سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

پنجشنبه 1 آذر 1403
    20 جمادى الأولى 1446
      Thursday 21 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        پنجشنبه ۱ آذر

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        بی منطق ترین مسابقه سایت ادبی شعرناب!
        ارسال شده توسط

        احمدی زاده(ملحق)

        در تاریخ : سه شنبه ۲۵ بهمن ۱۴۰۱ ۰۴:۰۳
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۲۸۴۲ | نظرات : ۲۳۱

         همه ی ..
        انسانها همیشه برای کارهایشان یک دلیل  بی منطق دارند.!
        سید حاج فکری احمدی زاده(ملحق)
         برای نوشته بالا لطفا  با بله و نه پاسخ بدهید
        اگر جواب شما بله است  داستان یا خاطره یا طنزی از خود در این باب  بنویسید  و چنانچه نه باز  توکل بر خدا چیزی  بنویسید استفاده ببریمخندانک
        مممنونم که وقت می گذارید باشد که از همدیگر بیاموزیم 
        (بی سبب نیست هنر سیب زیباست) سید حاج فکری احمدی زاده(ملحق)
         به بهترین داستان یا خاطره.. ۶ ماه اشتراک سامانه شعرناب  نفر دوم  سه ما و نفر سوم یک ماه   تعلق می گیرد.
        پایان  مسابقه  تا آخر بهمن ماه ۱۴۰۱

        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۱۲۹۷۹ در تاریخ سه شنبه ۲۵ بهمن ۱۴۰۱ ۰۴:۰۳ در سایت شعر ناب ثبت گردید
        ۱۱۰ شاعر این مطلب را خوانده اند

        احمدی زاده(ملحق)

        ،

        شاهزاده خانوم

        ،

        زلیخا رامیار،امید سحر

        ،

        فاطمه بهرامی

        ،

        محمد (هوداد)

        ،

        عباسعلی استکی(چشمه)

        ،

        مدیر ویراستاری

        ،

        محمد رضا خوشرو (مریخ)

        ،

        لیلا گماری ( مأنوس شده با قلم)

        ،

        فاطمه یاراحمدی ،روشنا

        ،

        اصغر ناظمی

        ،

        بتول رجائی علیشاهدانی(افاق)

        ،

        مجتبی شفیعی (شاهرخ)

        ،

        مهتاب ایزدسرشت (مه)

        ،

        علی نظری سرمازه

        ،

        تکتم حسین زاده

        ،

        منوچهربابایی

        ،

        یونسی یونس

        ،

        رحیم فخوری

        ،

        مهدی محمدی

        ،

        ندا عبدحق

        ،

        محمد علی رضاپور

        ،

        فرشید به گزین

        ،

        فرشید ربانی (این بشر)

        ،

        حمید فیروزآباد

        ،

        اميرحسين علاميان(اعتراض)

        ،

        سید هادی محمدی

        ،

        زهرا مددی

        ،

        منیژه قشقایی

        ،

        مریم کاسیانی

        ،

        سعید صادقی (بینا)

        ،

        جمیله عجم(بانوی واژه ها)

        ،

        مهدي حسنلو

        ،

        شاهین زراعتی رضایی (آرمان)

        ،

        حسین احسانی فر(منتظر لنگرودی)

        ،

        راحیل م

        ،

        حسین رضایی(آشنا)

        ،

        رضااشرفی فشی

        ،

        طوبی آهنگران

        ،

        روح اله سلیمی ناحیه

        ،

        مهرداد عزیزیان

        ،

        مسعود آزادبخت

        ،

        علی شاهی تخلص(محزون)

        ،

        رضا سعادت نژاد

        ،

        فاطمه شایگان(هیراب)

        ،

        نازنین طاهری

        ،

        محمد حسنی

        ،

        احسان فلاح رمضانی

        ،

        ابراهیم آروین

        ،

        سحر غزانی

        ،

        آذر مهتدی

        ،

        موسی ظهوری آرام(آرام)

        ،

        امیررضا شریف زاده

        ،

        افسانه پنام تخلص مولد

        ،

        عارف افشاری (جاوید الف)

        ،

        محمد گلی ایوری

        ،

        زهره دهقانی ( شادی)

        ،

        مسعود میناآباد مسعود م

        ،

        رضا حمیدی راد(احسان)

        ،

        محمدحسن پورصالحی

        ،

        ابراهیم کریمی (ایبو)

        ،

        سید علی کهنگی (واسع)

        ،

        نجمه انعامی

        ،

        پیام باقر(چلچله ای)

        ،

        جاویدان (جاوید)

        ،

        عليرضا حكيم

        ،

        عبدالخبیر عاصی

        ،

        زهرا حکیمی بافقی (الهه ی احساس)

        ،

        قدرت الله حاجی پور(قدرتا)

        ،

        سپیده اسدی(مهربان)

        ،

        زهره باقری

        ،

        آرزو عباسی ( پاییزه)

        ،

        شیما جریده (شین بانو)

        ،

        علیرضا حاجی پوری باسمنج راوی عشق

        ،

        علی مزینانی عسکری

        ،

        آریا رضایی

        ،

        فریال امینا

        ،

        جواد کاظمی نیک

        ،

        سارا رحیمی(س. سکوت)

        ،

        پارسا افسری

        ،

        محمدوحید خواجه

        ،

        نیره ناصری نسب

        ،

        محمد حسین اخباری

        ،

        وحید محبی

        ،

        رویا ادیب (نازبانو)

        ،

        مرتضي الياسي

        ،

        طلعت خياط پيشه (طلاي كرماني)

        ،

        فروغ نصیری

        ،

        محسن افشار نادری

        ،

        یدالله عوضپور آصف

        ،

        محمدرضا آزادبخت

        ،

        نصرت اله صفی زاده

        ،

        سیاوش آزاد

        ،

        محمد اکرمی (خسرو)

        ،

        عسل ناظمی

        ،

        محمد رضائی پور

        ،

        مولود سادات عمارتی

        ،

        مهدی بدری ماشمیانی(دلسوز)

        ،

        سیدیحیی حسینی

        ،

        آذردخت شرقی ( آذر دخت )

        ،

        افروز ابراهیمی

        ،

        علیرضا شفیعی

        ،

        سلیمان ابوالقاسمی

        ،

        حمیدنوری(احمد)

        ،

        زهرا زارع بهار ناب

        ،

        قربانعلی فتحی (تختی)

        ،

        نفیسه کلهری نفس

        ،

        فریباایازی روزبهانی

        ،

        عباس خوش عمل کاشانی

        ،

        علی معصومی

        نقدها و نظرات
        احمدی زاده(ملحق)
        جمعه ۱۴ بهمن ۱۴۰۱ ۰۵:۲۸
        همه ی ..
        انسانها همیشه برای کارهایشان یک دلیل بی منطق دارند.!
        سید حاج فکری احمدی زاده(ملحق)
        برای نوشته بالا لطفا با بله و نه پاسخ بدهید
        اگر جواب شما بله است داستان یا خاطره یا طنزی از خود در این باب بنویسید و چنانچه نه باز توکل بر خدا چیزی بنویسید استفاده ببریم خندانک
        مممنونم که وقت می گذارید باشد که از همدیگر بیاموزیم
        (بی سبب نیست هنر سیب زیباست) سید حاج فکری احمدی زاده(ملحق)
        به بهترین داستان یا خاطره.. ۶ ماه اشتراک سامانه شعرناب نفر دوم سه ما و نفر سوم یک ماه تعلق می گیرد.
        پایان مسابقه تا آخر بهمن ماه ۱۴۰۱
        رحیم فخوری
        رحیم فخوری
        جمعه ۱۴ بهمن ۱۴۰۱ ۱۲:۰۸
        قربونش برم استاد ملحق چه بهانه های دستمان نمی دهد که مجاب به نوشتنمان نکند آنهم اول صبح روز جمعه که خون جای بارون می چکه.
        با صمیمیانه ترین سلام و عرض ادب خدمت مدیریت محترم سایت شعر ناب و بقیه اهالی شور انگیز وبا صفای اهل شعرناب
        عبور از واژه منطق به همین راحتی، یحتمل وفا به سهل انگاریست. ونمی شود انسانی بخواهد برای اجرای تصمیمی یقه منطق را شل بگیرد
        فلاسفه عمرها گذاشته اند برای مراوده منطق با جهان وحهانیان، فیلسوفان منطق دان می فرمایند منطق یعنی به چالش کشیدن عقل و ذهن آدمی بر انجام امر یا ایده های بدو ن خطا، بعبارتی می شود گفت یعنی درست اندیشیدن.
        مطق را به قسم هایی جدا دانسته اند پیر مرد های امثال بنده پیرو منطق ارسطویی و جوانان با سواد امثال دکتر هادی و استاد اعلامیان و دیگران نازنین که شکر خدا در سایتمان بیشمار است تعداشان، پیرو منطق دیالکتیک که شامل منطق ریاضی و پراگماتیسم و...میشوند . لطفا بی حوصلگی نفرمائید به حاشیه نخواهم پرداخت خندانک
        حال داستان وارونه شده است استاد ملحق بابی گشوده اند در منطق بی منطقی خندانک
        تعریف می کنند در زمان شاه دو پسر بچه در فخر شغل پدرانشان افاضات می فرمودند ( راستی روز پدرهایتان مبارک . خدایش پنج تا پیژامه آمده برایم . استاد ملحق تحویل بگیر منطق را ! یه پیر مرد مگه چند تا پیزامه لازم داره آخه تا انتهای عمر؟ خدا خیرش بده رئیسی را پیژامه شده پانصد هزارتون خندانک )
        بله داشتم می گفتم این دوتا پسر بچه در مورد شغل بابا هشون پز و افاده می آمدند اولی گفت پدرمن رییس مجلس است و زیر دستش صدها وکیل ونمایند کا رمی کند
        دومی پرسید خوب کارش چیه ؟
        اولی پاسخ داد : قانون گزار ویا ( فانون گذار)است
        دومی خندید و گفت می دونی بابای من چکاره است؟ یک دوتومنی می گیرد (...) فلان می کند به قانون بابای تو
        حال باید بگردیم دنبال پرتقال فروش بی منطق استاد ملحق نازنینمان
        ببخشید سرتان را درد آوردم
        اما دوباره خواهم آمد
        ارسال پاسخ
        رحیم فخوری
        رحیم فخوری
        جمعه ۱۴ بهمن ۱۴۰۱ ۱۲:۰۹
        تقدیم به انانکه املا جفا را بلدند اما تو ورقه می نویسند وفا
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک
        خندانک
        ارسال پاسخ
        عباسعلی استکی(چشمه)
        عباسعلی استکی(چشمه)
        جمعه ۱۴ بهمن ۱۴۰۱ ۱۲:۲۳
        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        شاهزاده خانوم
        شاهزاده خانوم
        جمعه ۱۴ بهمن ۱۴۰۱ ۱۳:۱۳
        استاد فخوری در وادی طنز.. خندانک
        دیدگاه‌تون جالب بود.. خندانک
        منم ابتدا منطق رو برای خودم واکاوی کردم.. اینکه منطق یعنی راه درست اندیشیدن.. خندانک
        احتمالا کسی که نتواند درست بیندیشد دچار دلیل‌های بی‌منطق می‌شود.. خندانک خندانک
        از کامنت فرح‌بخش‌تان لذت بردم.. خندانک خندانک
        حسین احسانی فر(منتظر لنگرودی)
        حسین احسانی فر(منتظر لنگرودی)
        جمعه ۱۴ بهمن ۱۴۰۱ ۱۴:۳۸
        سلام و عرض ادب خدمت مدیریت معظم شعر ناب
        بی شک زیبایی هایی بیساری ذیل این پست حضرتعالی رقم خواهد خورد.
        سپاسگزارم از شما بابت این موضوع انتخابی خندانک
        ارسال پاسخ
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        جمعه ۱۴ بهمن ۱۴۰۱ ۱۵:۵۷
        خندانک
        دروداستاد بزرگوارم خندانک
        خسته نباشید خندانک
        مثل همیشه موضوع خوب وچالش برانگیزی انتخاب کردید خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        عباسعلی استکی(چشمه)
        عباسعلی استکی(چشمه)
        جمعه ۱۴ بهمن ۱۴۰۱ ۲۰:۳۵
        خندانک
        عباسعلی استکی(چشمه)
        عباسعلی استکی(چشمه)
        جمعه ۱۴ بهمن ۱۴۰۱ ۲۰:۳۵
        خندانک
        محمد گلی ایوری
        محمد گلی ایوری
        شنبه ۱۵ بهمن ۱۴۰۱ ۲۲:۱۵
        سلام و عرض ادب جناب استاد احمدی زاده گرانقدر
        بسیار تامل برانگیز است
        در پناه خداوند باشید
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        عباسعلی استکی(چشمه)
        عباسعلی استکی(چشمه)
        سه شنبه ۱۸ بهمن ۱۴۰۱ ۱۸:۳۹
        خندانک
        احمدی زاده(ملحق)
        چهارشنبه ۳ اسفند ۱۴۰۱ ۲۳:۰۵
        اعلان برندگان مسابقه بی منطق ترین مسابقه سایت ادبی شعرناب خندانک

        ضمن تشکر و قدر دانی از همه عزیزان بزرگوار که در این سرای ناب و زلال قلمسرایی و عشق توضیع کردند.... خندانک
        و تشکری ویژه از عزیز بزرگواری که زحمت کشیدن و به این شکل زیبا برندگان این مسابقه را با در خواست مدیریت از ایشان که این خادم باشد .. تفکیک و دسته بندی کردند و از ما خواستند که نامی از ایشان نبریم و گمنام در مهر و اندیشه زیبا و انرژی زیبای خود در عطا باشند خندانک خندانک ...
        به این گونه می باشد خندانک
        در بخش داستانک..
        نفر اول؛ جناب ابراهیم کریمی(ایبو).. (هدیه سه ماه اشتراک ناب) و نفر دوم؛ جناب علی نظری سرمازه (هدیه دو ماه اشتراک ناب) نفر سوم نداشت..😊
        در بخش دیدگاه..
        نفر اول جناب اصغر ناظمی (هدیه سه ماه اشتراک ناب) و نفر دوم؛ جناب عارف افشاری (جاوید الف)..(هدیه دو ماه اشتراک ناب) و نفر سوم؛ جناب مهدی محمدی (هدیه یک ماه اشتراک ناب)..
        در بخش خاطره‌گویی..
        نفر اول؛ جناب رضا حمیدی‌راد (احسان)..‌(هدیه سه ماه اشتراک ناب) و نفر دوم؛ جناب محمدرضا خوش‌رو (هدیه دو ماه اشتراک ناب).. نفر سوم نداشتتیم

        خاکسارو سرباز قلم شما خندانک
        مدیر موسس سایت ادبی شعرناب
        سید حاج فکری احمدی زاده(ملحق)
        ابراهیم کریمی (ایبو)
        ابراهیم کریمی (ایبو)
        چهارشنبه ۳ اسفند ۱۴۰۱ ۲۳:۲۱
        سلام و عرض ادب جناب ملحق عزیز
        سپاس فراوان برای لطفتان به بنده و سایر اعضا خندانک
        هرچه از بزرگان برسد نیکوست خندانک
        و اسب پیشکشی را گفته‌اند دندان نمی‌شمارند خندانک
        ولی دیگر نمی‌دانم چرا شش ماه ناب ما شد 3 ماه خندانک خندانک
        خدا را شکر خدا را شکر ...برای افزایش نعمت خندانک
        بازهم ممنونم از لطف و مهربانیتان
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        مهدی محمدی
        مهدی محمدی
        پنجشنبه ۴ اسفند ۱۴۰۱ ۰۲:۱۸
        سلام و عرض ادب استاد عزیز و ارجمندم خندانک
        بی نهایت سپاسگزارم از لطف و اکرام تان، ان شاء الله تابنده باشید تا همیشه و کلک تان همیشه برقرار و درهای آسمانی به رویتان باز خندانک خندانک
        همچنین از آن عزیز فرهیخته که نظر حقیر را قابل دانستند صمیمانه سپاسگزارم. دلشان بهاری خندانک
        و سپاس از مشارکت و حضور فعالانه اساتید و اعضای فرهیخته سایت شعر ناب خندانک
        ارسال پاسخ
        عباسعلی استکی(چشمه)
        عباسعلی استکی(چشمه)
        پنجشنبه ۴ اسفند ۱۴۰۱ ۰۷:۳۳
        درود استاد احمدی زاده عزیز وگرامی
        سید جلیل القدر و مدیر مدبر شعر ناب
        این اتخاب شایسته را به همه دوستان تبریکعرض میکنم
        امید که در کلیه شئونات زندگی موفق وپیروز باشند خندانک
        ارسال پاسخ
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        پنجشنبه ۴ اسفند ۱۴۰۱ ۱۰:۲۰
        خندانک
        دروداستادبزرگوارم خندانک
        تشکرمی کنیم اززحمات همیشه گی شما و
        تبریک به دوستان برگزیده خندانک
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        شاهزاده خانوم
        شاهزاده خانوم
        پنجشنبه ۴ اسفند ۱۴۰۱ ۱۰:۲۶
        درود استاد سخاوتمند خندانک
        سپاس از این پست زیبا و نظرات زیباترررر خندانک
        تبریک به انتخاب شدگان خندانک
        شاد باشید خندانک
        ارسال پاسخ
        علی نظری سرمازه
        علی نظری سرمازه
        پنجشنبه ۴ اسفند ۱۴۰۱ ۱۶:۰۸
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        علی نظری سرمازه
        علی نظری سرمازه
        پنجشنبه ۴ اسفند ۱۴۰۱ ۱۶:۵۴
        درود بر جناب احمدی زاده ی ناب و نابیان گلاب خندانک خندانک خندانک
        صمیمانه از همه ی مسئولین و مدیران سایت تشکر و قدردانی می کنم خندانک خندانک خندانک
        شاد و سلامت باشید در پناه عشق... خندانک
        ارسال پاسخ
        فرشید ربانی (این بشر)
        فرشید ربانی (این بشر)
        جمعه ۵ اسفند ۱۴۰۱ ۲۱:۳۳
        درودها خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        بتول رجائی علیشاهدانی(افاق)
        بتول رجائی علیشاهدانی(افاق)
        شنبه ۶ اسفند ۱۴۰۱ ۰۲:۲۸
        درود و عرض ادب و ارادت محضر مدیر مدبر سایت وزین شعرناب استاد فرهیخته جناب آقای احمدی زاده گرانقدر که همیشه دلسوزانه در خدمت ادیبان و عزیزان حاضر در این مجموعه ادبی هستند.
        امیدوارم سایه پرمهرتان همیشه بر سرمان مستدام باشد .
        تبریک عرض میکنم خدمت اساتید و دوستان ارزشمندم
        امیدوارم همیشه موفق و سلامت و نویسا باشید خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        آذر مهتدی
        آذر مهتدی
        شنبه ۶ اسفند ۱۴۰۱ ۱۴:۳۵
        درود بر شما جناب ملحق گرامی
        ضمن تشکر از زحمات مضاعفی که برای مجموعه ی هنری سایت می کشید و تعهده و پی گیری و به انجام رساندن آن. تبریک ویژه برای دوستان ادیب و هنرمندم که اسامی آنها اعلام شد.
        برایشان بهترین ها را آرزومندم
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        سید هادی محمدی
        جمعه ۱۴ بهمن ۱۴۰۱ ۱۳:۲۴
        سپاس خدای را که فرصتی دوباره داد تا بنویسم.
        سوالی از طرف مدیر مدبر سایت وزین شعر ناب استاد احمدی زاده مطرح شده که ان شاء الله از دید قرآن کریم در این خصوص چند سطری خواهم نوشت

        🔷 قدرت «تفكر» فصل مميز نوع انسان از حيوان است. انسان در پرتو همين امتياز ذاتى به شناخت دقيق و همه‌جانبه از خالق هستى، هدف و مقصد آن، اشيا، پديده‏ ها ، افكار، گرايش‏ها و نگرش‏هاى پيرامون خود مى پردازد و قادر ميشود به وسيله تفكر پرده از مجهولات خود بردارد. در مجموع آيات قرآن‏ کریم ، مشتقات ماده «فكر» هجده بار به كار رفته است كه سيزده مورد از كاربردهاى آن در سور مكى و پنج مورد آن در سور مدنى است. قرآن در اين گروه از آيات افزون بر دعوت آدميان به تفكر، اهميت، منابع و نتايج برآمده از تفكر صحيح را نيز متذكر مى ‏شود. در نگاه برخى از همين آيات،قدرت تفكر مى‌تواند در جهت ناصواب نيز به كار گرفته شده و به نتايج باطل و نامنطبق بر حقيقت منتهى شود. مسئله مهم اين است كه كدام موانع، سير تفكر را به انحراف میکشاند و آدمى را از نيل به حقيقت بازمى دارد
        موانعی که انسان با وجود علم بر بی منطقی کار خود دلیل موجه برای آن می تراشد.

