دوشنبه ۳ دی
گذشته شیرین شعری از محمد مهیائی مجنون
از دفتر شعرناب نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ جمعه ۲۹ مرداد ۱۴۰۰ ۲۳:۰۲ شماره ثبت ۱۰۲۱۲۴
بازدید : ۹۸ | نظرات : ۳
|
دفاتر شعر محمد مهیائی مجنون
آخرین اشعار ناب محمد مهیائی مجنون
|
بچگی مان همه در شادی و در چوکَلَکیِ
دلمان شاد به هر بازی و حرفِ الکی
هیچگاه غصه و غم در دلمان راه نداشت
صاف بودیم و صمیمی و بِدونِ کَلَکی
ناگهان چرخ بِچرخید و زمان شد وارو
صنعت و علم پدید آمد و فکرِ خَرکی
جمعمان گشت پریشان و همه سَر دَر گُم
همه در فکرِ زراندوزی و اوهامِ تکی
غافل از آنکه اَجل می رسد از رَه آرام
می بَرد با کُرونا پیر و جوان را نَمکی
پس بیا تا که به دورانِ کُهَن بر گردیم
عشق آنجاست، نَکُن جان مَن این لحظه شَکی
این همه غصه سَرآید،مَن اگر ما گردیم
باز، احوال بگیریم، زِ هم مُشتَرکی
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
به شعر ناب خوش آمدید
موفق باشید