پنجشنبه ۶ دی
|
آخرین اشعار ناب طاهر معین
|
سر خورشید به نیزار فراز است هنوز
زان سبب سینهی نی ، مرثیهساز است هنوز
قصهای هست که بر دفتر هستی ثبت است
قصه جانسوز ولی ، گوشنواز است هنوز
چه معماست که این قافلهی قربانی
پشت بر قبله و رو سوی حجاز است هنوز
سر قربانی هفتاد ، ندا هاتف داد
ذبح شایستهتری از تو نیاز است هنوز
گر چه بسیار ره قصه به بیراهه زدند
راه این بادیهی سرخ ، تراز است هنوز
خیل جن و مَلک ار طالب و دولتخواهند
گو به قد قامت نی ، شه به نماز است هنوز
روزگاری شد و افسوس که معلوم نشد
که چه ابعاد از آن فاجعه راز است هنوز
گفته بودند که این سلسله در هم بشکست
هست سر سلسله و سلسله ساز است هنوز
همه بدبختی ما داعیهی دینداریست
سبب فاجعهها ، فاجعه ساز است هنوز
مرغشب سایهی سیمرغ چرا نیست به سر؟
آسمان عرصه و جولانگه باز است هنوز
خبرت نیست مگر شیر حقیقت ! مددی
بیشه جولانگه خوکان و گراز است هنوز
صفحه آخر شد و این قصه نه ، هر چند معین
بلبل طبع غزل ، قافیه ساز است هنوز
|
|
نقدها و نظرات
|
هوالحق درود عزیز همنفس به شرط بقا و به قول قیصر گفتی: غزل بگو! چه بگویم؟ مجال کو؟ شیرین من، برای غزل شور و حال کو؟ پر میزند دلم به هوای غزل، ولی گیرم هوای پر زدنم هست، بال کو؟ پس به شرط فراغبال و مساعدت حال ؛ برچشم | |
|
هوالحق درود و سپاس استاد و یار همیشگی (یاحق) | |
|
هوالحق درود و از حسن نظر و لطفتان (یاحق) | |
|
هوالحق درود و ساس فراوان از لطفتان (یاحق) | |
|
هوالحق درود بانوی ارجمند و سپاس (یاحق) | |
|
هوالحق و درود و سپاس بسیار (یاحق) | |
|
هوالحق درود و به امید رهایی جگرگوشهی خراسان (یاحق) | |
|
هوالحق درود و سپاس بی دریغ (یاحق) | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
بنده دیروز گریزی به صفحه ی شما زدم و خوشحال شدم اگر بنا را به فعالیت مجدد گذاشته اید🌺