        🔷 تفكر در لغت
        «تفكر» مصدر ثلاثى مزيد از ماده «ف ك ر» است. ابن منظور در بيان معناى لغوى فكر میگوید «اَلفَكرُ وَ الفِكرُ: اِعمالُ الخاطِرِ فى الشى‏ء»؛ فَكر يا فِكر به كار گرفتن ذهن است در موضوع معينى.


        تفكر در اصطلاح
        ابن‌سینا در بيان معناى اصطلاحى فكر چنين میگوید «مراد از فكر در اينجا [منطق ]حركت و انتقال انسان از امور حاضر در ذهنش ـ تصورات يا تصديقات خواه يقينى باشند يا ظنى و خواه وضعى باشند يا تسليمى ـ به امور غير حاضر است، آن‏گاه كه تصميم و عزم چنين حركتى را داشته باشد.»

        ملّاهادى سبزوارى، در تعريف اصطلاحى فكر میگوید «فكر عبارت است از حركت ذهن (از مجهول) به مقدّمات پيشين و بازگشت ازمقدّمات ‏به‏ سوى مطلوب.»


        🔷 روش‏ شناسی تفكر صحيح

        از آن‏رو كه قدرت تفكر ريشه در ذات و خميرمايه ی وجودى انسان دارد، فعليت آن در گرو هيچ دستورالعمل درونى يا بيرونى نمى‏ باشد . قوّه تفكر با رشد حواس مادى و بلوغ نسبى جسم و جان انسان فعليت مى یابد و تمايز عينى انسان از حيوان را رقم میزند

        آنچه محتاج دستورالعمل و ضوابط بسيار است تصحيح تفكر و قرار دادن آن در مسيرى است كه از هرگونه خطاى احتمالى در امان باشد. خطا در تفكر واقعيتى است كه انسان‏ها از هر صنف و طبقه ‏اى همواره با آن دست به گريبان بوده‏ اند. بی ‏گمان، استنتاج از مقدّمات ناصحيح، استنتاج غلط از مقدّمات صحيح، خلط مقدّمات صحيح و سقيم، بی‏ توجهى به اصول حاكم بر شيوه ی سازمان‏دهى استدلال و... به خطا در تفكر می انجامد.

        🔷🔷🔷🔷🔷🔷


        موانع شكل ‏گيرى تفكر


        ⛔ جهل
        «وَلاَ تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ.»
        (اسراء: 36) در نگاه قرآن، عدم احاطه علمى، يكى از علل اصلى بار نيافتن به حقيقت وحى و تكذيب قرآن و همچنين كتب آسمانى پيشين است.

        قرآن كريم در بيانى عتاب ‏آلود، اهل كتاب را از محاجه پيرامون آنچه درباره آن علم و آگاهى ندارند بر حذر داشته و چنين می‏گويد: «فَلِمَ تُحَآجُّونَ فِيمَا لَيْسَ لَكُم بِهِ عِلْمٌ وَاللّهُ يَعْلَمُ وَأَنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ.» (آل ‏عمران: 66)


        ⛔ غفلت
        غفلت عبارت است از نسيانى كه به علت
        بی ‏توجهى و عدم هشيارى بر انسان عارض
        می ‏شود.

        قرآن كريم اين حقيقت را به روشنى در آيه ذيل متذكر مى ‏گردد: «وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كَثِيرا مِنَ الْجِنِّ وَالإِنسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لاَّ يَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْيُنٌ لاَّ يُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لاَّ يَسْمَعُونَ بِهَا أُوْلَـئِكَ كَالأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُوْلَـئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ»(اعراف: 179)؛ به يقين، گروه بسيارى از جن و انس را براى دوزخ آفريديم. آنان دل‏ها [عقل‏ها]يى دارند كه با آن (انديشه نمی‏كنند و) نمی‏فهمند؛ و چشمانى كه با آن نمی بينند؛ و گوش‏هايى كه با آن
        نمی ‏شنوند. آنان همچون چهارپايانند، بلكه گمراه‏تر! اينان همان غافلان ‏اند


        ⛔ كبر و غرور
        كبر به حالت روحى گفته می ‏شود كه انسان به سبب آن، خود را برتر از ديگران می ‏بيند. تكبر اثرى است كه به خاطر وجود آن حالت روحى [= كبر]، از انسان ‏ظهور می یابد
        كبر، تكبر و استكبار در كاربردهاى قرآنى نزديك به هم استعمال شده‌اند

        قرآن كريم درباره افرادى كه بدون هرگونه برهان به مجادله در آيات خدا می ‏پردازند چنين مى ‏گويد: «إِنَّ الَّذِينَ يُجَادِلُونَ فِي آيَاتِ اللَّهِ بِغَيْرِ سُلْطَانٍ أَتَاهُمْ إِن فِي صُدُورِهِمْ إِلَّا كِبْرٌ مَّا هُم بِبَالِغِيهِ» (غافر: 56)؛ كسانى كه در آيات خداوند بدون دليلى كه براى آنها آمده باشد ستيزه‏ جويى مى ‏كنند، در سينه ‏هايشان فقط كبر است و هرگز به خواسته خود نخواهند رسيد.


        ⛔ پیروی های کورکورانه

        قرآن كريم همگان را به تفكر براى شناخت حق فراخوانده و پيروى كوركورانه از بزرگان و شخصيت‏ها را موجب انحراف از مسير حقيقت دانسته است. قرآن از زبان مردمى كه اين‏گونه به انحراف رفته و در قيامت حقيقت را يافته‏ اند، چنين نقل مى‏كند: «وَقَالُوا رَبَّنَا إِنَّا أَطَعْنَا سَادَتَنَا وَكُبَرَاءنَا فَأَضَلُّونَا السَّبِيلَا» (احزاب: 67)؛
        و می گويند: پروردگارا، ما از بزرگان و برجستگان خود پيروى كرديم و در نتيجه، ما را گمراه ساختند.

        افكار و باورهاى نسل‏هاى گذشته نيز به ويژه آن‏گاه كه به سنت رايج جامعه تبديل شده باشند، می‌توانند نسل‏هاى بعدى را به پيروی هاى كوركورانه بكشانند و مانع از تفكر شوند

        🔷🔷🔷🔷🔷

        موانع تفکر صحیح

        ⛔ تكيه بر ظنّ

        قرآن كريم به صورت صريح از ناكارآمدى ظن در رساندن آدميان به حق سخن گفته و با تأكيد اعلام مى كند: «وَإِنَّ الظَّنَّ لَا يُغْنِي مِنَ الْحَقِّ شَيْئا.»(نجم: 28)

        لازم به يادآورى است كه جواز عمل به ظن در احكام عمليه، كه بسيارى از فقیه هان بر آن صحّه گذاشته‏ اند، مبتنى بر دليل علمى خاص است كه اطلاق آيات ناهى از پيروى از ظن به وسيله آن تخصيص خورده، اما امور اعتقادى كه مبتنى بر تفكر و شناخت
        مى باشند تحت اطلاق آيات باقى است

        بر اين اساس، مى‌توان نتيجه گرفت كه در نگاه قرآن تكيه بر ظن يكى از موانع جدى در مسير تفكر صحيح و شناخت حقيقت و كشف مجهول به شمار مى‏ آید.


        ⛔ تأثيرپذيرى از دوستى ‏ها و دشمنى ها

        قرآن كريم در بيان علت گمراهى برخى از امت‏هاى پيشين چنين مى ‏گويد: «وَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ أَعْمَالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِيلِ وَكَانُوا مُسْتَبْصِرِينَ» (عنكبوت: 38)؛
        شيطان اعمالشان را براى آنان آراسته بود، پس آنان را از راه حق باز داشت، در حالى كه بينا بودند.

        اينكه شيطان اعمال آنان را آراسته بود، كنايه از اين است كه شيطان اعمال پست آنان را به گونه ‏اى در نگاهشان زيبا و دوست‏داشتنى قرار داده بود كه با همه وجود به آن اعمال تعلّق ‏خاطر يافته بودند. همين تعلّق ‏خاطر همه ‏جانبه، آنان را از ورود به جاده حقيقت و نيل به حق بازمى ‏داشت


        ⛔ پیروی از هواها

        قرآن كريم به روشنى اين حقيقت را متذكر شده و در آيات متعددى آدميان را از پيروى از هواها در مسير جست ‏وجوى حقيقت پرهيز داده است. قرآن در علت بارنيافتن مشركان به شناخت خدا با وجود آنكه اسباب و زمينه هدايت الهى براى آنان فراهم شده بود، چنين مى‏ فرمايد : «إِن يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَمَا تَهْوَى الْأَنفُسُ وَلَقَدْ جَاءهُم مِن رَّبِّهِمُ الْهُدَى.»نجم: 23) آنان فقط از گمان‏هاى
        بى ‏اساس و هواى نفس پيروى مى ‏كنند، در حالى كه هدايت از سوى پروردگارشان براى آنان آمده است.

        قرآن در جاى ديگر در تعليل عدم پذيرش وحى آسمانى توسط مشركان عصر پيامبر چنين مى‏ گويد : «فَإِن لَّمْ يَسْتَجِيبُوا لَكَ فَاعْلَمْ أَنَّمَا يَتَّبِعُونَ أَهْوَاءهُمْ وَمَنْ أَضَلُّ مِمَّنِ اتَّبَعَ هَوَاهُ بِغَيْرِ هُدىً مِنَ اللَّهِ...» (قصص: 50)؛ پس هرگاه مشركان به تقاضاى تو جواب ندهند، بدان كه آنان فقط از هواهاى خود پيروى مى ‏كنند . و آيا گمراه‏تر از آن‏كس كه پيروى هواى نفس خويش كرده و هيچ هدايت الهى را نپذيرفته، كسى يافت می‏شود


        ⛔ شتاب زدگی

        قرآن كريم به صورت مكرر به اندك بودن سرمايه ی علمى بشر و كافى نبودنش براى برخى قضاوت‏هاى بزرگ اشاره می‏كند و اظهار جزم را دور از احتياط تلقّى مى ‏نمايد.

        قرآن يكى از علل تكذيب قرآن توسط مشركان عصر پيامبر و همچنين تكذيب كتب آسمانى پيشين توسط امت‏هاى گذشته را عدم احاطه علمى بر مسئله و تعجيل در قضاوت دانسته، چنين مى‏ گويد : «بَلْ كَذَّبُواْ بِمَا لَمْ يُحِيطُواْ بِعِلْمِهِ وَلَمَّا يَأْتِهِمْ تَأْوِيلُهُ كَذَلِكَ كَذَّبَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ.» (يونس: 39)

        امام صادق عليه ‏السلام فرمود: «خداوند اين امت را به دو آيه در كتابش اختصاص فرمود: يكى اينكه تا به چيزى علم نيافتند تصديق نكنند (شتاب‏زدگى در تصديق) و ديگر اينكه آنچه را نمى ‏دانند رد و نفى نكنند (شتاب‏زدگى در انكار). سپس دو آيه ذيل را قرائت كرد: «أَلَمْ يُؤْخَذْ عَلَيْهِم مِّيثَاقُ الْكِتَابِ أَن لاَّ يِقُولُواْ عَلَى اللّهِ إِلاَّ الْحَقَّ» (اعراف: 169) و «بَلْ كَذَّبُواْ بِمَا لَمْ يُحِيطُواْ بِعِلْمِهِ.» (يونس: 39)




        یا علی مدد

        سید هادی محمدی

        خندانک خندانک خندانک خندانک





        منابع اسنادی


        🔘 ابن‏ سينا، حسين‏ بن عبداللّه، الاشارات و التنبيهات، ترجمه و شرح حسن ملكشاهى، تهران، سروش

        🔘 ابن ‏منظور، لسان العرب، بيروت، انتشارات دار صادر


        🔘 تميمى آمدى، عبدالواحدبن محمد، غررالحكم و دررالكلم، ترجمه و تحقيق سيدهاشم رسولى محلاتى، چ چهارم، تهران، دفتر نشر فرهنگ

        🔘 رازى، فخرالدين، التفسيرالكبير، ط. الرابعة، بيروت، داراحياء التراث العربى

        🔘 كلانترى، ابراهيم، «تفكر و منابع آن از ديدگاه قرآن كريم»، انديشه نوين دينى، سال سوم



        شاهزاده خانوم
        شاهزاده خانوم
        جمعه ۱۴ بهمن ۱۴۰۱ ۱۳:۵۴
        درود جناب محمدی استاد بزرگوار.. خندانک
        روزتون مبارک.. خندانک
        خیلی خیلی خیلی استفاده بردم از این پنجره سبز.. خندانک خندانک
        ممنونم از شما.. خندانک خندانک
        شاد باشید‌‌.. خندانک
        ارسال پاسخ
        سید هادی محمدی
        سید هادی محمدی
        جمعه ۱۴ بهمن ۱۴۰۱ ۱۴:۴۱
        درود بر شما شاهزاده خانوم

        سپاس از شما

        ممنونم خندانک
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        جمعه ۱۴ بهمن ۱۴۰۱ ۱۶:۰۰
        خندانک
        دروداستادمحمدی عزیز خندانک
        مثل همیشه استفاده کردم ازکلاس درستان خندانک
        خسته نباشید خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        سید هادی محمدی
        سید هادی محمدی
        جمعه ۱۴ بهمن ۱۴۰۱ ۱۶:۲۷
        درود بر شما بانو عجم

        سپاس از شما و حضورتان خندانک
        عباسعلی استکی(چشمه)
        عباسعلی استکی(چشمه)
        جمعه ۱۴ بهمن ۱۴۰۱ ۲۰:۳۶
        خندانک
        ارسال پاسخ
        محمد گلی ایوری
        محمد گلی ایوری
        شنبه ۱۵ بهمن ۱۴۰۱ ۲۱:۴۸
        سلام و عرض ادب استاد محمدی عزیز و گرامی
        خداوند پشت و پناهتان
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        سید هادی محمدی
        سید هادی محمدی
        شنبه ۱۵ بهمن ۱۴۰۱ ۲۲:۱۲
        سلام و درود بر شما جناب ایوری

        سپاس از شما و حضورتان خندانک
        مهدي حسنلو
        مهدي حسنلو
        يکشنبه ۱۶ بهمن ۱۴۰۱ ۱۹:۴۲
        ممنون آقا هادی
        بسیار عالی بود
        درود ودست مریزاد خندانک
        ارسال پاسخ
        شاهزاده خانوم
        جمعه ۱۴ بهمن ۱۴۰۱ ۰۷:۴۹
        درود بر استاد ملحق بزرگوار.. خندانک
        اول صبحی.. داده‌های خیلی جالبی به ذهنم وارد کردید.. خندانک
        پاسخ سوال جذاب شما در ظاهر.. بلعععع.‌. است!
        اما حس می‌کنم رازی درش نهفته است و زیاد میل مرا به سمت بلعععع هدایت نمی‌کند.. خندانک
        کمی اندیشیدن و البته پرس‌وجو و خواندن نظر بزرگان راه را برایم هموار می‌کند برای نظر قطعی و بیان خاطره یا داستان.. خندانک خندانک
        ممنونیم از شما استاد بزرگوار.. خندانک خندانک

        ببخشید یادم رفته بودم بهتون تبریک بگم..🙈
        روزتون مبارک مدیر مهربان ناب..خندانک
        عباسعلی استکی(چشمه)
        عباسعلی استکی(چشمه)
        جمعه ۱۴ بهمن ۱۴۰۱ ۱۲:۲۳
        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        جمعه ۱۴ بهمن ۱۴۰۱ ۱۶:۰۰
        خندانک
        ارسال پاسخ
        منیژه قشقایی
        منیژه قشقایی
        شنبه ۱۵ بهمن ۱۴۰۱ ۱۴:۴۳
        ممنونم خواهر مهربانم در پناه عشق و نور الهی باشد همیشه قلب پراز عشقت ، در زمینه روح آنچه کلام جاری ساخت را در پستی ارسال نموده ام ،البته درک این کوچکترین است باشد که همگیمان به نور درون بیدارشویم خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        شاهزاده خانوم
        شاهزاده خانوم
        شنبه ۱۵ بهمن ۱۴۰۱ ۱۵:۱۲
        خندانک ممنونم بانوی من اگر منظورتان در پاسخ به جناب علامیان بود.. خواندم.. خندانک خندانک
        خوبه که هستید.. خندانک
        شما هم در پناه نور و عشق الهی باشید.. خندانک
        عباسعلی استکی(چشمه)
        جمعه ۱۴ بهمن ۱۴۰۱ ۰۹:۰۲
        درود استاد احمدی زاده عزیز و گرامی
        پرسش بسیار ژرف انسان شناسی و چالش برانگیزی است
        به نظر این کمترین :
        بستگی به آدمش دارد
        مثلا شما رفتار اطرافیان فیک وتقلبی بدخواهان و دشمنان فراری از سایت
        که گه گاهی برگشته و با قیافه حق به جانبی حرفهای بزرگ تر از عقل ، دانش و دهانشان میزنند و سپس غیبشان میزند
        برای اینگونه افراد پاسخ \"بله\" است
        که حضرتعالی با حوصله تحملشان می فرمایی ولی بی معرفت ها قدر دان نیستند
        خرم و تندرست باشید خندانک
        عباسعلی استکی(چشمه)
        عباسعلی استکی(چشمه)
        جمعه ۱۴ بهمن ۱۴۰۱ ۰۹:۰۸
        بیشتر این بدخواهان و فرصت طلبان
        کاربر فیکی از جنس مخالف ساخته و به گردن خود آویزان میکنند
        و سروده خود را به نامش ارایه مینمایند
        سروده ای که مستقیم یا غیر مستقیم مدح و ثنایشان گوید
        شکر خدا هیچکدام تا کنون بجایی نرسیده اند
        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        جمعه ۱۴ بهمن ۱۴۰۱ ۱۶:۰۰
        خندانک
        ارسال پاسخ
        منیژه قشقایی
        منیژه قشقایی
        شنبه ۱۵ بهمن ۱۴۰۱ ۱۴:۳۶
        درو د استاد استکی گرامی ،روز پدر مبارک و همچنین تولد مولا علی امیرالمومنین ،به عنوان شاگردتان و دختر کوچکتان استدعایی دارم ، حتی در موردش نیز سخن نگوییم به جای آن عشق و نور را جاری نماییم تا سهمی در این جریان هستی بخش داشته باشیم آنجا که باید تصمیم به سخن بگیریم به جای گفتن از آنچه مورد پسند نیست متضاد آن را یعنی خوبی را نور را رفاقت را طلب نماییم ، جسارت مرا ببخشید ، اصلا و ابدا قصد جسارت نداشته و ندارم و می آموزم از محضر گرامیتان در ماه نور باشید همیشه 🙏☀️🤍
        محمد رضا خوشرو (مریخ)
        جمعه ۱۴ بهمن ۱۴۰۱ ۱۳:۲۷
        بی منطق تعریف خودش رو داره
        برداشت های شخصی هر شخصی منطق اونه
        حالا باید دید این منطق شخصی اون منطق عمومی هست یا نه ...
        ماست مالی کردن های کار و یا ماله کشی روی کار ِ بی منطق دلیل هر شخصِ بی منطقی است

        تا تعریف منطق چی باشه .
        کسانی هم هستند که تعریف منطق خودشون ( بی منطقی) به دیگران صدمه های جبران ناپذیری خوردند .

