام
چوخ گؤزل سؤیلمیسیز
امر ائله میشدیز آنا دیلینده بیر شعر سؤیله یم اطاعت اولونور
صاباح بیر قوشما اشتراکه قویارام
یاشاسین استاد سلیمی

سلام از این کوچکترین که قاعدتا باید ترکی بلد باشد البته ترکی قشقایی اما یک کلمه هم بلد نیست

ترجمه اش را خواندم و زیباست دلتان شادو لبریز از شکفتن در آستان حضرت عشق ،

درود .بسیار عالی مخصوصا ترجمه
لذت بردم

درود جناب سلیمی
ای کاش شعرای ترکیتون رو با صدای خودتون هم می خوندید و میگذاشتید
زبان ترکی واقعا زیباست دیگه شعرش که عالی

درود جناب سلیمی

با سلام جناب سلیمی
احسنت بر شما بزرگوار
قلمتان همیشه سبز

درود بیکران جناب سلیمی
عاشقانه ی کمی غمگینانه ای است
شاد باشید و شادی آفرین

سلام استاد زیبا بود

درود بر شما
درد من درد مردم زمانه ی من است