سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 22 فروردين 1404
    13 شوال 1446
      Friday 11 Apr 2025

        حمایت از شعرناب

        شعرناب

        با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

        زنان به خوبی مردان می توانند اسرار را حفظ كنند، ولی به یكدیگر می گویند تا در حفظ آن شریك باشند. داستایوسکی

        جمعه ۲۲ فروردين

        عشق نامش بود ولی راهش خطا!

        شعری از

        دانیال فریادی

        از دفتر نرگس های سوخته نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۳۱ خرداد ۱۴۰۰ ۱۳:۲۹ شماره ثبت ۱۰۰۰۶۹
          بازدید : ۲۲۱   |    نظرات : ۱۲

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر دانیال فریادی

        می تراود نور خورشید از حصار بوته ها
        گرم می تابد به روی گونه ام بی ادعا
        می نشیند شوق شعر بر ذهن من
        راه می یابد به روی کاغذ م آن شور ها
        دشت افشان می شود از لاله ها
         عشق پنهان می شود در راز ها
        او که با من همنشین بود سال ها
        پر کشید در پهنای ابهام ها
        او که با هر خم به معراجی رسید
        کی شود پنهان ز چشم و دیده ها
        دیدنش او را به دشت بیکران
        راه می‌جست تا به اوج کهکشان
        می پرید از روی آن گل سنگ ها
        راه می جست در پی پروانه ها
        دشت را پر کرده بود از عطر خویش
        گوش ش پر بود از صدای ساز ها
        دور می شد در پی آن نغمه ها
        گم می گشت در بن آن شاخه ها
        محو گشت ناگاه به چشم جاده ها
        عشق نامش بود ولی راهش خطا
         
        با تشکر
        دانیال فریادی
        (لازم به ذکر است این شعر را من حدود پنج سال پیش سروده ام پوزش بابت اشکالاتی که دارد)
        با نقد و نظرات خویش راهگشا باشیم
         
        با
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        سه شنبه ۱ تير ۱۴۰۰ ۰۹:۴۰
        درود
        میلاد هشتمین اختر آسمان امامت آقا على بن موسى الرضا ، ماواى دل‏شکستگان و تکیه‏گاه درماندگان
        بر دلدادگان بارگاه و حریمش مبارک باد خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        دانیال فریادی
        دانیال فریادی
        چهارشنبه ۲ تير ۱۴۰۰ ۲۲:۴۲
        سلام


        تشکر فراون استاد گرامی


        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        محمد علی رضاپور
        چهارشنبه ۲ تير ۱۴۰۰ ۱۳:۰۱
        سلام و درود خندانک
        دانیال فریادی
        دانیال فریادی
        چهارشنبه ۲ تير ۱۴۰۰ ۲۲:۴۳
        خندانک خندانک خندانک خندانک





        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        محمد علی رضاپور
        چهارشنبه ۲ تير ۱۴۰۰ ۱۳:۰۱
        بسم الله الرحمن الرحیم
        سلام و درود
        فرهیخته ی گرانقدر،
        لطفاً در صورتی که شعر پیشرو و مکتب ادبی نورگرایی را، می پسندید و آن را شایان گسترش می دانید،
        با سرایش و نگارش در آن و یا هرطور که شایسته می دانید، در پربارتر شدن این شیوه و مکتب بومی ارجمند، مددکار باشید!
        (توضيحات و نمونه های بیش تر در نوشته ها و سروده های بنده، قابل جستجوست)
        نمونه هایی از شعر پیشرو در مکتب نورگرایی

        1. در گونه ی سه گانی:

        پشت آسمانخراش های انتهای شهر/
        آنچه دلگشای هر سواره و پیاده ای ست/
        کشتزار باصفای ساده ای ست.//


        2. در گونه ی سروش:


        والقرآن الحکیم/
        بارش نور از هوای کریم/
        پای رستاق و قلب پایتخت، مقیم/
        در گلاب شهود.//

        3- در گونه ی سه گلشن:

        “آیینِ مهر از گلشن آموزیم!