        ....
        ده ماه پیش بود سر کار بودم، خانومم زنگ زد گفت رضا شب عیده بابام اینا میاند خونمون بابام شکلات دوست داره منتها شکلات خونگی ، گفتم خب بهترین شکلات ممکن رو میخرم مشکلی نیست
        گفت نه شکلات خونگی ، گفتم خب یه کاری میکنیم
        میرم شکلات میخرم میگم که خونگی تو خونه درست کردیم خودم یه کاری میکنم .
        تو مسیر رفتم شکلات تخت تلخ خریدم ، مقداری هم شکلات خارجی ، فندق و بادوم خام هم خریدم
        دو روز مونده بود به عید .
        بعدش با خانومم رفتیم قالب خریدیم شکل های مختلف قالب ستاره و خرسی یو ...
        بر گشتیم خونه شکلات ها رو رو حرارت آب کردیم و تو قالب ریختیم داخل هر کدوم هم مغز بادوم و پسته و ... ریختیم
        شاه کاری درست شده رو تو یخچال گذاشتیم و منتظر شب عید تا خانواده خانومم بیایند خونمون به پدر خانومم شکلات خونگی تعارف کنیم .
        عید شد و به رسم احترامات ما باید اول میرفتیم خونه ی ایشون و بابام اینا احترامات رو به جا آوردیم و رفتیم خونه پدر خانومم جو سنگین بود
        پدر خانومم نبود .
        یک سری چیزهایی اومد تو ذهنم و مثل برق و باد از جلوی چشمم گذشت چرا اینجوری، چیزی شده ،
        مطلبی پیش اومده .
        این خانواده رو تا به حال اینجوری ندیده بودم .
        ولی لبخند به لب داشتند .اما لبخنده یه جوری بود

        موقع برگشتن سفارش کردیم یک چیز خوشمزه براتون درست کردیم اومدید متوجه میشید کلی زحمت کشیدیم ...

        مجددا لبخندی از روی ناچاری تحویل گرفتیم ...
        برگشتیم روز دوم عید شد منتظر منتظر منتظر
        خبری از اومدن خانواده خانومم نشد .
        دیر وقت بود زنگ زده شد و خانواده خانومم اومدند ولی هرچی نگاه کردیم و منتظر ورود پدر خانومم شدیم خبری نشد .
        پس بابا کجاست ما شکلات درست کردیم
        رنگ خانومم پریده بود مجددا جو سنگین شد ...
        یک ساعتی نشستند و خدا حافظی کردند حالا اینجوری من نمیتونم عین واقعه رو بنویسم ولی سوالاتی هم شد اما جواب ها سربالا بود .
        منطقی وجود نداشت و ...
        بعد از مهمونی پشت سر خانواده خانومم به خونه اونها رفتیم .
        چی شده بابا کجاست چرا اینجوری
        خلاصه گفتند سه روزه بابا نیست یک روز قبل عید تا الان خبری نداریم ساعت پنج بعد از ظهر از خونه خارج شده و تا الان خبری نیست
        گفتیم به پلیس خبر دادید
        گفتند همه کار انجام شده به پلیس خبر دادیم بیمارستان‌ها رو گشتیم و به پزشک قانونی خبر دادیم ...
        ماشین کجاست ؟ گفتند خبر نداریم پلیس داره دنبالش میگرده .
        دو روز بعد ماشین و مبایل رو پلیس پیدا کرد
        به ما خبر دادند ایشون رو کشتند و وسایلش رو به سرقت بردند .
        به خاطر ماشین و مبایل پدر خانوم منو کشتند و وسایلش رو به سرقت بردند
        پلیس خاطی ها رو گرفت ولی برای ما و زنم که پدر نمیشه ...
        الانم روز پدره از خانومم اجازه گرفتم و این رو نوشتم
        دست پلیس درد نکنه همشون رو گرفت ولی برای ما و خانومم پدر نمیشه
        انسان های بی منطق زخم های کاری روی ذهن انسانها می‌گذارند
        اگر غلط املایی داشتم ببخشید
        گریم گرفته بود و نتونستم خوب ببینم
        امسال عید ما عزاداریم برای منطق اشخاص بی منطق .

        ببخشید استاد ملحق ببخشید ببخشید
        شما رو هم ناراحت کردیم
        شرمنده .
        خندانک





        شاهزاده خانوم
        شاهزاده خانوم
        جمعه ۱۴ بهمن ۱۴۰۱ ۱۳:۴۰
        🥺🥺😔😔
        آقای خوشروی بزرگوار..
        چقدر این واقعه سهمگین بود..😔
        خاطره اندوه‌باری بود.. خندانک و تلنگرآمیز در باب بی‌منطقی.. خندانک
        انرژی‌مو گرفت‌‌.. خندانک
        تسلیت عرض می‌کنم.. امید که زین پس شادی ببینید.. روح پدر همسر محترم شاد..🖤
        ارسال پاسخ
        منیژه قشقایی
        منیژه قشقایی
        جمعه ۱۴ بهمن ۱۴۰۱ ۱۳:۴۸
        درود جناب خوشرو برای جناب عالی و همسر زیبا و مهربانتان آرامش آرزومندم ، باور کنید مرگ اینقدر ها هم که فکر می کنیم سخت نیست اطمینان می دهم که روح پدر گرامیتان لبریز از نور و سرور است درس روحی این بنده ی نازنین الهی اینگونه بوده است و باعلم به این که اینگونه خواهد بود بر زمین آمده است ، می دانم چه می گوید سخت هست ،اما انتخاب رو حیست. ما زندگی های متعدد را از سر می گذرانیم که الماس وجود مان سرانجام درخشش نهایی خود را به دست آورد و شکل بگیرد
        ارسال پاسخ
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        جمعه ۱۴ بهمن ۱۴۰۱ ۱۶:۰۱
        خندانک
        ارسال پاسخ
        علی نظری سرمازه
        علی نظری سرمازه
        جمعه ۱۴ بهمن ۱۴۰۱ ۱۷:۳۲
        درود جناب خوشرو
        خیلی غم انگیز است
        امان از دلایل غیر منطقی
        متاسفانه
        بی منطق ها هم
        گاهی برای رسیدن به مقصود منطقی عمل می کنند
        ارسال پاسخ
        عباسعلی استکی(چشمه)
        عباسعلی استکی(چشمه)
        جمعه ۱۴ بهمن ۱۴۰۱ ۲۰:۳۸
        خندانک
        ارسال پاسخ
        اميرحسين علاميان(اعتراض)
        اميرحسين علاميان(اعتراض)
        شنبه ۱۵ بهمن ۱۴۰۱ ۱۵:۳۲
        سلام آقا محمدرضا جان خوشرو خندانک عجب ماجرای غمگینی برادر غم آخرتون باشه
        تسلیت عرض میکنم🖤 امیدوارم حال دلتون همیشه خوب باشه🙏
        ارسال پاسخ
        محمد رضا خوشرو (مریخ)
        محمد رضا خوشرو (مریخ)
        شنبه ۱۵ بهمن ۱۴۰۱ ۱۶:۳۶
        سلام و عرض ادب
        بانوی فرهیخته ( شاهزاده)
        ممنونم از ابراز همدردی
        پدر خانم من پدر خودِ من محسوب می‌شود
        و من سعی کردم در متن فوق با جملاتی غم و اندوه را کم کنم
        بزرگوار دختران و پسران پدر از دست رفته نمی‌دانید چه می‌کردند.
        مجددا سپاس ها
        خندانک
        .............................
        عرض ادب و درودها شاعر بانوی فرهیخته
        بانو قشقایی
        سپاسها به جهت ابراز همدردی
        لطف حضرت عالی مستدام
        در متن فوق سعی شد باعث ناراحتی نباشد
        و تا جایی که در توان داشتم از جملات دلهره آور پرهیز شد .
        خندانک
        ۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰
        عرض ادب استاد بانو عجم سپاسها
        ممنونم .
        گل تقدیم شما
        خندانک
        ۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰
        عرض ادب استاد نظری بزرگوار

        شرمنده کردید قربان ممنونم از ابراز همدردی
        به هر صورت اتفاقی که افتاده و خدا کریم است و بخشنده .
        در متن فوق رعایت حال عموم در نظر گرفته شده بود
        سپاسها.
        خندانک
        ................
        عرض ادب استاد استکی عزیز و بزرگوار
        سپاسها
        ممنونم از ابراز همدردی
        گل تقدیم شما
        خندانک

        ۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰
        عرض ادب عزیز استاد علامیان برادر بزرگوار
        سپاسها متن پیام تسلیت جناب عالی حتما به خانم قربانی گفته می‌شود

        انشا الله غم نبینید
        در متن فوق با خرید شکلات شروع کردم تا فضا کمی مهربان تر شود
        عزیز از دست رفته ما مردم دار ،شریف،
        و آبرومند بودند .
        غم نبینید
        مستدام باشید .
        گل تقدیم شما
        خندانک
        ارسال پاسخ
        محمد گلی ایوری
        محمد گلی ایوری
        شنبه ۱۵ بهمن ۱۴۰۱ ۲۱:۵۴
        درود جناب خوشرو
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        عباسعلی استکی(چشمه)
        عباسعلی استکی(چشمه)
        يکشنبه ۱۶ بهمن ۱۴۰۱ ۲۰:۳۶
        خندانک
        ارسال پاسخ
        محمد حسین اخباری
        شنبه ۲۲ بهمن ۱۴۰۱ ۲۱:۴۴
        با سلام
        ابتکار زیبایتانرا سپاس
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        محمد رضا خوشرو (مریخ)
        پنجشنبه ۴ اسفند ۱۴۰۱ ۱۰:۴۹
        استاد ملحق عزیزم خواهشی داشتم. لطفا !


        به علت کاری نمیتوانم از هدیه ارزشمندم استفاده کنم

        لطفا هدیه به خانم طوبی آهنگران انتقال پیدا کند .
        دست بوس استاد ملحق هستم
        یک دنیا ممنونم
        خندانک
        گل تقدیم شما


        احمدی زاده(ملحق)
        احمدی زاده(ملحق)
        پنجشنبه ۴ اسفند ۱۴۰۱ ۱۷:۰۹
        سلام بزرگوار هدیه شما سر جاش هست یک ماه هم به بانو اهنگران اشتراک تعلق گرفت مبارکتان باشد خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        طوبی آهنگران
        طوبی آهنگران
        پنجشنبه ۴ اسفند ۱۴۰۱ ۱۹:۵۲
        سلام جناب مدیر محترم شعر ناب از بزرگواری شما بسیار بسیار
        سپاسگزار
        بزرگوار از لطف ممنونم
        شما خود تا برای ما بزرگ ترین هدیه ای
        از لطف بسیار ممنونم
        خدا وند بزرگ را سپا س می گویم که این در گا را به روی ما باز
        کرده است
        و هم جنین از شما ممنونم تشکر می کنم

        من بینی بین الله چرب زبان نیستم این یه حقیقت است
        که در دانش را روی ما باز شده است
        خداوند به شما عمری بلند و با برکت از دانش ببخشد
        بازهم از لطف شما ممنونم
        طوبی آهنگران
        طوبی آهنگران
        پنجشنبه ۴ اسفند ۱۴۰۱ ۱۹:۵۹
        جناب خوش رو شاعر گرامی شعر ناب
        از لطف شما بسیار ممنونم
        بزرگوار این هدیه عرزش بسیاری دارد که از شعر نابو مدید محترم می گرفتید شما
        حق شما بود از لطف شما بسیار ممنونم
        و از گذشت شما بزرگوار تر این صحبتی که من کنم هستین
        سپاس
        ارسال پاسخ
        محمد رضا خوشرو (مریخ)
        پنجشنبه ۴ اسفند ۱۴۰۱ ۱۷:۴۹
        خیلی محبت فرمودید ، استاد ملحق عزیز
        گل تقدیم شما
        خندانک
        محمد گلی ایوری
        يکشنبه ۱۶ بهمن ۱۴۰۱ ۱۷:۵۹
        به نام خدا
        سلام و عرض ادب جناب استاد احمدی زاده گرانقدر و همه عزیزان و اساتید گرامی
        خندانک
        در جمله ی فوق از واژه های((همه)) و ((همیشه)) استفاده شده است و بر فراگیری آن تاکید دارد
        به نظر بنده جواب ((بله)) می باشد. مسلما همه ی افراد بشر یک دلیل بی منطق دارند.
        ولی سؤال اینجاست که:
        چه کسانی از آن دلیل بی منطق استفاده می کنند؟
        آنهایی که به حقیقت رسیده اند؟
        یا آنهایی که به حقیقت نرسیده اند؟
        خندانک
        یک حکایت واقعی عرض می نمایم خدمت عزیزان.
        مردی کشاورز سوادی ندارد مگر در حد خواندن و نوشتن ولی از آگاهی خاصی برخوردار است .
        روزی در یک مجلسی که بحث شراکت در مال و چگونگی تقسیم آن می باشد حضور دارد و در این میان یکی میگوید که فلان قسمت ارزشی ندارد و میشه از آن صرف نظر کرد.
        مرد کشاورز گندمی را به او نشان میدهد و میگوید خوب نگاه کن ، چه می بینی؟ و طرف مقابل میگوید دانه ای گندم
        مرد کشاورز دوباره میگوید لطفا دقت کن دیگر چه می بینی؟
        طرف مقابل میگوید گندم که خطی هم در وسط دارد.
        و مرد کشاورز میگوید وقتی که در این دانه دو نفر شریک باشند این دانهٔ گندم باید از همین خط وسط نصف گردد و هر نفر سهم خودش را بردارد و یا با هم توافق کنند و لاغیر.
        خندانک
        حالا
        کدام منطق قابل قبول و به حقیقت نزدیکتراست؟
        با سپاس فراوان و عذر بخشش از همه ی عزیزان
        بدرود
        با کسب اجازه از مدریت محترم تیک نقد را می زنم امیدوارم نواقص بنده را به بزرگواری و دانایی خودتان ببخشید
        عباسعلی استکی(چشمه)
        عباسعلی استکی(چشمه)
        يکشنبه ۱۶ بهمن ۱۴۰۱ ۲۰:۳۶
        خندانک
        ارسال پاسخ
        محمد رضا خوشرو (مریخ)
        محمد رضا خوشرو (مریخ)
        يکشنبه ۱۶ بهمن ۱۴۰۱ ۲۲:۱۸
        خندانک
        ارسال پاسخ
        اصغر ناظمی
        سه شنبه ۱۸ بهمن ۱۴۰۱ ۱۲:۲۴
        سلام بردوست بزرگوارواندیشه مندم
        جناب سید هادی محمدی
        باعرض پوزش
        گوشه ای از کامنت تان را می خواندم دیدم بد نیست به این نکته اشاره شود

        🔷 روش‏ شناسی تفكر صحيح

        از آن‏رو كه قدرت تفكر ريشه در ذات و خميرمايه ی وجودى انسان دارد، فعليت آن در گرو هيچ دستورالعمل درونى يا بيرونى نمى‏ باشد . قوّه تفكر با رشد حواس مادى و بلوغ نسبى جسم و جان انسان فعليت مى یابد و تمايز عينى انسان از حيوان را رقم میزند .

        چیزی را که ما باتجربه عینی وعملی ویابا کسب مطالعه قبول داریم ، واغلب معترف به آن هستیم ، (عقل کامل) ویا (کمال عقل) در انسان است وعرفان نیز دراین زمینه اندوخته های زیادی در آرشیو خود دارد . حال سوال اینجاست ، آیا قدرت تفکری که ریشه در ذات وخمیرمایه انسان دارد ، تفکری ست که از عقل کامل می خیزد وتراوش عقل کامل است یاخیر ؟...

        ما می گوییم ؛ عقل کامل ، حقیقت تجزیه ناپذیر وجود هرکسی ست که طبعا از آن هیچ خطایی سر نمی زند . اما اینهمه اعمال خطای آدمیان ، پس نشات گرفته از عقل کامل در آنها نیست ، بلکه تراوش مرکزی انحرافی وخطامحور در آنهاست که ما آن را ذهن شرطی شده می بینیم . ذهن شرطی قوه ای القایی و کاذب است که هیچ سنحیت و ارتباطی با ذات و سرشت وخمیرمایه آدمی ندارد وبه همین دلیل افراد را دچار لغزش و انحزاف و بروز اعمال خطا می سازد . ذهن شرطی شده افکارش در گروِ زخم وعُقده های درونی ودستمایه علت وانگیره های بیرونی ست ، در صورتی که عقل کامل تحت تاثیر هیچ انگیزه و عامل بیرونی قرار نمی گیرد و فردی نیز که به کشف عقل کامل در خود رسیده باشد ، هیچ زخم وعُقده ی درونی در وی بوجود نمی آید که اورا تحت استیلای خود در آورد .

        وباز فرمودید ؛

        آنچه محتاج دستورالعمل و ضوابط بسيار است تصحيح تفكر و قرار دادن آن در مسيرى است كه از هرگونه خطاى احتمالى در امان باشد. خطا در تفكر واقعيتى است كه انسان‏ها از هر صنف و طبقه ‏اى همواره با آن دست به گريبان بوده‏ اند. بی ‏گمان، استنتاج از مقدّمات ناصحيح، استنتاج غلط از مقدّمات صحيح، خلط مقدّمات صحيح و سقيم، بی‏ توجهى به اصول حاكم بر شيوه ی سازمان‏دهى استدلال و... به خطا در تفكر می انجامد.

