وه چه بوی علفی پیچیده
بو وعطر سنبل ونیلوفر ویاس سپید
در فضای بوستان پیچیده بود
نم نم باران صفای سبزه داشت
لیک دست باد وحادثه
بو وعطر گل ها را به یک باره ربود
نم نم باران هم دیگر نبود
خشم و بغض ابر تیره
واخم آلود وسرد
در فضای اسمان پیچیده بود
وبا حالتی غران
ارامش را هم می ربود
خبری از ریزش ارام باران دیگر نبود
اندکی می شد بدون چتر
با ارامش گل هارا بنگری
خواب ناز غنچه ها
عطر باران
بوی خاک ورایحه آن همه گل های قشنگ
در بوستان
دیگر چه سود
پای کوبی های سنبل عطر پونه در نسیم
بوی پیچک ها ی رنگی در بهاران
با طراوت رنگ وبوی زندگی است !
هنوز کسی منتظر
ایستاده بزیر درخت چنار
زشدت رگبار وریزش باران
فکنده بدر ودشت
این چنین غوغا !
زدست ابر سیاه لگام گسیخته
ونعره های پی در پی
با این اسمان قیرگون چنان باید ساخت
در این موسم زیبایی
در این فصل بهار
که پر شده بیک باره
طوفان واین چنین رگبار
به یک باره چنین
غوغا کند هردم
این باران رگباری
که تا غافل شوی انی
سیل های خروشانی شود جاری !
ومن نیز شاید
با کاروان یاد تو
تا شب بسویت پر کشم
بی ترس از غرش رعد وبرق
این ابر مهیب
واین همه رگبار سیل اسا !
بهرام معینی ( داریان ) بهار ۹۵
بسیار زیبا و شورانگیز بود
دستمریزاد
موفق باشید