        جان را بیافروزیم!”

        باید بپرسی حال شیدای غزل ها را

        باید بدانی در مسائل، راه حل ها را

        بی عشق ماندن، کار این دل های نازک نیست

        زیرک نمی پرسد دوباره مُستدل ها را

        با چتربازان، دوست دارم هم سفر باشم

        تا بنگرم با چشم عاشق هم غزل ها را

        تالاب ها از رقص باران، عکس می گیرند

        نیلوفر آبی، غزلپرداز

        در خاطر من ثبت رسمی کن محل ها را

        بوسیدن چشمان عاشق، رسم خوبی بود

        خود جمع می کرد از قبیله، مُبتذل ها را

        این برج ها، معراجِ نادانیِّ فرعون اند

        آخر! کلانشهرِ گُسَل! بشنو مَثَل ها را

        “وقتی بَدَل ها را به دل، آرایه می سازی

        عکس العمل ها را چرا محکوم می سازی؟!

        حیف است اگر شعرِ تماشا را نپردازی.”

        محمدعلی_رضاپور(مهدی)
        دانیال فریادی
        دانیال فریادی
        چهارشنبه ۲ تير ۱۴۰۰ ۲۲:۴۳
        خندانک خندانک خندانک خندانک





        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        سعید صادقی (بینا)
        چهارشنبه ۲ تير ۱۴۰۰ ۱۴:۳۶
        بسیار زیبا خندانک
        دانیال فریادی
        دانیال فریادی
        چهارشنبه ۲ تير ۱۴۰۰ ۲۲:۴۴
        خندانک خندانک خندانک خندانک





        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        قربانعلی فتحی  (تختی)
        چهارشنبه ۲ تير ۱۴۰۰ ۲۰:۰۴
        سلام ودرود
        بسیار عالی بود
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک
        دانیال فریادی
        دانیال فریادی
        چهارشنبه ۲ تير ۱۴۰۰ ۲۲:۴۴
        خندانک خندانک خندانک خندانک






        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        مجتبی شهنی
        چهارشنبه ۲ تير ۱۴۰۰ ۲۲:۲۱
        درود فراوان
        بسیار بسیار
        زیبا و عالی
        بود🌺🌷💐
        دانیال فریادی
        دانیال فریادی
        چهارشنبه ۲ تير ۱۴۰۰ ۲۲:۴۴
        خندانک خندانک خندانک خندانک




        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        سید مرتضی سیدی

        معلمت همه شوخی و دلبری آموخت جفا و ناز و عتاب و ستمگری آموخت غلام آن لب ضحاک و چشم فتانم که کید سحر به ضحاک و سامری آموخت تو بت چرا به معلم روی که بتگر چین به چین زلف تو آید به بتگری آموخت هزار بلبلِ دستانسرای عاشق را بباید از تو سخن گفتنِ دری آموخت برفت رونق بازار آفتاب و قمر از آن که ره به دکان تو مشتری آموخت همه قبیله من عالمان دین بودند مرا معلم عشق تو شاعری آموخت مرا به شاعری آموخت روزگار آن گه که چشم مست تو دیدم که ساحری آموخت
        شاهزاده خانوم

        دل های ما به صحن حرم خوش نمی شود ااا ما هم چنان کبوتر بی آشیانه ایم
        محمد حسنی

        م گفته ها را شنیدیم ناگفته ها را در بغضی فرو بردیم دیدیم رسیدن ز گفته ها نمی آید
        شاهزاده خانوم

        درویش ها به فقر خیانت نمی کنند ااا ما دست های پوچ به یک هیچ قانعیم ااا بیت دوست داشتنی بود بازم نوشتم
        طاهره حسین زاده (کوهواره)

        قلبم چنانش می تپد کز پیرهن بیرون جهد ااا آیَد کنار قلب تو عشق و سلام ات بر دهد ااا بخشی از یک غزلم ااا سپاس بدروددد

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        1