        ما اگر تفکر خودرا در شاهراهی درست نیز قرار دهیم ، باز این ذهن شرطی شده ی ماست که تفکر صحیح ما را پشتیبان و رهنمون می شود پس نفسا تفکر ذهنِ شرطی شده ، تفکری ناروا و خطاست. برای دست یافتن به تفکر صحیح و سالم و برّی از تمام لغزش و خطایی ، الزاما باید به فراتراز ذهن شرطی شده ی در خود ، راه یافت . ما این نکته را براساس تجارب عملی وشهودی می گوییم ؛ افکار ذهن ما براساس نکات وافکار دیکته شده ای ست که قبلا به ذهن وارد شده اند و ثبت مداوم همان افکار قدیمی ست که با تجزیه و تحلیل آنها ، افکاری تازه که نفسا کهنه هستند از ذهن تراوش می کنند ، یعنی ذهن ما افکاری تازه و نو را هرگز نمی تواند به ما اهداء کند چون ذهن از این توانایی برخوردار نیست . برای صیدِ افکار تازه و نو ، باید از ذهن در خود فراتر رفت وبه عقل کامل در خود دست یافت .تمامی افکاری که از ذهن ما بیرون می ریزند ، دیکته شده ی همان ذهن اند واین افکار با ذات وخمیره ی وجودی ما همخوانی ندارند . ومی توان گفت ، ذهن ما دچار عارضه ای شده که باید از این عارضه پاک شود ، بعداز آن آدمی به افکاری درست ، سالم و صحیح می رسد.... خندانک خندانک







        عباسعلی استکی(چشمه)
        عباسعلی استکی(چشمه)
        سه شنبه ۱۸ بهمن ۱۴۰۱ ۱۸:۴۵
        خندانک
        ارسال پاسخ
        سید هادی محمدی
        سید هادی محمدی
        سه شنبه ۱۸ بهمن ۱۴۰۱ ۱۹:۱۶
        درود بر شما استاد ناظمی گرامی خندانک
        ارسال پاسخ
        تکتم حسین زاده
        جمعه ۱۴ بهمن ۱۴۰۱ ۱۰:۴۱
        درود و عرض ادب خدمت شما جناب ملحق ،سید بزرگوار و عزیز
        میلاد امیرالمومنین ع و روزپدر رو خدمت شما و همه ی پدران دلسوز و زحمتکش سایت تبریک عرض میکنم🌼🌼
        سایه ی مهرتان مستدام🌼🌼
        پاسخ سوالتان بله است
        برمیگردم و خاطرات دوستان را میخوانم،مطمئنم خاطرات زیبایی ثبت خواهد شد
        شاهزاده خانوم
        شاهزاده خانوم
        جمعه ۱۴ بهمن ۱۴۰۱ ۱۱:۲۱
        سلام تکتم عزیز.. خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        تکتم حسین زاده
        تکتم حسین زاده
        جمعه ۱۴ بهمن ۱۴۰۱ ۱۱:۳۱
        سلام خواهری جان😘
        عباسعلی استکی(چشمه)
        عباسعلی استکی(چشمه)
        جمعه ۱۴ بهمن ۱۴۰۱ ۱۲:۲۳
        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        جمعه ۱۴ بهمن ۱۴۰۱ ۱۶:۰۰
        خندانک
        ارسال پاسخ
        اصغر ناظمی
        جمعه ۱۴ بهمن ۱۴۰۱ ۱۱:۰۲
        سلام
        وعرض ادب برسید بزرگوار
        بلی
        همه ی ..
        انسانها همیشه برای کارهایشان یک دلیل بی منطق دارند.!.....اما دلیل وفکر خودرا منطقی ترین می پندارند . هیچ انسانی به زعم خویش هیچ کار بی منطقی انجام نمی دهد چون نتیجه ی آن باعث خودآزاری بعدی او می شود . افرادی چون استالین وهیتلر که انسان هایی بیمار وروان نژند بوده اند ودلیل جنایات آنها بیماری آنها بوده است ، وبعداز سالها امروز روان کاوان وروان شناسان با یقین به این نتیجه رسیده اند و آنان را بیمارانی روانی می بینند نیز به زعم خود منطقی ترین عمل را در فعل خود ودرتفکر بیمارگونه خود می دیده اند . چون انها می پنداشتند که دارند جامعه ای آرمانی و انسانی و مدینه ی فاضله را برپا می کنند و بسا افراد چشم و گوش بسته و بیمار نیز پیرو وطرفدار آنها بوده وهنوز نیز هستند که تفکر ناقص استالین هارا برتر شمرده وبه تبع وبه فرمان آنها دست به وحشیانه ترین وخونین بارترین اعمال زدند . پس هیچ کس خودرا بی منطق نمی بیند وهرکس خودرا برتراز دیگران می پندارد و می خواهد به زعم خود آنهارا از کج فهمی نجات دهد وبرایشان جامعه ی آرمانی وانسانی بسازد ، در حالی که عمل این افراد یک خطای محض پندار است که ذهن شرطی شده انهارا کور وکر به فرمان خود دارد.ممکن است عمل یا اعمالی درست هم باخطای پندار از افراد سربزند ، اما ذهن شرطی شده و خطای پندار امری مبرهن وقطعی در یکایک مردم است که باید خودآگاهانه خودرا از این اسارت نجات دهیم .یک پزشک متخصص قلب باتجویز دارو ویاعمل جراحی بیماران بسیاری را حتی از مرگ نجات می دهد ، این عملی درست است وهیچ خطایی در آن نیست . یک داروساز داروهای متعددی برای نجات انسانها از بیماری می سازد ، اینها اعمالی درست و انسانی ست ، اما ذهن شرطی شده چیست ؟ و خطای پندار ، کجا خودش را به نمایش می گذارد که سبب کوراندیشی و تنگ نظریِ افراد می شود وپیامدهای شومش را میان انسانها در همه جا می بینیم وهمان هرکسی را در بن بستی قرار می دهد که بی اختیاری اوست ، اینها مباحث دیگری ست که باید با خودآگاهی خودرا از این بلای همگانی نجات داد . (ذهن شرطی شده پدیده ای مغزی و تحمیلی و غالب شده برانسان است که هرکس از دوران کودکی ، نا خودآگاه این پدیده تحمیلیِ شوم را در خود پایه گذاری کرده ورشد وبقا می دهد که آن شخصیتی بدلی و غیرواقعی برای فرد می سازد اما کسانی تابه امروز توانسته اند خودآگاه ، خودرا از اسارت این موجود پلید رهایی دهند وبه شخصیت واقعی و حقیقی واصیل خود دست بیابند ....). خندانک
        شاهزاده خانوم
        شاهزاده خانوم
        جمعه ۱۴ بهمن ۱۴۰۱ ۱۱:۱۶
        چه مثال‌های خوبی.. خندانک خندانک خندانک
        درود بر پدر بزرگوارم.. خندانک
        ارسال پاسخ
        عباسعلی استکی(چشمه)
        عباسعلی استکی(چشمه)
        جمعه ۱۴ بهمن ۱۴۰۱ ۱۲:۲۳
        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        جمعه ۱۴ بهمن ۱۴۰۱ ۱۶:۰۰
        خندانک
        ارسال پاسخ
        ندا عبدحق
        جمعه ۱۴ بهمن ۱۴۰۱ ۱۱:۰۹
        درود و عرض ادب
        جواب بله هست ،،در مرحله ی اول، کننده کار فکر میکند منطقی انجام داده اتفاقا گاهی هم درست از آب در می آید اما همیشه اینطور نیست حتما همه ی ما حداقل یکبار و بعضی شاید ده ها بار تجربه کردیم
        موفق باشید جناب احمدی زاده خندانک
        شاهزاده خانوم
        شاهزاده خانوم
        جمعه ۱۴ بهمن ۱۴۰۱ ۱۱:۱۴
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        عباسعلی استکی(چشمه)
        عباسعلی استکی(چشمه)
        جمعه ۱۴ بهمن ۱۴۰۱ ۱۲:۲۳
        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        جمعه ۱۴ بهمن ۱۴۰۱ ۱۶:۰۰
        خندانک
        ارسال پاسخ
        زهرا مددی
        جمعه ۱۴ بهمن ۱۴۰۱ ۱۲:۴۳
        سلام و ادب و درود فراوان
        فرق انسان با حیوان و سایر مخلوقات در داشتن عقل و منطق، اما گویا همه انسان ها همیشه خود را ملزم به استفاده از آن نمی دانند... خندانک
        مثل نحوه ی درس خواندن( نخواندن) خیلی از دانشجوهای امروزی، که به گرفتن مدرک به شدت علاقه مندند، اما از علم آموزی و درس خواندن بیزارند، حاضرند ورقه امتحانی را سیاه کنند با نامه نگاری برای اساتیداما به سوالات امتحان جوابی ندهند،.... که مادرم در زلزله بم مرد، پدرم در حادثه پلاسکو درگذشت، برادرم در حادثه تروریستی مجلس شهید شد، خواهرم در شاه چراغ...یعنی هر حادثه ای در کشور اتفاق بیفته، این مثلاً دانشجویان یکیشون تو اون حادثه بوده...بعدم میگن ما باید پاس شیم چون می خواهیم ازدواج کنیم یا بریم سرکار ، پس مدرک را می خواهیم اما درس را نمی خواهیم، قرار نیست در پست حساسی باشیم، همین که ورقه رو سفید بدیم ولی پاس شیم خوبه.....اینکه آدم کاری رو دوست نداشته باشه و به زور بخواد دنبال کسب مدرک اون کار باشه، بی منطق ترین کار هست....در واقع نماد همون جمله....تقلیدشان بر باد داد....هست... خندانک خندانک خندانک
        شاهزاده خانوم
        شاهزاده خانوم
        جمعه ۱۴ بهمن ۱۴۰۱ ۱۳:۰۷
        باااانوی روح زیبای من.. خندانک
        چه توجیهاتی.. خندانک
        پس شما می‌فرمایید اساسا دلیل بی‌منطق، ریشه در توجیح دارد.. خندانک خندانک 🤔

        استفاده بردیم.. خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        زهرا مددی
        زهرا مددی
        جمعه ۱۴ بهمن ۱۴۰۱ ۱۳:۲۶
        درود بر شما شاهزاده بانوی عزیز خندانک خندانک خندانک خندانک
        اینکه انسان ها به خاطر تقلید کردن دنبال کاری بروند که دوست ندارند بی منطق است
        اینکه انسان ها بدانند بعد از مرگ ذره ای از مال دنیا را با خود نمی برند اما بیش از حد نیاز و مصرف، مال اندوزی کنند بی منطق است
        کبر و غرور برای داشتن آنچه که به زودی از دست می رود بی منطق است
        و بی شمار است ازین دست بی منطقی ها
        اما معتقدم یکی از زیباترین کارهای بی منطق بشر، همون عشق ورزیدن و دوست داشتن معشوق فانی زمینی هست...چون معتقدم سوختن در پای عشق زمینی اگر حتی به وصال ختم نشه...می‌تونه در عوض باعث ساختن و وصل به خالق اون معشوق بشه...البته به شرطی که طرف(عاشق)خیلی تهی نباشه از توانایی دیدن حقیقت و پیدا کردن راه درست و...
        شاهزاده خانوم
        شاهزاده خانوم
        جمعه ۱۴ بهمن ۱۴۰۱ ۱۳:۴۱
        خندانک خندانک
        ممنونم از توضیحات منطقی شما بااانوی من.. خندانک
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        جمعه ۱۴ بهمن ۱۴۰۱ ۱۶:۰۰
        خندانک
        ارسال پاسخ
        عباسعلی استکی(چشمه)
        عباسعلی استکی(چشمه)
        جمعه ۱۴ بهمن ۱۴۰۱ ۲۰:۳۶
        خندانک
        عباسعلی استکی(چشمه)
        عباسعلی استکی(چشمه)
        يکشنبه ۱۶ بهمن ۱۴۰۱ ۲۰:۳۶
        خندانک
        ارسال پاسخ
        منیژه قشقایی
        جمعه ۱۴ بهمن ۱۴۰۱ ۱۲:۴۹
        درود و عرض ادب ،بله
        یک بار برای خرید رفته بودم که متوجه غرفه ای شدم که فلفل سبز می فروختند از آقای فروشنده که تقریبا مسن هم بودند سوال کردم:خسته نباشید ،فلفل ها تند است یا شیرین ، بنده خدا همراه با گشاده رویی فرمودند شیرین ،خاطرتان جمع، علتش را هنوز نمی دانم اما در پاسخ گفتم :ممنون من فلفل تند می خواهم ، همزمان هم آقای فروشنده هم خودم از تعجب چشمانمان گرد شد .....این چه بود من گفتم ،

        عید بر شما جناب احمدی زاده و همه ی پدرهای این جمع مبارک ، برقرار باشیدو پایدار خندانک
        شاهزاده خانوم
        شاهزاده خانوم
        جمعه ۱۴ بهمن ۱۴۰۱ ۱۳:۰۱
        بااانوی مهربان من.. چرا فلفل تند خواستن شما باید بی‌منطقی باشد..؟؟؟.. خب شما فلفل تند دوست دارید اما فلفل‌ها شیرین بود.. خندانک
        منو ببخشید فضولی کردم.. خندانک
        موضوع این پست برام خیلی جالبه.. کنجکاوم نظرات بزرگان رو بخونم..🙈
        شاد باشید.. خندانک
        ارسال پاسخ
        منیژه قشقایی
        منیژه قشقایی
        جمعه ۱۴ بهمن ۱۴۰۱ ۱۳:۰۶
        عزیزم خندانک آخه همیشه فلفل شیرین را ترجیح می دهم بعد هم پاسخ بنده ی خدا که فکر می کرد بگوید شیرین بهتر هست که اتفاقا گفتند ،اگر بگم تند میگید شیرین خندانک خندانک
        شاهزاده خانوم
        شاهزاده خانوم
        جمعه ۱۴ بهمن ۱۴۰۱ ۱۳:۰۹
        😂🤭 آهااان از اون جهت.. خندانک خندانک
        سی‌پاس از همراهی‌تون خندانک
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        جمعه ۱۴ بهمن ۱۴۰۱ ۱۶:۰۰
        خندانک
        ارسال پاسخ
        عباسعلی استکی(چشمه)
        عباسعلی استکی(چشمه)
        جمعه ۱۴ بهمن ۱۴۰۱ ۲۰:۳۷
        خندانک
        ارسال پاسخ
        عباسعلی استکی(چشمه)
        عباسعلی استکی(چشمه)
        يکشنبه ۱۶ بهمن ۱۴۰۱ ۲۰:۳۶
        خندانک
        ارسال پاسخ
        فرشید ربانی (این بشر)
        جمعه ۱۴ بهمن ۱۴۰۱ ۱۲:۵۱
        درود جناب احمدی زاده بزرگوار خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        شوربختانه به خاطر وضعیت روحی‌ام چیز جدید یا طنزی نمی‌توانم تقدیم شما کنم، ولی این نوشته‌ی نسبتاً کوتاه را این‌جا می‌گذارم باشد به یادگار از ۱۴ بهمن ۱۴۰۱:

        از نطر من بی منطق‌ترین کار جهان عاشق کسی که دوستت ندارد شدن و ماندن است.
        دیشب هنگام چت کردن با یکی از دوستان، صحبت از وی شد. وی، مرا ۲ سال و نیم است که بلاک کرده است. در هنگام صحبت، یاد یک جمله از وی افتادم. رفتم تا اصل جمله را از چت بلاک شده‌ی خودم و وی بردارم. در حین پیدا کردن آن جمله، تمام خاطرات گذشته در آن چت بلاک شده مرور شد. تک به تک تمام آن جمله‌ها را خواندم، بند به بند، آن همه چکامه که به او تقدیم کردم و من چون امیر نصر سامانی، متحوّل شده، مجنون شدم. هر آن چه فراموش شده بود در آنی به یاد آورده شد. از دیشب دچار غمگینی مزمن شده‌ام و این دور باطل همچنان در جریان است، همچنان فراموش می‌کنم و به یاد می‌آورم.
        آری، عشق بی‌منطق‌ترین کار جهان است؛ به خصوص اگر دوستت نداشته باشد. ابیات زیر از صاحب سخن، فردوسی، اندر احوالات من و پیام من به وی است، شاید به گوشش برسد و از این لجبازی دست بردارد:

        کنون گر تو در آب ماهی شوی
        و گر چون شب اندر سیاهی شوی

        و گر چون ستاره شوی بر سپهر
        ببرّی ز روی زمین پاک مهر

        بخواهد هم از تو پدر کین من
        چو بیند که خاک است بالین من

        از این نامداران گردنکشان
        کسی هم برد سوی رستم نشان

        که سهراب کشتست و افگنده خوار
        تو را خواست کردن همی خواستار

        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        منیژه قشقایی
        منیژه قشقایی
        جمعه ۱۴ بهمن ۱۴۰۱ ۱۳:۰۴
        درود برادر مهربانم ، دلتان آرام کاملا در ک می کنم از چه می گوید، اگر تمایل دارید انجام دهید، اصلا نه به بلاک فکر کنید ، نه به نبودن او ، این جور ببینید اگر هر سخنی کلامی خوبی بوده است با ارزش بوده و از صمیم قلب ، رها کنید تمام آنچه انجام داده اید مانند خود عشق ،مانند باران ، عشق اینگونه است فقط می بارد و می بخشد ، افکار خودرا منظم کنید به خود عشق و نیروی جاری آن بسپارید ، انرژی و افکاری که سمت طرف مقابل ارسال می کنید ، سراسر قضاوت است و اندوه (البته جسارت نباشد از آنچه نوشتید می گویم ،قضاوت هم نمی کنم ، بلکه می دانم زیباترین قلب جهان را دارید که عاشق هستید )جهان هستی نیز فقط به احساسات ما پاسخ می گوید,از طرفی دل یا قلب جایگاه اندوه نیست زیرا خانه ی حضرت عشق است .... برای شخص مورد نظر هرزمان که یادتان آمد از صمیم قلب عشق ،خوشحالی ،شادمانی و بخشش ارسال نماییم ، پرنده ای که عاشق باشد مجدد وی شانه ی معشوق می نشیند ویاد آوری این نکته که تمام این عشق و دوست داشتن ها ،نوریست که ما را به خداوند می رساند ،
        اگر تمایل دارید چشمانتان را ببندید و آگاه باشید به انرژی که هم اکنون به جانب شما ارسال می شود ، به نام نامی حضرت عشق ،به نام نامی حضرت نور ،به نام نامی حضرت بخشش 🤍🙏☀️🤍
        ارسال پاسخ
        شاهزاده خانوم
        شاهزاده خانوم
        جمعه ۱۴ بهمن ۱۴۰۱ ۱۳:۰۴
        جناب ربانی عاشق.. خندانک
        فیضیات معنوی ببرید از این رنج زیبااااا.. خندانک خندانک خندانک

        به نظر من عشق از قاعده منطق مستثنی‌ست.. و در وادی قلب و احساس می‌چرخد.. پس نمی‌توان عشق را بی‌منطق‌ترین کار جهان دانست.. خندانک خندانک
        امید که به مراد دل برسید.. خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        فرشید ربانی (این بشر)
        فرشید ربانی (این بشر)
        جمعه ۱۴ بهمن ۱۴۰۱ ۱۳:۲۲
        درود بر شما
        حقیقتاً قضاوت من نه به سمت وی که به سمت خودم است؛ زیرا کاری بس احمقانه و نابخشودنی کردم که او مرا بلاک کرده است (آن کار اصلا ربطی به مسائل زشت نداشت). من به عنوان کسی که واقعاً دیوانه وار عاشقش بوده‌ام زندگی راحتی را برای او می‌خواهم. و من همچنان حیران و سرگردان در پی یافتن راه چاره‌ای یا برای رسیدن به او یا فرار از این احساس رنج آور. خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        فرشید ربانی (این بشر)
        فرشید ربانی (این بشر)
        جمعه ۱۴ بهمن ۱۴۰۱ ۱۳:۲۸
        درود شاهزاده خانوم عزیز خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک

        حقیقتاً اگر این رنج مرا مانند مولوی می‌کرد و به قول خودم:

        می‌نهم بر زیر پا هر دو جهان را بهر وی
        همچو مولانا پی شمس عزیزم می‌روم

        برایم راحت‌تر بود.

        نعوذ بالله، هنگام آشنا شدن با او خودم را همانند موسی (ع) می‌بینم که خداوند را در درخت سوزان ملاقات کرد و او را شناخت.

        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        شاهزاده خانوم
        شاهزاده خانوم
        جمعه ۱۴ بهمن ۱۴۰۱ ۱۳:۳۲
        خندانک خندانک
        این انتخاب شماست که رنج‌تان شما را به تعالی بکشاند یا در دور باطل و بیهودگی برقصاند.. خندانک خندانک

        شاد باشید.. خندانک
        منیژه قشقایی
        منیژه قشقایی
        جمعه ۱۴ بهمن ۱۴۰۱ ۱۳:۳۲
        درود مجدد ،منظور همین قضاوت است ، من و او ما و شما ندارد ،در حقیقت همه یکی هستیم ، عرض کردم خدمتتان احساستان سراسر عشق باشد بدون قضاوت ، زمانی که در مورد خودتان هیچ احساس بدی نداشته باشید ،زمانی که خودتان را زیبابنگرید و به عشق بشناسید جهان هستی و هر آنچه در آن هست نیز عاشقانه شما را دوست دارد ،

        آنچه به سمت جهان هستی ارسال می نماییم مانند آیینه ای باز تاب آن به سمت خود ما باز می گردد، اگر تمایل دارید ،سرزنش و قضاوت در مورد خودتان را کنار بگذارید و به عشق فکر کنید خندانک
        ارسال پاسخ
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        جمعه ۱۴ بهمن ۱۴۰۱ ۱۶:۰۰
        خندانک
        ارسال پاسخ
        فرشید ربانی (این بشر)
        فرشید ربانی (این بشر)
        جمعه ۱۴ بهمن ۱۴۰۱ ۱۶:۰۴
        شاهزاده خانوم عزیز، حقیقتا من الآن در متعالی‌ترین حالت ممکن هستم چون من الآن با من ۳ سال پیش تفاوت‌های بنیادی دارد 😅😅😅😅😅

        ممنون از لطفتان خندانک خندانک خندانک خندانک
        فرشید ربانی (این بشر)
        فرشید ربانی (این بشر)
        جمعه ۱۴ بهمن ۱۴۰۱ ۱۶:۰۶
        درود دوباره، من تا دیشب تنها سراسر پر از عشق وی بودم، اما با بازنگری در پیام‌ها دوباره به من یاد آوری شد که چه گوهر نابی را از دست داده‌ام و این حسّ آزار دهنده دوباره برگشت. به کمی زمان نیاز دارم تا دوباره این حسّ بد از من دور شود. باز هم ممنونم.
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        فرشید ربانی (این بشر)
        فرشید ربانی (این بشر)
        جمعه ۱۴ بهمن ۱۴۰۱ ۱۶:۰۷
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        عباسعلی استکی(چشمه)
        عباسعلی استکی(چشمه)
        جمعه ۱۴ بهمن ۱۴۰۱ ۲۰:۳۷
        خندانک
        ارسال پاسخ
        فرشید ربانی (این بشر)
        فرشید ربانی (این بشر)
        جمعه ۱۴ بهمن ۱۴۰۱ ۲۱:۱۹
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        عباسعلی استکی(چشمه)
        عباسعلی استکی(چشمه)
        يکشنبه ۱۶ بهمن ۱۴۰۱ ۲۰:۳۶
        خندانک
        ارسال پاسخ
        فرشید ربانی (این بشر)
        فرشید ربانی (این بشر)
        سه شنبه ۱۸ بهمن ۱۴۰۱ ۱۸:۵۰
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        زهرا مددی
        زهرا مددی
        جمعه ۲۱ بهمن ۱۴۰۱ ۲۲:۵۹
        انسان ها فرشته نیستند و نقاط ضعف بسیاری دارند....عاشق بودن زیباترین کار دنیا است...اما گاهی نرسیدن به معشوق ارزشمندترین موهبت الهی است...خداوند اگر صدای بنده ای را دوست داشته باشد، ممکن است آنچه را که می خواهد به او دیر بدهد یا اصلا ندهد، تا دعایش را همیشه بشنود...و به او یادآوری کند مرا بخوان...من خالق معشوق تو ام...تمام زیبایی ها را من خلق کردم، مرا ببین، مرا بخوان....انسان ها فانی اند البته جسمشان...عاشق باشید اما به قول حافظ در بند آن نباش که بشنید یا نشنید...شاعر باشید...هنر خلق کنید...عشق هنر آفرین است...اما همیشه یک گوشه ذهنتان باشد که همه ما در این دنیا رهگذریم و قرار نیست به هر چه که می خواهیم برسیم...ز دست دیده و دل هر دو فریاد...که هر چه دیده بیند، دل کند یاد....
        ارسال پاسخ
        شاهزاده خانوم
        شاهزاده خانوم
        دوشنبه ۱ اسفند ۱۴۰۱ ۲۲:۴۹
        خندانک خندانک
        منیژه قشقایی
        جمعه ۱۴ بهمن ۱۴۰۱ ۱۳:۴۵
        درود مجدد و عرض این مطلب که در عالم بالا هنگام عزیمت بر زمین ، با توجه به درس هایی که روح ما نیاز دارد(اگر درسی نیمه تمام مانده باشد ، زیرا بعضی از روح ها همان بار اول بدون اینکه خود را دچار کارما کنند مسیر خود را طی کرده و وارد مرحله ی بعدی از بعد روحی می شوند که دیگر کالبد نیست و روحانیست ) افرادی را انتخاب می کند که در مسیر این درس ها یاریگر او باشند،پس تمام افراد با تمام عناوینی که در زندگی ما وجود دارد پدر مادر خواهر برادر اقوام کالبدی ماهستند ، البته که ندیدن دشوار است اما باور کنیم که مرگ یا دوری یا تمام اتفاقات تمام آنچه که ما از بعد زمینی می نگریم نیست ، بلکه اعمال از مکانی والاتر که بعد الهی ست نگریسته می شود ،تمام المان ها انسان ها مکان ها نیز بر همین اساس طراحی می شود lگر شخصی در زندگی به گونه ای مرگ را درک می کند که از نظر ما دلخراش است آن شخص در زندگی های قبلی خود رابطه ای بااینگونه رفتن داشته است ،تمام ما درک هاو تجربه های متفاوت داشته آیم در زمین بر فرض مثال اگر من یکبار قاتل بوده ام در زندگی بعدی هدف روح من این است که این درس را پاس نماییم و در مقام مقتول واقع می شوم. اگر من فردی بوده ام که در زندگی قبلی سبب ازارو اذیت دیگران بوده ام در این زندگی مورد اذیت قرار می گیرم
        که البته از دید ما ممکن است پذیرش آن غیر ممکن باشد اما در اقلیم روح اینگونه جاریست
        شاهزاده خانوم
        شاهزاده خانوم
        جمعه ۱۴ بهمن ۱۴۰۱ ۱۳:۴۷
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        جمعه ۱۴ بهمن ۱۴۰۱ ۱۶:۰۱
        خندانک
        ارسال پاسخ
        عباسعلی استکی(چشمه)
        عباسعلی استکی(چشمه)
        جمعه ۱۴ بهمن ۱۴۰۱ ۲۰:۳۸
        خندانک
        ارسال پاسخ
        فرشید به گزین
        جمعه ۱۴ بهمن ۱۴۰۱ ۱۵:۱۹
        بله
        قضیه:
        هر انسانی در هر موقعیتی لااقل یک بار در زندگی سراسر رنج خود یا با هر درجه ای از بار رنجی که بر دوش
        میکشد، تاکید میکنم لااقل یک بار یا به بیان بهتر یک فقره شورش بی دلیل در پرونده دارد ....
        بله شورش بی دلیل .
        منطق هم نوع متعالی شورشه ...
        جانم؟ سوال در مورد دلیل بی منطقه؟
        عزیز من بذارید کلام بنده از حالت آبکی به انعقاد برسه ، یک شکل و شمایلی به خودش بگیره بعد هر چی خواستین سنگ بندارین وسط معرکه .
        چقدر حاشیه دوزی ؟ لطفا "علیکم بالمتون لابالحواشی"
        اجازه بدین یکبار دیگه صورت قضیه رو ساده تر بنویسم :
        هر انسانی لااقل یکبار کاری میکند که دلیل دارد و منطق نه

        قبل از اقامه برهان همیشه مثال بزنید که مخاطب احسات نفرت و بیگانگی نکنه
        بحثمون مناطق بی بدیل بود ؟
        (از من به شما یادگار توی بحثتون همیشه یک دریچه .... باز کنید .)
        مثال خیلی دم دستی از درستی قضیه کذا همین وضعیتی هست که الان بینندگان خویشتندار و راقمِ روی اعصابِ این سطور باهاش مواجه اند و است :
        منطقی که دلیل نوشتن این متن رو حمایت می کنه چیست؟

        (لامصب فرهنگ غربی بد جوری نفوذ کرده مثلا همین ساپورت .)
        آیا گرفتن اشتراک رایگان ، ساپورت میکنه دلیل نوشتن رو ؟ واضحه که بعله ، چه منطقی بهتر از عدد و رقم و انباشت سود و تحلیل تکنیکال بورس و سطوح حمایتی ...
        در کمال تعحب دو سه کلمه بعد خواهید دید که دلیل نگارش این متن ، سودجویی یا پلوخوری رایگان نیست.

        دیدین؟

        باور نمیکنین ؟ میخواین همین جا فی المجلس تمام اعضای سایت رو مهمون اشتراک دائمی کنم ؟
        منطقا باید جوابتون منفی باشه . چون آدم ، بد هم سایتش رو نمیخواد .
        قضیه برهان ساده ای داره
        فرض کنید که گزاره ای از شما در افواه هست با این مضون که
        «گربه حیوان نجیبی نیست و هنوز نان گندم خوب است »
        یکی از دنبال کنندگان آرا شما در شبکه های موجود میپرسد چرا؟
        شما در جواب میگویید به این دلیل که .....
        و مثلا دلایلی که آوردید حاوی 4 جملهِ اِن قُلت پذیر است
        و مجددا فالوور در مورد درستی جمله سوم طلب دلیل میکند
        و شما تعدادی جمله برای اقامه برهان ارسال میکنید

        فالوور پیله میکند و ...
        اینجاست که دچار تسلسل میشویم و عمر نوح هم نداریم
        بنابراین از جایی به بعد در جواب چرا خیلی محترمانه میگوییم : چون دلم میخواد
        یعنی منطق با اینکه در نگاه اول خودبسنده است ولی بدون مجموعه ای از اصول (موضوعه) بی معنی است
        این اصول را یک گروه اصول انسانی ، گروهی فطرت الهی و گروهی جبر تاریخ و قواعد لایتغیر حاکم بر طبیعت میدانند

        آقا باور کنید دشمن اصلی ما زمانه
        اگه زمان نامحدود در اختیار داشتیم روشو کم میکردم . فالوور منظورمه

        البت میدونیم زمان نامحدود هم مشکلاتی داره . دیگه ادم خدا رو هم بنده نمیشه .
        بعله بعله
        راستی به نظرم اشتراک بیافته از شروع سال بعد بهتره یعنی از فروردین شروع بشه . دلیل اش واضحه ولی دوستانی که پاسخ بدن اشتراک رایگان خواهند داشت.

        مبهمه شرایط جایزه ؟ حالا شما جواب بدین
        یک جای خالی هم در متن بود که جایزه داره . تشخیص اینکه کدام ..... مورد نظر است هم طبیعتا مهم است و لوح تقدیر اهدا خواهد شد


        دنیا رو چه دیدین شاید این دفعه هم اشتراک عمومی دادن

        بدیش به اینه که تو روزهای رایگان یا هر چی کار تو دنیاس میریزه سر آدم یا اینکه چشمه جوشش شعر ادم خشک میشه / حالا ما که بخیل نیستیم و هر چی عرض میکنیم برای رفاه اعضا و بالندگی شعر معاصر هست
        خداییش به خاطر منطق چیدمان واژگانی این جمله آخرم شده باید تعلق بگیره جایزه
        قول میدم اگه قابل انتقال باشه خمس ماه اسفندش رو مزایده کنم .
        امسال کبیسه نباشه ، اگه باشه میکنه به عبارت 6 روز و نباشه میشه 5 روز ، چون طبق قانون به پایین گرد میشه

        اینم مثال حالتی که منطق محکم حمایت کنه انسان و سرمایه هاشو




        منیژه قشقایی
        منیژه قشقایی
        جمعه ۱۴ بهمن ۱۴۰۱ ۱۵:۳۷
        درود و ادب محضر جناب عالی ،بقیه را نمی دانم اما منطقی که باعث نوشتن این متن است از جانب کوچکترین جمع فقط عشق است و نه هیچ مورد دیگر ، و جز عشق هیچ حقیقتی نیست ،درپناه حضرت عشق باشید همیشه و عرض سپاس محضر همگی دوستان برای صبرشان و خواندن پیام ها .

        هر شیوه که جز عشق شنیدیم باد است ... خندانک
        ارسال پاسخ
        شاهزاده خانوم
        شاهزاده خانوم
        جمعه ۱۴ بهمن ۱۴۰۱ ۱۵:۵۳
        🤓🤓
        استاد به‌گزین مهربان و بیان خاصش‌‌.. خندانک
        من اگه مدیر بودم برای این زیرکی پنهان شده در کامنت به جای جایزه شش ماه اشتراک رایگان.. از شما شش ماه اشتراک دو برابر تعرفه می‌گرفتم..😂😂😂
        هویجوری.. خندانک
        آخه خودتون گفتید..هر انسانی لااقل یکبار کاری میکند که دلیل دارد و منطق نه.. خندانک خندانک
        روزتون مبارک استاد گرانقدرم.. شوخی برای کادو روز پدر بود.. خندانک
        دلم می‌خواست این مدلی کادو بدم..😌 🤭
        شاد باشید.. خندانک
        ارسال پاسخ
        عباسعلی استکی(چشمه)
        عباسعلی استکی(چشمه)
        جمعه ۱۴ بهمن ۱۴۰۱ ۲۰:۳۸
        خندانک
        ارسال پاسخ
        جمعه ۱۴ بهمن ۱۴۰۱ ۲۳:۰۴
        گردن ما از مو باریکتر شاهزاده خانوم / چون دوست نکوست هر چییز که داد هدیه بی شک نیکوست
        یا اصلا چرا ادم خودشو دچار لقلقه زبان کنه وقتی که سعدی گفته :
        با من هزار نوبت اگر دشمنی کنی
        ای دوست همچنان دل من مهربان تست

        بله از این زیرکی چه ها که ندیدیم و در چه دامها که گرفتار نشدیم
        ولی خوب صبر میکنیم که میفرماید : مرغ زیرک چون به دام افتد تحمل بایدش .
        منتظر انتشار کار بعدی شما هستم و نوستر اداموس درونم میگه که چند رباعی هست / اصلا هم بحث مهندسی افکار و جهت دادن به تمایلات شاعرانه نیست به جان جدم خندانک خندانک
        جمعه ۱۴ بهمن ۱۴۰۱ ۲۳:۱۰
        آی عشق آی عشق
        چهره آبی ات پیدا نیست

        ممنونم از عنایت شما خندانک
        شاهزاده خانوم
        شاهزاده خانوم
        شنبه ۱۵ بهمن ۱۴۰۱ ۰۹:۱۳
        😂 نوسترآداموس درونتون اشتباه گفته.. منتشر کردم.. 😎وُریسید(یعنی بلند شوید و بروید.. یه مدل گویش لری خندانک ) و بخوانید.. 😎
        مهندسی افکار و جهت دادن به تمایلات شاعرانه..🤓 چقدر این جمله شیرین بود استاد.. لذت بردم.. خندانک خندانک خندانک خندانک
        علی نظری سرمازه
        جمعه ۱۴ بهمن ۱۴۰۱ ۱۷:۱۲
        دلیل بی منطق ناشی از ناتوان شدن آدمی در اداره ی حوضه ی زندگی مادی و معنوی اوست
        خندانک خندانک
        گاهی آدمها برای رسیدن به مقاصدی وعده های آنچنانی می دهند که اسباب رضایت عموم را نسبت به خود جمع کنند تا در رقابتی که بین آنها و رقبا هست به پیروزی برسند اما همینکه به پیروزی رسیدند به دلایل مختلف از جمله انتظارات بی جای اطرافیان یا فشارهای جناح های رقیب
        خندانک خندانک
        توانایی احقاق وعده های داده شده را ندارند و برای سرپوش نهادن بر عدم توانی خود متوسل به دلیل تراشی غیر منطقی می شوند
        خندانک خندانک
        تا نا کامی خود را منطقی قلمداد کنند بعنوان مثال شخصی رییس جمهور می شود وقتی در مقابل مافیای منفعت توانایی برون رفت از اصلاحات اقتصادی را ندارد یا آن را به گردن دولتهای قبلی می اندازد یا به پایبند نبودن اجانب به رعایت اصول بین المللی پیوند می زند و این دو مورد و موارد مشابه دیگر یعنی تراشیدن دلیل های بی منطق برای رهایی از بحران که متاسفانه ما در دولتمردان بسیار تجربه کرده ایم
        خندانک خندانک
        دلیل بی منطق یعنی بدون تغییرات اساسی در زیر ساختهای سرنوشت ساز ارزش پول ملی را به پایین ترین سطح خود برسانیم و افزایش حقوق کارمند بازنشسته را تورم زا قلمداد کنیم . دلیل بی منطق یعنی در مزرعه نیشکر نباشد اما شکرانه ی آن شکر در بازار فراوان یافت شود .یعنی عده ای افسار اقتصاد مملکت را به دست بگیرند که از ارزشهای انسانی و اسلامی بویی نبرده اند .
        خندانک خندانک
        یعنی کوهی از عظمت را به کلوخی بی ارزش تبدیل کردن .دلیل بی منطق یعنی وعده های سرخرمنی که عوام راحت بپذیرند و جیبشان را خالی کنند و خواص با زمختی هرچه تمامتر به جیب بزنند
        خندانک خندانک
        دلیل بی منطق یعنی نطق امروزت بر منطق فردایت منطبق نباشد...
        عباسعلی استکی(چشمه)
        عباسعلی استکی(چشمه)
        جمعه ۱۴ بهمن ۱۴۰۱ ۲۰:۳۹
        خندانک
        ارسال پاسخ
        شاهزاده خانوم
        شاهزاده خانوم
        جمعه ۱۴ بهمن ۱۴۰۱ ۲۲:۴۱
        چقدر زیبا توصیف کرده بودید.. خندانک خندانک
        استفاده بردم استاد بزرگوار خندانک
        ارسال پاسخ
        طوبی آهنگران
        جمعه ۱۴ بهمن ۱۴۰۱ ۱۷:۳۰
        سلام جناب احمدزاده ملحق مدیر محترم شعر ناب
        بزرگوار جواب بله است
        ومردم همشه خوشی نسازند
        و ای داستان
        پیر زنی در پشت پنجر اتقاقش روی
        سندلی نشسته بود
        به اسمان نگا ه می کرد و می گفت
        خداوندا اینم هم شد زندگی
        که منتظر بود که کی یارانه واریز
        می کنند
        خوشبحال ان گذشته ی من که بسیار مرغ خانه گی داشتم خرج
        ما هانم را می دادند
        عدی زیاد ی هم دوست که هر روز
        برای خرید تخم مرغ به خانه من می
        آمدنند و در حیات خانه ام می نشستیم ساعتها از همه جا خبر می
        گرفتیم
        حالا نه کسی میاد و نه کسی میره
        من هم فرسوده شدم
        ای کاش مرغان به خودشان بیان
        و مرا بیدار کنند
        تا گیره ای پر ز تخم مرغ داشته
        باشم
        در همین حال کلاغی که روی شاخه
        درخت روبروش نشسته بود
        گفت
        همه تقصیر خودت بود یادت می آمد
        همه اش خر می زدی و به مرغ ها
        می گفتی الهی حرام بشید
        چقدر می خوریر
        انها هم رفتند و می گفتی چرا هر روز تخم نمی گزارید تو نا شکری کر ی حالا بنشین تا یارانه بهت بدن بروید تخم مرغ ماشینی بخر ی
        و آرزو گوشت مر غ خانهگی را هم به گور ببری
        عباسعلی استکی(چشمه)
        عباسعلی استکی(چشمه)
        جمعه ۱۴ بهمن ۱۴۰۱ ۲۰:۳۹
        خندانک
        ارسال پاسخ
        شاهزاده خانوم
        شاهزاده خانوم
        جمعه ۱۴ بهمن ۱۴۰۱ ۲۲:۳۸
        چه جالب بود بااانوی من.. خندانک خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        طوبی آهنگران
        جمعه ۱۴ بهمن ۱۴۰۱ ۱۷:۳۲
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        :: خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک
        : خندانک
        خندانک
        عباسعلی استکی(چشمه)
        عباسعلی استکی(چشمه)
        جمعه ۱۴ بهمن ۱۴۰۱ ۲۰:۳۹
        خندانک
        ارسال پاسخ
        طوبی آهنگران
        جمعه ۱۴ بهمن ۱۴۰۱ ۱۷:۳۳
        سلام مجدد این جسارت را می بخشید
        خدا کند ناراحت نشوید
        عباسعلی استکی(چشمه)
        عباسعلی استکی(چشمه)
        جمعه ۱۴ بهمن ۱۴۰۱ ۲۰:۳۹
        خندانک
        ارسال پاسخ
        آذر مهتدی
        شنبه ۱۵ بهمن ۱۴۰۱ ۰۲:۰۶
        درود بر جناب ملحق گرامی
        روز پدر بر تمام پدران سایت و غیر سایت مبارک
        منطق هرکس برای خودش قابل فهم است و از نظر دیگران بی منطقی. پس بهتر است هرکسی اول خود را قضاوت کند تا جنگ و مصایب بشری به صلح برسد. خندانک خندانک
        شاهزاده خانوم
        شاهزاده خانوم
        شنبه ۱۵ بهمن ۱۴۰۱ ۰۹:۰۱
        آفرین باااانوی من.. خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        آذر مهتدی
        آذر مهتدی
        يکشنبه ۱۶ بهمن ۱۴۰۱ ۰۱:۳۹
        شاهزادگی برازنده وجودت همیشه باعث لبخندم میشی با کلمات قشنگت آدم رو به وجد میاری اینها رو من به فال نیک می گیرم که هنوز بزرگ منشی در وجود آدمها یافت میشه. نه اینکه به خودم غره بشم که من جتما کسی هستم باورکن زیبا اندیشی شما منو به وجد میاره حس خوبت و کلمات قشنگت و... ممنون که هستی خندانک خندانک خندانک
        اميرحسين علاميان(اعتراض)
        اميرحسين علاميان(اعتراض)
        يکشنبه ۱۶ بهمن ۱۴۰۱ ۲۰:۱۳
        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        عباسعلی استکی(چشمه)
        عباسعلی استکی(چشمه)
        يکشنبه ۱۶ بهمن ۱۴۰۱ ۲۰:۳۲
        خندانک
        ارسال پاسخ
        شاهزاده خانوم
        شاهزاده خانوم
        جمعه ۲۱ بهمن ۱۴۰۱ ۱۳:۳۵
        بااانوی زیبانگر من.. خندانک
        ممنونم از لطف و بزرگمنشی شما‌‌‌.. خندانک
        قطعا شما خیلی بیشتر از اینها کسی هستید و منحصر به فرد.. خندانک خندانک
        منم ممنونم از حضور ارزشمند شما در ناب همیشه سبز.. خندانک خندانک
        اميرحسين علاميان(اعتراض)
        شنبه ۱۵ بهمن ۱۴۰۱ ۰۵:۰۰
        سلامی گرم به تمام دوستان خندانک
        دلم میخواد کمی خودمونی درد دل کنم:
        بنظرم از شعارهای بی‌کنشِ عرفانی یا از مکتب خود شناسی-خودآگاهی که طرفدارانش اغلب عالمانی بی‌عمل‌اند، دست بکشیم. از قانون بزک شده‌ی عشق مطلق و انرژی مثبت و از این قبیل حرفای نورانی که بیشتر شبیه سخنان یک شیخ عارف است عبور کنیم. از تزهای روانشناسانه، تجویز ذهن‌گرایی، و حرفای بسته‌بندی شده که هیچ برنامه‌ای برای راه نجات بشر نداره و فقط کلی‌گویی میکنه فاصله بگیریم. بالای منبر خطابه نریم و مثل یک اَبَر انسان هالیوودی-رباتیک از نسخه پیچیدن برای دیگران درحالی که ذهن خودمون هنوز در هپروت سیر میکنه خودداری کنیم و بیخیالِ فلسفیدن‌های بی‌هدف بشیم. بهتره خیلی راحت، صمیمی، و با صراحت بگیم که تمام ما در طول و عرض زندگی اشتباهاتی داشتیم و با توجه به نوع زیست‌مان تجربه‌هایی (خوب و بد) داریم. هیچ‌کداممان کامل نیستیم و هیچ‌کس به دیگری برتری نداره. همه ما در یکچیز باهم برابریم و آنهم انسان بودن است اما افسوس... امان از طناب پوسیده‌ی فردیت، امان از غم نابرابری، امان از جفای آدمی. حس آرامش آرزویی‌ست محال! چون آرامش داشتن رو خودمون از خودمون سلب میکنیم. متاسفانه اغلب ما فقط به‌فکر منافع شخصی‌ خودمون هستیم و قبل از هرچیز راه و روش پاچه‌خواری و عافیت‌طلبی رو خوب یاد میگیریم و فقط جمال خودمون رو عشق میدونیم. از لحظه تولد تا دم مرگ یکسره حرف میزنیم، میرویم، میدویم بی‌آنکه به مقصدی برسیم، میجنگیم بی‌آنکه پیروز بشیم... کو کجاست؟! گشتم نبود، نگرد نیست.
        کسی که ذهنش سالیان ساله فقط یه چیزو مثل کامپیوتر طوطی‌وار مدام تکرار میکنه و خودش درگیر واگوییه چگونه ادعا میکنه که ذهنش سیاله و از داده‌های اضافی خالیه! چطوری برای من نوعی نسخه میپیچه؟ چگونه میتونه از اتوریته ذهنش جلوگیری کنه!؟ آزادی ذهن چنین شخصی رو چطوری میشه باور کرد؟!!!
        یا کسانی که در زندگی هیچ کار مثبتی انجام نمی‌دهند (نه برای خودشون، نه برای دیگران) فقط لودگی میکنند، چرتکه میندازند و دنبال دو‌ دوتا چارتا هستند و احتمالا همیشه محافظه‌کار باقی میمانند؛ چطوری میتوانند دیگران رو قضاوت کنند و تاثیرگذاری مثبتِ چهره‌های ماندگار که اسیر جبر زمانه نشدند رو نادیده بگیرند!
        اکثر ما آدمها فقط بلدیم خوب حرف بزنیم اما در عمل درکی از تاثیرگذاری نداریم و بجای اینکه قهرمان زندگی خودمون بشیم یا حتی قهرمان زندگی دیگران، ترجیح میدیم که فقط معلم سخن باشیم و برای دیگران سخنرانی کنیم.
        به قول شاملو: «کوزه اگرچه زیباست اما تشنگیِ مرا آب است که برطرف میکند... آنهایی که به نقش کوزه مینگرند تشنه نیستند، یا کوزه میفروشند یا ادای تشنگان را در میاورند!»
        بنابراین بله همه‌ی انسان‌ها برای توجیه کارهاشان گاها یک دلیل بی‌منطق دارند! البته بستگی به تعریف ما از بی‌منطقی هم دارد. انسان‌ها با تجربه کردن و خطا کردن بزرگ میشوند پس بهتره هنر نترسیدن و از خودگذشتگی رو یاد بگیریم.
        مثلا امروزه عاشق شدن و ازدواج کردن بنظرم بی‌منطق‌ترین کار دنیاست! چراکه میدونیم سختی‌های خودش‌رو داره و مشکلات زیادی در انتظار ماست، میدونیم که همیشه خوبی و خوشی نیست و بالاخره غم و غصه به سراغمون میاد، میدونیم زندگی‌ شخصی‌مون رو تحت تاثیر قرار میده، میدونیم هزینه‌های ازدواج بالاست و در قبال یکسری چیزها مسئولیم و موظفیم که خودمون و خانوادمون رو خوشبخت کنیم در صورتی که این موضوع از قبل اصلا قابل پیش‌بینی نیست اساسا همه‌چیز که دست ما نیست اما باز هدفمون همینه و دچارش میشیم و انجامش میدیم چون نیاز ما انسان‌هاست... این یعنی ما آدما بخاطر نیازهامون بی‌منطق میشیم.
        البته از زاویه‌ای دیگر هم میشه به این موضوع نگاه کرد: در هر بی‌نظمی یه‌جور نظم برقراره! یعنی بی‌نظمی وجود نداره و دنیا بر مبنای نظم پیش میره. با وام گرفتن از این جمله میشه گفت هر بی‌منطقی خودش یک نوع منطقه و عملا بی‌منطقی وجود نداره و شاید این ما هستیم که یک‌سری منطق‌ها رو نمی‌تونیم بپذیریم چون اصلا درکی از اون مفاهیم و ارزشهایی که طرف میگه نداریم یا اون مفاهیم و ارزش‌ها برای ما یه‌جور دیگه معنا میده. اما بعضی مواقع انسانها عملا توی حرفاشون به تناقض میرسند که اگه بی‌منطقی هم نباشه دست‌کم یه جور سوءبرداشت یا مصادره به مطلوب در آن وجود داره.
        خلاصه: زندگی و مرگ، عقل و دل، شرق و غرب، سنت و مدرنیته، زن و مرد، فلسفه و عرفان، الهیات و ریاضیات و... فقط دورهم میچرخند! هیچکدام به تنهایی تاثیرگذار نیستند، هیچکدام همه‌چیز را نمیگویند و نمیتوانند یکدیگر را کنار بگذارند چون مکمل یکدیگرند و در کنار هم معنا میدهند.
        (گاهی اوقات فقط باید زندگی کرد بی‌ آنکه به معنایش فکر کنیم یا بی‌ آنکه به‌دنبال علت و معلول‌ باشیم. گاهی هم برای معنا بخشیدن به زندگی باید به خودمون عمق بدیم و بیشتر خودمون‌رو دوست داشته باشیم و ظرفیت‌های خودمون رو بهتر بشناسیم.
        ما رو به این جهان آوردند بی‌انکه خودمون بخواهیم پس حالا که به زمین محکوم شدیم بهتره که خوب زندگی کنیم، بهتره هر از گاهی خودمون رو محکم بغل کنیم و بگیم: آروم باش، نترس من اینجام، هواتو دارم! قطعا خدا با کسی‌ست که حق را میگوید... همین.)
        میدونم شاید یه جاهایی شعاری شده باشه اما صادقانه حرفای دلم بود. اگه زیاد حرف زدم شرمنده، مدل حرف زدنم اینجوریه🙏
        در آخر احساسم را با شعری از شاملو بیان میکنم:
        ای کاش آب بودم
        گر می‌شد آن باشی که خود می‌خواهی.
        آدمی بودن
        حسرتا!
        مشکلی‌ست در مرزِ ناممکن، نمی‌بینی؟!

        ای کاش آب بودم، به خود می‌گویم
        نهالی نازک به درختی گَشن رساندن را
        تا به زخمِ تبر بر خاک‌اش افکنند
        در آتش سوختن را
        یا نشای سستِ کاجی را سرسبزی‌ جاودانه بخشیدن
        از آن پیش‌تر که صلیبی‌اش آلوده کنند
        به لخته‌لخته‌ی خونی بی‌حاصل!
        یا به سیراب کردنِ لب‌تشنه‌یی
        رضایتِ خاطری احساس کردن
        حتا اگرش به زانو نشانده‌اند
        در میدانی جوشان از آفتاب و عربده
        تا به شمشیری گردنش بزنند!
        حیرت‌ات را بر نمی‌انگیزد
        قابیلِ برادرِ خود شدن
        یا جلادِ دیگراندیشان؟
        یا درختی بالیده‌ نابالیده را
        حتی
        هیمه‌یی انگاشتن بی‌جان؟

        می‌دانم می‌دانم می‌دانم
        با اینهمه کاش ای‌کاش آب می‌بودم
        گر توانستمی آن باشم که دلخواهِ من است.

        آه
        کاش هنوز
        به بی‌خبری
        قطره‌یی بودم پاک
        از نَم‌باری
        به کوهپایه‌یی
        نه در این اقیانوسِ کشاکشِ بی‌داد
        سرگشته‌ موجِ بی‌مایه‌یی.

        با تشکر از مدیریت محترم🌿

        شاهزاده خانوم
        شاهزاده خانوم
        شنبه ۱۵ بهمن ۱۴۰۱ ۰۸:۵۶
        درود استاد سپیدسرا جناب اعتراض آگاه.. خندانک
        چه خوب که راحت و خودمونی صحبت کردید تا بهتر متوجه این بحث بشیم.. خندانک
        چشممم.. یادمه می‌مونه که خودمو بغل کنم و بگمم آروم باش من دوستت دارم من پیشتم.. خندانک خندانک حس خوبی داره.. خندانک
        اصلا هم شعاری نبود.. خندانک خندانک
        استفاده بردیم.. خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        اميرحسين علاميان(اعتراض)
        اميرحسين علاميان(اعتراض)
        شنبه ۱۵ بهمن ۱۴۰۱ ۱۱:۲۱
        سلام شازده خانوم مهربان و با ادب خندانک سپاس از همراهی‌تان🙏
        آفرین بر شما، چشمتون بی‌بلا خندانک خواهش میکنم بانو محبت دارید


        منیژه قشقایی
        منیژه قشقایی
        شنبه ۱۵ بهمن ۱۴۰۱ ۱۴:۱۳
        درود بر برادر مهربانم جناب امیر حسین علامیان ، و اندیشه های نیکش ، ابتدا اینکه حقیقت نزد همگان است ،علم ،عرفان ،دین ...همه در نهایت باید دور عشق بگردند یعنی تمام مکاتب یکی شوند و سر به آستان نور و عشق بسایند ، عشقی که عنوان می شود ،عشقی هست که هستی را کاعنات را به حرکت در می آورد ، تمام سوختن ستاره ها ، فعل و انفعالاتی که بین ستارگان و فضای میان ستاره ای و سحابی ها انجام می شود کل اجزای این عالم در حال سوختن هستند برای تبدیل شدن به عشق ، تمام مرارت و رنج آدمی به دلیل مقاومت در برابر این سوختن است ، که به نور درون روشن شود که چشم دل باز کند ، نمی خواهم این را بگویم اما متاسفانه غریب به اکثر افراد از خود هیچ نمی دانند ، دانش فقط مطالعه ی کتاب ها ،در هرزمینه ای نیست و حفظ کردن ها ، دانش حقیقی علم حقیقی آن است که بنده ی الهی یک آن برایش توسط نور تمام علم گشوده می شود، متاسفانه در این جمع نیز هستند افرادی که فقط مقلد هستند یکی از مواردی که عرفان به آن معتقد است حفظ نبودن خط و کتاب دیگران است ، زیرا علم حقیقی ،آگاهی ، در لحظه به حضور می رسد ،دانستن آنچه دیگران نوشته اند هدایت گر می تواند باشد به سمت حقیقت درون هر فرد .بسیاری از بزرگان در هر زمینه ای که بعضی ها برسرشان قسم می خورند ،متاسفانه خودشان در گمگشتگی بودند و رهروان خود را نیز به همان سو هدایت می کنند ،اتفاقا باید درک نمود علت ها و معلول ها را که دچار تکرار نشد،انسان نمی خواهد حقیقت را درک بنماید زیرا سخت است ،مانند زایمانیست که مادر تا مرگ می رود و باز می گردد،زیرا باید لایه های عمیق ذهن و درون خود. را کنکاش نماید ،سایه هایش را شناخته تا نور الهی به آنها تابیده شود و اینکه هر علمی در نور منشأ دارد ، نور فهم دارد نور اسکن می کند ،تغییرات ژنتیکی اعمال می نماید بر روح و کالبد آدمی .

        فرمودید اسیرکسانی که اثیر جبر زمانه نشدند ،
        کسی از بردگی نجات می یابد که ابتدا به نفس هایش احاطه داشته باشد ، یعنی این نفس که فرو میرود باعث حیات به سلول ها و خون رسانی و درک روحی و در نهایت فهم انسان می شود ناشی از چیست از کدام طبقه ی روحی ست بسیاری از آنان که فکر می کنیم تاثیر گذار بوده اند خود هنوز در دالانهایی تاریخ سرگردان هستند .

        آری تمام افکاری که برای انسان ساخته و پرداخته اند برای اسارت است و اسارت که به نور درون روشن ....

        چه انگشت شمار افرادی که همین حالا ،اکنون درسکوت و با دعاوی نیایش زمین را از جنگ جهانی از درگیری از قحطی نجات داده اند ،اری افراد تاثیر گذار نه سیاسی هستند نه شاهزاده نه سلبریتی نه ورزشکار ،بلکه افرادی هستند که به وادی روحانی و مقدس نور وارد شده اند و آنجا که لازم باشد قادرند کوه ها را به حرکت در آوردند فقط با اندیشه و نوری جاری در وجودشان ، ... زمان کم است و دسیسه ها بسیار تا آنجا که هوش مصنوعی امکان دارد جای انسان را بگیرد ، نه احساس ندارد نه عاطفه .... اگر انسان به خود نیاید سر به آستان حضرت عشق نساید ..‌‌ .


        پناه بر خداوند ،پناه بر نور
        ارسال پاسخ
        شاهزاده خانوم
        شاهزاده خانوم
        شنبه ۱۵ بهمن ۱۴۰۱ ۱۴:۳۷
        خندانک خندانک خندانک
        بند آخر عالی بود خندانک افرادی که به وادی مقدس نور وارد شدند.. خندانک خندانک
        منیژه قشقایی
        منیژه قشقایی
        شنبه ۱۵ بهمن ۱۴۰۱ ۱۶:۲۷
        درود مجدد برادرم فقط یک بیت به ذهنم رسید البته برای همگیمان
        چشم دل بازکن که جان بینی
        آنچه نادیدنیست آن بینی خندانک
        ارسال پاسخ
        شنبه ۱۵ بهمن ۱۴۰۱ ۲۱:۴۴
        سلام دوست عزیز جناب علامیان / اغلب نظر دلگرم کننده ای که پای آثار دوستان میگذارید رو میبینم و احترام متقابلی که برقرار هست فضای قشنگی داره .
        در مورد متنی که گذاشتین چند مورد به ذهنم رسید که عرض میکنم . من ارتباط بین لودگی و دو دو تا 4 تا و ریاضی رو متوجه نشدم و وقتی صحبت افراد تاثیر گذار شد قضیه بغرنج تر شد. تمایل دارین در این موارد صحبتهای بنده رو بشنوید؟

        ارسال پاسخ
        اميرحسين علاميان(اعتراض)
        اميرحسين علاميان(اعتراض)
        شنبه ۱۵ بهمن ۱۴۰۱ ۲۳:۱۵
        سلام جناب به‌گزین گرامی، ممنونم از محبت شما🙏
        منظورم شخص خاصی نیست بزرگوار بطور کلی گفتم؛ مقصودم کسانی‌اند که همه چیزو با خنده خنده برگزار میکنند... افرادی که مدام چرتکه میندازند اصطلاحا میگن طرف دو دوتا چارتا میکنه! احتمالا سوءتفاهم پیش اومده. به هرحال در متن فوق نظرم رو بیان کردم و تمایل ندارم دومرتبه تایپ کنم و بازگویی کنم.
        شنبه ۱۵ بهمن ۱۴۰۱ ۲۳:۳۸
        من البته در مورد تمایل جنابعالی به دیدن صحبتهای خودم سوال کردم وگرنه شما مطلبتون رو گفتید و نیازی به تکرار نیست /
        بهر حال هم نشینی چند موضوع در متن و با توجه به اینکه در فضای سایت مطرح میشد نیازی به وجود میرشکاک نبود و ادم نامشکوکی مثل من هم موجه بود که شک کنه که فرمودین سوتفاهم بوده و تمام
        فقط خدمتتون عرض میکنم که ریاضیدانها و ریاضی خوانها همونطور که معروف هست عمدتا آدمهای گوشه گیر و اخمویی به نظر میان . محل استقرارشون در بخشها و دانشکده های ریاضی دانشگاههاس / مثلا بخش شیمی دانشگاهها از بخشهای شاد هست ، و بخش فیزیک هم کم و بیش همینطوره / ظاهرا هر چه به سمت تجرید پیش میریم از میزان نمایش شادی در ادمها کمتر میشه و مثلا میتونیم از عبارت جعلی شادی عمیق استفاده کنیم / البته این مواردی رو که عرض کردم در شرایط فعلی صدق نمیکنه و مربوط به پیش از دهه هفتاد
        هست یعنی زمانی که تعداد قابل توجهی از رتبه های خوب کنکور و المپیادیها رشته ریاضی رو انتخاب میکردن / امانکته ای که به بحث این صفحه ارتباط بیشتری داره اشتباهی هست که گفته میشه ریاضی علم دو دو تا ۴ تاست / این تعریف بیشترین نزدیکی رو به علم حسابداری داره که باید دفاتر بدون خطا باشند و ... ریاضیات علم بررسی ساختارهاست و دغدغه دو دو تا ۴ تا نداره / جالبه که یک دانشجوی ریاضی همون سال اول و بر اساس اصول موضوعه مختلف جوابهای متفاوتی برای دو دو تا بدست میاره گاهی ۵ کاهی ۸ و حتی صفر و در هندسه هم همین وضع به ظاهر عجیب بر قراره و دو خط موازی میتونن همدیگه رو قطع کنن / فرو کاستن ریاضیات که به تعبیری نوعی شعر هست به دو دو تا چهارتا ظلم در حق علمی هست که مفاهیمش پیشران بخشهای زیادی از دانش و تکنولوژی هست و هم نشین کردنش با لودگی ظلم مضاعف خندانک
        مهدي حسنلو
        مهدي حسنلو
        يکشنبه ۱۶ بهمن ۱۴۰۱ ۱۹:۴۱
        سلام امیر حسین عزیز
        خیلی عالی بود
        💐 💐 💐
        ارسال پاسخ
        اميرحسين علاميان(اعتراض)
        اميرحسين علاميان(اعتراض)
        يکشنبه ۱۶ بهمن ۱۴۰۱ ۱۹:۴۳
        سلام به روی ماهت مهدی جان عزیزم خندانک
        دلتنگت بودم رفیق
        ممنونم برادر🙏
        عباسعلی استکی(چشمه)
        عباسعلی استکی(چشمه)
        يکشنبه ۱۶ بهمن ۱۴۰۱ ۲۰:۳۵
        خندانک
        ارسال پاسخ
        اميرحسين علاميان(اعتراض)
        اميرحسين علاميان(اعتراض)
        يکشنبه ۱۶ بهمن ۱۴۰۱ ۲۰:۴۸
        سلام خواهر با محبت و مهربان، ممنونم از مشارکت و توضیحات شما🙏
        به هرحال هرکسی اندیشه‌ای داره و اعتقادی، ما که همه‌چیزو نمیدونیم! حرف زدن راجع‌به یکسری چیزا راحت و زیباست اما فقط راحت و زیباست همین.
        به قول معروف: کو دنبه‌اش؟!!! سبز و سرفراز باشید خندانک
        اميرحسين علاميان(اعتراض)
        اميرحسين علاميان(اعتراض)
        دوشنبه ۱۷ بهمن ۱۴۰۱ ۰۰:۴۲
        بانو قشقایی گرامی نه شما خدا هستید و نه نگهبان دالان‌های تاریخ که بدونید یا ببینید چه کسانی در آن سرگردان‌اند و نه من میبینم و میدانم. پس بهتره (همه‌ی ما) کمی از میزان شعار بکاهیم و به شعور و آگاهی و عمل بیفزاییم، ممنونم. بله، چشم باز کردیم و چه چیزها که ندیدیم در این زمانه در این مدت... به‌به گل و بلبله همه‌چی!!! سلامت و تندرست باشید.🙏
        آذر مهتدی
        آذر مهتدی
        سه شنبه ۱۸ بهمن ۱۴۰۱ ۰۹:۵۳
        هزاران درود بر شما چه زیبا تشریح کردید خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        اميرحسين علاميان(اعتراض)
        اميرحسين علاميان(اعتراض)
        سه شنبه ۱۸ بهمن ۱۴۰۱ ۱۲:۳۶
        سپاس خواهر مهربان بانو مهتدی گرامی🙏 خندانک
        عباسعلی استکی(چشمه)
        عباسعلی استکی(چشمه)
        سه شنبه ۱۸ بهمن ۱۴۰۱ ۱۸:۴۵
        خندانک
        آذر مهتدی
        آذر مهتدی
        يکشنبه ۳۰ بهمن ۱۴۰۱ ۱۳:۱۴
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک
        خندانک
        ارسال پاسخ
        فاطمه بهرامی
        شنبه ۱۵ بهمن ۱۴۰۱ ۱۰:۰۸
        درود براستاد فکری بزرگوار و همه ی استادان سایت شعر ناب
        روز مرد و روز پدر بر همه ی شما مبارک خندانک
        منطق در یک کلام خلاصه یعنی (فکر کردن درست در مورد کاری )
        حال انسان طبق این تعریف می تواند دریابد که آیا برای هر کاری دلیل بی منطق دارد یانه ؟
        مسلما اگر عجولانه تصمیم گرفته باشد که اثرات منفی داشته برای فرار از واقیعت دنبال بهانه است ....بی منطق
        ولی اگر با طرز فکری صحیح وسنجیده تصمیم به انجام کاری گرفته که نتیجه مثبت به همراه داشته دیگر نیاز به بهانه ندارد ...منطقی
        پس هر دو جواب بله ونه شامل حال این سوال چالش ومتفکرانه می شود
        البته از دیدگاه بنده خندانک
        بمانید به مهر وسپاس از این چالش های خوب خندانک
        شاهزاده خانوم
        شاهزاده خانوم
        شنبه ۱۵ بهمن ۱۴۰۱ ۱۵:۱۰
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        عباسعلی استکی(چشمه)
        عباسعلی استکی(چشمه)
        يکشنبه ۱۶ بهمن ۱۴۰۱ ۲۰:۳۲
        خندانک
        ارسال پاسخ
        آذر مهتدی
        آذر مهتدی
        يکشنبه ۳۰ بهمن ۱۴۰۱ ۱۳:۱۶
        خندانک خندانک
        فرشید به گزین
        شنبه ۱۵ بهمن ۱۴۰۱ ۱۲:۱۵
        در تکمیل بحث قبل مطلبی به ذهنم رسید که سعی میکنم بدون حاشیه و پیچیده گویی عرض کنم.
        اون مطلب بیشتر مربوط بود به آراء و تفکرات و باورهای آدم و به نظرم برهان واضحی داره اینکه همه چیز بر منطق و پای چوبین استدلال بنا نمیشه و اصولی لازمه که بنیاد هر تفکری رو میسازه و درستی اون اصول رو بطور پیش فرض قبول میکنیم ، بدون بحث و جدل . چاره ای جز این نداریم .

        اما به نظر میاد سوالی که مدیر محترم پرسیده اند در مورد کارهایی هست که انجام میدیم ولی منطق متعارف از دلیلمون پشتیبانی نمیکنه .

        اینجا در مورد مثبت بودن پاسخ میشه کاملا مشکوک بود . چرا؟ به خاطر حکم کلی که در سوال وجود داره : اینکه "همه ادمها در هر کاری یک دلیل بی منطق دارند" فکر کنم جمله ممتنعی باشه چون عملی نیست بررسی همه آدمها و بررسی تمام کارهاشون
        از این سختگیری اعصاب خوررد کن (عنایت بفرمایید اینکه با املای درست نوشته به خاطر اینه که خرد اون حس تصویری که ادم دوست داره بگیره رو نمیده و حتی ممکنه بدون اعراب با خرد به معنی دانایی اشتباه گرفته بشه .... علیکم بالمتون طلبه ناشی ) منطقی بگذریم
        و درستی این گزاره ضیفتر رو ثابت کنیم
        "بعضی وقتا کارایی میکنیم که بر اساس منطق متعارف قابل توجیه نیست "
        برای اثبات مدعا میشه یک مثال آشنا زد :
        شما در یک مسابقه تلوزیونی شرکت میکنید و در پایان مسابقه باید فورا عددی بین 1024 و 56342 بگید و اگه در محدوه مشخصی باشه (و طبیعتا شما اون محدود رو نمیدونید ) جایزه تعلق میگیره
        زمان کوتاهه و استرس بالاست
        شما با صدای لرزان میگین نهصد و بیست و پنج هزارو دویست و هفتاد و چهار
        بقیه ماجرا و خنده حضار حاشیه اس
        این عدد هفت رقمی –حاشیه- رو بر چه اساسی گفتین؟ ممکنه بعضی ادمها خویشتن دوست با خودشون قرار گذاشته باشن در چنین وضعیتهایی نام خودشون رو بر اساس حروف ابجد اعلام کنن و اگه شرایط در عدد خواسته شده نبود به سمت چپش صفرهایی اضافه کنند _باز ببین اینجا چاله حاشیه است – یا هزار فوت و فن دیگه ، این کاملا بر اساس یک منطق محکمه / ولی در شرایطی که منتظر چنین پرسشی نباشیم چی رخ میده؟
        سوال رو میشنویم ولی مغز فرصت تجزیه و تحلیل نداره و همه چیز سپرده میشه بدست شانس و اقبال

        در حال حاضر موضوع فرایندهای اتفاقی یکی از موضوعات مهم هست در مخابرات در فیزیک ذرات و برای ساختار بخشیدن به این موضوع ساختار گریز
        از ابزار آمار و احتمال استفاده میشه
        لااقل در حال حاضر موضوعی مثل پرتاب یک تاس و عدد ظاهر شده کاملا اتفاقی هست و اگه انتخابی که قراره بکنیم بر اساس این باشه که تاس چی نشسته ؟ این میشه مثالی از کار با دلیل (انتخاب عدد برای بردن حایزه) ولی بدون منطق پشتیبان

        عذر میخوام به خاطر اطناب و امیدوارم باعث تصدیع نشده باشم خندانک



        شاهزاده خانوم
        شاهزاده خانوم
        شنبه ۱۵ بهمن ۱۴۰۱ ۱۲:۴۹
        جالب بود استاد.. خندانک
        از یه جمله چه برداشت‌هایی میشه کرد.. خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        عباسعلی استکی(چشمه)
        عباسعلی استکی(چشمه)
        يکشنبه ۱۶ بهمن ۱۴۰۱ ۲۰:۳۲
        خندانک
        ارسال پاسخ
        فرشید به گزین
        شنبه ۱۵ بهمن ۱۴۰۱ ۱۲:۲۹
        سلام شاهزاده خانم برای اینکه کوپون این صفحه ام رو به اتمامه پاسخ رو در صفحه شعرتون میدم


        وخزا وخزا برو که دیره (گفتگوی درونی) خندانک
        شاهزاده خانوم
        شاهزاده خانوم
        شنبه ۱۵ بهمن ۱۴۰۱ ۱۲:۵۰
        و خزا وخزااا..🤭
        صفحه خودتونه.. خندانک خندانک

        یه لحظه احساس کردم نمیشه هیچ کاری رو با دلیل بی‌منطقی انجام داد.. پشت هر کاری دلیلی وجود داره.. که شاید منطقش از نظر دیگران بی‌منطق باشه ولی بنظر خودش منطقی باشه.. خندانک
        ولی این میشه منطق خاص.. خندانک
        دارم بلند بلند فک می‌کنم.. خندانک (گفتگوی بیرونی)
        ارسال پاسخ
        عباسعلی استکی(چشمه)
        عباسعلی استکی(چشمه)
        يکشنبه ۱۶ بهمن ۱۴۰۱ ۲۰:۳۲
        خندانک
        ارسال پاسخ
        علی نظری سرمازه
        شنبه ۱۵ بهمن ۱۴۰۱ ۱۳:۱۶
        یکی بود یکی نبود
        غیر از خدای مهربان
        دلیلی منطقی نبود
        خندانک خندانک خندانک
        زیر گنبد کبود
        دهکده ای شکُفته بود
        خندانک خندانک خندانک
        بر این دهکده کدخدای ظاهراً با خدایی
        حکومت می کرد
        خندانک خندانک خندانک
        روزی از روزها برای اهالی دهکده
        سوالی پیش آمد
        که ماه بهتر است یا آفتاب!؟
        خندانک خندانک خندانک
        از آنجا که کدخدای دهکده حرف اول و آخر را می زد
        عده ای نزد او رفته تا جواب سؤالشان را بیابند
        خندانک خندانک خندانک
        پس از حضور و ابراز ارادت به ساحت کدخدا
        سوالشان را مطرح نمودند
        خندانک خندانک خندانک


        کدخدا با تعجب حیرت آوری بعد از کمی مکث
        گفتند ای وای برمن اگر شما من را نداشتید چه کار می توانستید بکنید!؟
        جواب سؤال به این آسانی را بلد نیستید!؟
        خندانک خندانک خندانک
        خُب معلومه که ماه بهتر از آفتاب است
        آفتاب روز می آید که ما به آن نیاز نداریم
        ولی ماه شب می آید و شب تاریک ما را کمی روشن می کند
        حاضرین با این جواب کدخدا سر ذوق آمده کف زنان به تشویق کدخدا پرداختند و با تشکر و عذرخواهی از کدخدا
        خداحافظی نموده و آنجا را ترک کردند و خوشحال از اینکه ماه بهتر از آفتاب است به خانه برگشتند
        از آن روز تا حالا اکثر شاعران پلنگ شده اند و
        شعرهایشان را برای چنگ زدن یا رسیدن به ماه می سُرایند...
        خندانک خندانک خندانک
        رفتیم بالا خدا بود
        اومدیم پایین دعا بود
        هرچه بود کار کدخدا بود...
        خندانک خندانک خندانک
        در پناه خدای مهربانیها شاد و تندرست باشید
        شاهزاده خانوم
        شاهزاده خانوم
        شنبه ۱۵ بهمن ۱۴۰۱ ۱۳:۳۷
        😂😂😂😂
        خیلی داستانک باحالی بود.. خندانک خندانک خندانک
        هر چی می‌کشیم از کدخداهاست پس.. خندانک

        خب می‌تونیم اینطور هم به قضیه نگاه کنیم.. آفتاب به محبت و توجه کسی نیاز نداره و بسیار شخصیت قدرتمندی داره.
        اما ماه ضعیفه و توجه کردن بهش ثواب هم داره.. خندانک
        اتفاقا آفتاب وقتی پاسخ کدخدا رو دید.. ته دلش آفرینی بهش گفت.. که دل دوست خوبش ماه رو شاد کرده و با این کارش باعث شد شاعران به ماه تنها.. هم توجهی ویژه کنند.. خندانک خندانک

        با علم به این که..
        دود اگر بالا نشیند کسرشان شعله نیست..
        جای چشم ابرو نگیرد گرچه او بالاتر است.. خندانک

        به هر طریق لذت بردم از داستانک شما.. خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        عباسعلی استکی(چشمه)
        عباسعلی استکی(چشمه)
        يکشنبه ۱۶ بهمن ۱۴۰۱ ۲۰:۳۲
        خندانک
        ارسال پاسخ
        علی نظری سرمازه
        شنبه ۱۵ بهمن ۱۴۰۱ ۱۴:۰۳
        درود بر شاهزاده خانوم مهربان
        اتفاقاً به نظر من آفتاب مظلوم تر از ماه است
        به دو دلیل
        1از درون می سوزد و تولید نور می کند تا ما استفاده کنیم بی ریا و خالصانه در حال سوختن و ساختن و نور افشانی کردن است که ماه اینطور نیست تازه نورش را از آفتاب می گیرد
        2 مستحکم و استوار ایستاده و ثابت است و با اینکه در حال سوختن است از جایش جُم نمی خورد و خَم به ابرو نمی آورد
        در حالی که ماه در حال حرکت است و هر روز خَم ابروهایش را تغییر می دهد...
        خندانک خندانک خندانک
        شاهزاده خانوم
        شاهزاده خانوم
        شنبه ۱۵ بهمن ۱۴۰۱ ۱۴:۱۹
        خندانک خندانک
        اولا من نگفتم ماه مظلوم.. خندانک گفتم ضعیفه.. اگه بخواهیم نور ماه رو بولد کنیم.. (در عالم تخیل هر چیزی امکان پذیره.. خندانک ) و بگیم براساس نورش موجودیت پیدا کرده.. پس ضعیفه چون نوری از خودش نداره و وجودش منوط به وجود دیگری‌ست.. خندانک

        دوماً.. یعنی به نظر شما کسی که چنان قدرتی دارد که از درون می‌سوزد.. تولید نور می‌کند.‌. بی‌ریا و خالصانه عشق می‌ورزد.. مظلوم است؟؟...
        به عقیده من مظلوم کسی است که نتواند از خودش دفاع کند.. آیا آفتاب اگر بخواهد نمی‌تواند از خودش دفاع کند در برابر دلیل بی‌منطق کدخدااااا؟.. خندانک
        چرا می‌تواند اما چون قوی‌ست و نیمه پر لیوان را می‌بیند سکوت می‌کند و می‌گذارد ماه.. در ظاهر حکومت کند.. 😎

        به همان دلیلی که در بیت بالا آوردم.. خندانک بازم می‌ذارم.. بیشتر بهش فیکیر کنید.. خندانک خندانک
        دود اگر بالا نشیند کسرشان شعله نیست..
        جای چشم ابرو نگیرد گرچه او بالاتر است.. خندانک

        ارسال پاسخ
        عباسعلی استکی(چشمه)
        عباسعلی استکی(چشمه)
        يکشنبه ۱۶ بهمن ۱۴۰۱ ۲۰:۳۲
        خندانک
        ارسال پاسخ
        عارف افشاری  (جاوید الف)
        شنبه ۱۵ بهمن ۱۴۰۱ ۲۰:۳۰
        با درود تنها طرز فکر خودم رو بيان میکنم
        این گفته طبق حرفی که بعضی ها زدند تبلیغی برای کتاب خودم نیست و فقط بخاطر اینکه طرز فکر و نگرش خود من اینطوریه بیانش میکنم مطمئن باشید این گفته ها نه ضدیتی بادین دارند ونه روشی اشتباه رو ترویج میدن

        بنظر من که در کتاب خودمم نوشتم انسانها در یک مثلث هستند که هر کدام از راس های اون شامل موارد زیر میشه

        ۱ تفکر فردی

        ۲ منطق جبری

        ۳ اختیار اجباری


        تفکر فردی چیزیه که باعث تمایز انتخاب و نوع فکر ما از سایرین میشه

        منطق جبری راه گریزی ازش نیست

        اختیار اجباری یعنی تضمین بقای خود توسط دو مورد بالا اما در حیطه اجبار


        بااین تفسیر بی منطقی یا افراط گرایی در چیزی دو دلیل می‌تواند داشته باشد


        اول آن چیز برای شما سود در پی دارد

        دوم طرز فکر شما در مواجهه با آن چیز اشتباه است


        امادر جایی دیگه بی منطقی بعضا میتونه باعث خنده یا نشانه عشق باشه

        مثلا فکر کنید در نمایشی کمدی بجای پوشیدن شلوار اون رو سرشون کنند

        در اینحالت یک بی منطقی یا تضاد باعث خنده شما میشه


        کلیت حرف من این بود که بی منطقی خوب نیست مگر در جایی که بخاید احساس واقعی خودتون روبروشی عجیب بیام کنید یا باعث لبخند و شادی دیگران باشید

        موفق باشید خندانک
        اميرحسين علاميان(اعتراض)
        اميرحسين علاميان(اعتراض)
        يکشنبه ۱۶ بهمن ۱۴۰۱ ۲۰:۱۴
        خندانک
        ارسال پاسخ
        عباسعلی استکی(چشمه)
        عباسعلی استکی(چشمه)
        يکشنبه ۱۶ بهمن ۱۴۰۱ ۲۰:۳۲
        خندانک
        ارسال پاسخ
        شاهزاده خانوم
        شاهزاده خانوم
        دوشنبه ۱ اسفند ۱۴۰۱ ۲۲:۴۷
        درود بر جناب عارف بزرگوااار خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        عارف افشاری  (جاوید الف)
        شنبه ۱۵ بهمن ۱۴۰۱ ۲۰:۳۶
        دوستان تا جایی که من رو بشناسن سعی من این بوده که با منطق حرف بزنم و خودمم نوشتم تنها بازبان منطق سخن بگوییم ممنون خندانک
        عباسعلی استکی(چشمه)
        عباسعلی استکی(چشمه)
        يکشنبه ۱۶ بهمن ۱۴۰۱ ۲۰:۳۳
        خندانک
        ارسال پاسخ
        علی نظری سرمازه
        شنبه ۱۵ بهمن ۱۴۰۱ ۲۰:۴۰
        درود بر دوستان نابی
        خندانک خندانک خندانک
        «چشم اگر بالا نشیند کسر شأن قلب نیست»
        «جای دل ، دیده نگیرد گرچه او بالاتر است»
        عباسعلی استکی(چشمه)
        عباسعلی استکی(چشمه)
        يکشنبه ۱۶ بهمن ۱۴۰۱ ۲۰:۳۳
        خندانک
        ارسال پاسخ
        عارف افشاری  (جاوید الف)
        شنبه ۱۵ بهمن ۱۴۰۱ ۲۰:۵۱
        خندانک
        عباسعلی استکی(چشمه)
        عباسعلی استکی(چشمه)
        يکشنبه ۱۶ بهمن ۱۴۰۱ ۲۰:۳۳
        خندانک
        ارسال پاسخ
        رضا حمیدی راد(احسان)
        يکشنبه ۱۶ بهمن ۱۴۰۱ ۱۲:۵۸
        خاطره

        با سلام خدمت حضرات و سید السادات سایت شعر ناب
        خدمتتان عرض نمایم خاطره ای از دوران خدمت مقدس سربازی دارم که همراه با شرمساریخندانک خندانک خندانک خندانک عرض می نمایم
        27 ماه خدمت بودم که مرا از لب مرز کردستان شریف به بیجار منتقل فرمودند و از آنجا به یکی از پاسگاه های روستایی اعزام کردند
        مردمانی بسیار مهربان عزیز و غیور دارد آن سرزمین ( کردستان )
        بعد از ظهر یکی از روزهای یکنواخت و دلگیر که آمیخته شده بود به دوران تحمل شش ماه اضافه خدمت
        خبر آمد که یکی از اهلی روستای ........... بر اثر سقوط سنگ بر روی قفسه سینه متاسفانه جان خوود را از دست داده
        فرمانده پاسگاه همراه دو نفر سرباز با یک دستگاه تویوتا هایلوکس به محل اعزام شدند و از اونجایی که مسئولیت بی سیم با من بود ( بی سیم چی) از گزارش و کم و کیف حادثه آگاهی پیدا کردم و کلی حالم خراب شد و بسیار گریه کرده چون جوان متوفی جوانتر از چیزی بود که در ذهن داشتم جوانی رشید و خوش سیما که شاید آرزوی هر دختری می توانست باشد
        بگذریم دستور از مقام قضایی رسید که جسد در پاسگاه نگهداری و صبح به پزشکی قانونی منقل گردد
        چون جایی مجزا نداشتیم روی جسد پارچه ای سفید انداختیم و در پارکینگ کنار ماشین پاسگاه قراردادیم
        طوری که هر کسی می خواست از آسایشگاه بیرون برود دقیقا جلوی چشمش بود و بعضی از همخدمتی های بنده از جنازه و مرده جماعت می ترسیدند و شاید در آن زمان تنها شخصی بودم که ترسی نداشتم چون با مرگ و مردن و جنازه آشنایی قبلی داشتم و می دانستم که مرده جماعت بی آزار ترین موجودات روی زمین هستند
        بماند یکی از همخدمتی های بنده در همان پاسگاه ، عزیزی بود که بسیار بسیار از جنازه ای که در
        جلوی دیدمان بود وحشت داشت طوری که حاضر بود اضافه خدمت یک ساله بخورد ولی آن شب در یگان پاسداری ( نگهبانی ) نباشد ولی هر چه التماس کرد فرمانده قبول نکرد
        ساعت نگهبانی این دوست مان از 2 بامداد تا 4 بود ، آمد پیش من که کاری براش بکنم ولی با توجه دستور اکید فرماندهی هیچ راهی نداشت من حتی برای اینکه این عزیز کمی شجاع تر بشود و خودش را کنترل کند کنار جسد دراز کشیدم و حتی از روی ملافه سفیدی که رویش انداخته بودند و خونی که روی آن خشک شده بود را لمس کردم و قول دادم هیچ اتفاقی برایش نیفتد و من هم هر از گاهی سر بزنم خلاصه این دوستمون را با چشم بسته و مانند افراد کور دستش را گرفتم و به بالای پشت بام بردم تا حد اقل چشمش به متوفی نیافتد و وقت نگهبانی ایشان از ساعت دو بامداد رسما شروع شد و من هر از گاهی به او سر می زدم و می شنیدم از ترس و دلهره با صدای بلند آواز می خواند حدود نیم ساعت از وقت نگهبانی ایشان مانده بود که روی تخت دراز کشیده بودم و در یک لحظه فکری به ذهنم خطور کرد آرام از تخت آمدم پایین ، عزیزانی که خدمت رفتند می دانند برای روی تخت و آنکارد کردن تخت در سربازی ملافه سفیدی را تحویل می دهند نمی دانم چه شد ملافه چسبید به دستم و با خودم راهی پشت بام شد از پله ها رفتم بالا و پشت درب خرپشته ایستادم این دوست من آمد و به انتهای پشت بام رسید و برگشت از جلوی درب خرپشته که رد شد من دم پایی هایم را در آوردم و ملافه سفید را انداختم روی سرم و آرام پشت سر او راه افتادم کمی مانده بود به لبه بام نمی دانم صدای نفس هایم یا صدای پایم متوجه اش کرد میخ کوب شد و من هم ایستادم یک لحظه به خودم آمدم که این چه کاریه این که همینجوری قالب تهی کرده و اگر من را در این حال ببیند که سکته می کند و خواستم بگم نترس منم حمیدی
        یک لحظه برگشت و من را در هیبت مرده ای که بلند شده دید چون همزبان من بود اولش گفت یا ابالفضل
        من دست بلند کردم که ملافه را بردارم بیشتر وحشت کرد و فریادی زد که به گمانم تمامی اهای روستا شنیدند و من هوا را پس دیدم برگشتم و به سرعت باد از پله ها پایین آمدم و وارد آسایشگاه شدم و همه این ها در کمترین حالت گذر زمان اتفاق افتاد جانشین فرمانده با هراس عجیبی و پشت سرش ما سربازان جان برکف راهی پشت بام شدیم و دیدم دوستم نشسته و با هراس و لکنت به جانشین پاسگاه می گویدکه مرده آمده بوده پشت بام می خواست مرا بگیرد و ببرد هر چی سرکار استوارمان گفت که آقا مرده الان پایینه و حرکت نکرده به گوش دوستمون نمی رفت و اینجا جایی بود که من به فنا رفتم این دوستم گفت ببین هنوز ملافه ای که رویش انداخته بودیم روی زمین است و همان ملافه من بود که از هولم از دستم افتاده بود و ...........
        استوار ، نگهبانی آن شب را تعطیل کرد و گفت هیچ کس امشب پست نمی دهد و همه را به داخل آسایشگاه برد و چون همه مان یک جفت یعنی دو عدد ملافه داشتیم از ما خواست همه ملافه هایمان را تحویل دهیم همه به جز من نفری دو عدد ملافه تحویل دادند و خیاط در کوزه افتاد
        و اجازه بدین که بقیه اش ادامه ندم فقط اینکه من مجبور شدم تا ساعت 7 صبح با جنازه کنار هم بخوابیبم و تا یک ماه به جای اون دوستمون نگهبانی بدم و این شیطنت رو در حق دوستم جبران کنم و نوبت مرخصی خودم را برای دو بار به او بدم و بالاخره از ایشان حلالیت بگیرم و روز اخر خدمتم با هم نشستیم و شاید نیم ساعتی به آن شب و اتفاقات خندیدم و و این شد که دوستمون ترسش ریخت و شاید هم نریخته ولی چندین سال است که رفقای خوبی هستیم برای هم
        عباسعلی استکی(چشمه)
        عباسعلی استکی(چشمه)
        يکشنبه ۱۶ بهمن ۱۴۰۱ ۲۰:۳۳
        خندانک
        ارسال پاسخ
        شاهزاده خانوم
        شاهزاده خانوم
        دوشنبه ۱۷ بهمن ۱۴۰۱ ۱۳:۵۸
        😂😂😂
        خیلی جالب بود.. خندانک خندانک
        خدا روح آن پسرک جوان رو هم شاد کنه.. خندانک خندانک
        درود بر شما.. خندانک
        ارسال پاسخ
        رضا حمیدی راد(احسان)
        رضا حمیدی راد(احسان)
        سه شنبه ۱۸ بهمن ۱۴۰۱ ۱۰:۰۱
        ممنونم خندانک خندانک خندانک خندانک
        رضا حمیدی راد(احسان)
        رضا حمیدی راد(احسان)
        سه شنبه ۱۸ بهمن ۱۴۰۱ ۱۰:۰۱
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        مهدی محمدی
        يکشنبه ۱۶ بهمن ۱۴۰۱ ۱۹:۰۶
        همه ی ..
        انسانها همیشه برای کارهایشان یک دلیل بی منطق دارند.!
        سید حاج فکری احمدی زاده(ملحق)

        سلام و عرض ادب حضور حضرت استاد احمدی زاده عزیز و ارجمند و سروران فرهیخته و گرامی ام.

        من نتوانستم معنای این جمله را درک کنم و حتما اشتباه متوحه بنده است. اما با برداشتی که از این جمله داشتم با حضور واژه «همه» و «همیشه» نتوانستم موافقتی داشته باشم همچنین با ترکیب «یک دلیل بی منطق» بنابراین اگر بخواهم با تفکر شخصی ام جمله بالا را ویرایش کنم به این صورت خواهد بود :
        بعضی از انسان ها گاهی دچار بی منطقی می شوند.
        گاهی این انسان ها اشتباهاتشان را توجیه می کنند
        و شاید هم اصلا برایشان مهم نباشد از روی هواهای شیطانی ممکن است کارهایی انجام بدهند

        من هم یک خاطره از سربازی بگویم. در همین هواهای سرد مجبور بودیم برویم روی دکل و پاس بدهیم و بعد از دو ساعت پاس، چهار ساعت استراحت و باز دوباره دو ساعت پاس و در هر شب سه بار و به صورت یک شب در میان، پاس می دادیم و هر روز صبح 7 تا 15 ساعت اداری بود و کار اداری انجام می دادیم. آقا سربازی ظلمه دیگه قانونا هشت ساعت کار هست حالا یا اداری یا پاس دادن اما به ما ظلم می کردند جالب این بود که من شخصا نااگاه بودم ولی اگر اگاهی می داشتم حتما به جاهایی شکایتی می نوشتم.
        در هر صورت. داشتم از هوای سرد می گفتم و پاس دادن روی دکل، بالطبع هر کسی دوست داشت موقع تعویض شیفت، نفر بعدی به موقع بیاید و شیفت را تحویل بگیرد اما یکی بود که در همین هواهای سرد یک ربع، بیست دقیقه دیر می رفت سر شیفت و به آن نفری که روی دکل بود ظلم می شد حالا این آقا هر جوابی می داد بی منطقی بود حتی دوستان خودش هم هیچ کس این کارش را تایید نمی کرد. البته مجبور شد عذرخواهی کند و از این به بعد به موقع سر شیفت حاضر شود ولی موضوع بی منطقی است. بعضی افرا وقتی ببینند طرف مقابلشان در دفاع از حقوق خودش ضعیف هست همچین کارهایی انجام می دهند. باید محکم جلویشان وایستاد و دیگران هم تا جایی که می توانند کمک کنند تا در حق کسی ظلم نشود دفاع کردن از مظلوم و ایستادن در برابر ظالم فریضه الهی است و از نماز واجب تر

        عین واقع طنز نویس و داستان نویس نیستم. در حد بضاعت نوشتم. ببخشید دست بوسم.
        متشکرم
        دلتان دریایی خندانک خندانک
        مهدي حسنلو
        مهدي حسنلو
        يکشنبه ۱۶ بهمن ۱۴۰۱ ۱۹:۴۴
        سلام
        مهدی جان
        خندانک
        ارسال پاسخ
        عباسعلی استکی(چشمه)
        عباسعلی استکی(چشمه)
        يکشنبه ۱۶ بهمن ۱۴۰۱ ۲۰:۳۳
        خندانک
        ارسال پاسخ
        مهدی محمدی
        مهدی محمدی
        يکشنبه ۱۶ بهمن ۱۴۰۱ ۲۳:۰۰
        سلام استاد حسنلو عزیز و ارجمندم خندانک
        متشکرم
        دلتان بهاری خندانک
        شاهزاده خانوم
        شاهزاده خانوم
        دوشنبه ۱ اسفند ۱۴۰۱ ۲۲:۴۵
        درودتان جناب محمدی بزرگوار خندانک
        به چه نکته‌های خوبی اشاره کردید.. خندانک خندانک
        شاید یکی از عامل‌هایی که افراد بی‌منطق می‌شوند ضعف طرف مقابل باشد.. خندانک خندانک
        شاد باشید.. خندانک
        ارسال پاسخ
        عبدالخبیر عاصی
        دوشنبه ۱۷ بهمن ۱۴۰۱ ۱۲:۵۳
        سلام استاد بزرگوار
        قلم شما سبز
        خندانک خندانک خندانک
        عباسعلی استکی(چشمه)
        عباسعلی استکی(چشمه)
        دوشنبه ۱۷ بهمن ۱۴۰۱ ۱۳:۱۴
        خندانک
        ارسال پاسخ
        جواد کاظمی نیک
        پنجشنبه ۲۰ بهمن ۱۴۰۱ ۲۲:۴۸
        سلام دورد خدمت استاد عزیز احمدی
        جواب سوالی که فرمودید ازنظر من جوابش بله هست بعضی موقع ها انسان باعث می‌شود بی منطق تصمیم بگیرد ودست کارهایی می‌زنند که نباید بزنند نمونه اش این هست که من می‌گویم خدمت شما اسناد عزیز
        این موضوع بر می گردد به زمان دانشجویی که من دانشجوبودم من باخودم فکر میکردم که فقط درسمو بخونم مدارکمو بگیرم وبعدش برم سرکار ومیگفتم‌ باخودم نمیتونم درحین درسم خندانک درخصوص همین رشته ای که میخوننم کار کنم ودرس بخوننم باید یکیش را انتخاب میکردم یا درس یاکار خلاصه من به درسم ادامه دادم وارشدحسابداری وحسابرسی رو گرفتم ولی کاراش را انجام‌ ندادم وفقط درسش را خواندم خلاصه اینجا بود که من بی منطق بودم واشتباه کردم وهنوز هم پیشمانم میگفتم اگر کارهم درکنارش داشته بودم سابقه بهتری الان داشتم ونیز تجربه بهتر
        امیداروام گفتنی هایی که گفتم قابل درک باشد یاعلی موفق باشید استاد عزیز 🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌺🌺🌹🌹🌸🌸🌸🌷🌷🌷⚘️⚘️⚘️⚘️⚘️⚘️⚘️⚘️⚘️⚘️⚘️⚘️⚘️🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌷🌷🌷🌷
        شاهزاده خانوم
        شاهزاده خانوم
        جمعه ۲۱ بهمن ۱۴۰۱ ۱۱:۱۰
        درودتان.. خندانک
        بله کنار درس.. هم‌زمان کار کردن خیلی خوبه.. علاوه بر تئوری..عملی هم می‌آموزیم.. خندانک
        فک کنم درس گرفتید.. و من بعد موفقیت از آن شماست خندانک
        شاد باشید.. خندانک
        ارسال پاسخ
        عباسعلی استکی(چشمه)
        عباسعلی استکی(چشمه)
        دوشنبه ۲۴ بهمن ۱۴۰۱ ۱۴:۴۶
        خندانک
        ارسال پاسخ
        ابراهیم کریمی (ایبو)
        شنبه ۲۲ بهمن ۱۴۰۱ ۰۰:۱۵
        یکی در رفته است
        یکی از همین دم دستی‌ترین روزهای معمولی بود و نورکره به سختی از پشت یخ زدگی دیشب داشت استارت می‌زد وبالا می‌آمد،من هم لابد،یکی از همین دو جین خلق‌اللهی بودم که مثل هر روز می‌بینید و زیر نگاهتان تند مردود می‌شود و می‌گذرید.نه شاخی داشتم و نه زنگوله‌ای و نه هیکل چوپانی و نه چیزی که به درد دیدن بخورد.گفتم که،معمولی معمولی! درست اگر بخواهم تشبیه کنم هادداگ دراز معمولی بدون مخلفاتی که یکی لای نون می‌پیچد و به زور سه بشکه آب و چند لیتر سسِ گوجه،گازش می‌زند وهولش می‌دهد ته دیگ.اما آن روز احساسی عجیب‌ الخلقه‌ای داشتم.بیچارة بی‌خانمانی مثل من که هرگز زمان برایش مهم نبود.دقیقاً دو دقیقه قبل از شاخ به شاخ شدن با حادثه از یکی که ساعت بزرگ سیاهی روی دستش بود پرسید،ساعت چنده رفیق!- دو دقیقه به هفت! چرا می‌خواستم زمان را بپرسم؟!نمی‌دانم! ولی احتمالاً رأس ساعت هفت یا چند صدم مانده به آن بود که آن اتفاق افتاد.پنچ چارک،معادل پنجاه حبه سیر آن وررتر از بغل ایستگاه اتوبوس،توتیتا دو کابین خیلی های لوکس نقره‌ای تک سرنشینی تند آمد و زد به من و رفت.بی‌آنکه ککش هم بگزد.البته در رفت! اصطلاحی است که بیشتر می‌گویند.ولی چون می‌خواستم آن را برای دررفتگی یکی از عضلات سمت چپ مغزم به کار ببرم،پس رفت.ولی آن یکی در رفت.خلاصه این رفت آن در رفت.و من سیزده روز تمام با یک لوله در بخش ایسیولو منطقة زمانی تی‌سی +۳ (زمان شرق آفریقا)بودم.خیلی خوب شد چون جای گرم و نرمی افتاده بودم در آن سرمای وخیم استخوان سوز و چون بنده خدایی در راه خودش یک کت و شلوار نسبتاً نویی به من مرحمت فرموده بود،اهالی شهرستان ایسیولو فکر می‌کردند خیلی اقا هستم پس خیلی تحویلم گرفته بودند.این را وقتی فهمیدم که از آن بخش و از آن لوله که تا ته ریه‌ام چپانده بودند زنده شدم یا قسر در رفتم.چون آمار دارم که خیلی‌ از من زنده‌تر را زنده زنده کشته بودند.خدا خیلی به من رحم کرد،اگر همان لباس‌های معمولی پاره پورة همیشگی تنم بود الان مجهول الهویه در زیر یکی از این قبرهای قبرستان نمی‌دانم کجا در منفی سه جا خوش کرده بودیم.نه خودتان قضاوت کنید!کی با آن تیپ لباسهای جلمبر، دوازده‌تا و چه بسا پونزده تا عمل جراحی روی مغزم انجام می‌داد.تا آن در رفته را باز آرد.خلاصه در ساعت سه و بیست و پنج دقیقه روز اول بهمن 1490 من به بخش معمولی بیمارستان مغز و اعصاب که هر چهل ساعت یک بار پرستاری با ناز و کرشمه می‌آید نبضت را می‌گیرد فشارت را متر می‌کند و مقدار اکسیژن خالص خونت را می‌گوید و یک من سرم آبکی به تنت می‌بنندد و می‌رود انتقال پیدا کردیم.ولی وقتی که کاشی به عمل آمد که من کارتون خوابم و کسی و چیزی و جایی را ندارم سر سه روز با سر باند پیچی ضربدری مثلثی پر از بقیه عذرم را خواستند یا دکم کردند.آمدم بیرون.هیچ چیز هیچ تغییری نکرده بود.همه چیز همان بود که بود.بعد از بیست و هفت روز رفتم و بقیقه‌ها را دانه دانه کشیدند بیرون و تا آنجا که به کله‌ی مبارکم ربط داشت همه چیز مثل سابق بود جز اینکه علاقه خاصی به ساعت پیدا کرده بودم.تیک تاک تمام روزها و دقیقه و ثانیه‌هایی که کجا بودم و کجا می ‌رفتم ورفته بودم مثل دفترچه یادداشتی جلو چشمم بود.اولش خیلی از این حالت خوشم می‌آمد که مثلاً فلانی می‌پرسید در فلان روز چه زمانی دست به آب ‌رفتم و من تند و تیز جوابش را می‌دادم و بهت و تحسین را در نگاه او و دیگران می‌خواندم.ولی کم‌کم حالم از خودم به هم می‌خورد به من چه اتوبوس خط ویژة فلان امروز چهار دقیقه و بیست و پنج ثانیه دیرتر آمده است یا خودم چرا یازده ثانیه دیرتر سر قرار حاضر شده‌ام یا چه یا چه... این بود که رفتم بیمارستان شکایت کردم که آقا این دکترها الکی الکی جای چیزی را باچیزی قاطی وصل کرده‌اند توی مغزم. اسکن .سی تی اسکن. ام آر آی.گرفتند گفتند همه چیز درست است و مثل ساعت کار می‌کند.و مشکل همین جا بود؛من مثل ساعت کار کردن را نمی‌خواستم؛من بی‌خیالی دقیقه‌های گذشته‌ی خود را طلب می‌کردم.من نمی‌خواستم دقیقاً بدانم از آن تصادف کوفتی دقیقا 123456780000000000دقیقه گذشته است.ولی کاری نمی‌شد کرد یکی یا چیزی در رفته بود. خندانک
        شاهزاده خانوم
        شاهزاده خانوم
        شنبه ۲۲ بهمن ۱۴۰۱ ۲۱:۲۰
        خوشحالم می‌بینمت جناب مغ.. خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        بی‌نظیر خندانک عالی خندانک از تخیل پیچیده جذابت لذت بردم خندانک
        وااای خدای من خیلی باحال بود.. نمی‌تونم باحالی‌شو توصیف کنم.. خندانک
        درود بر برادر مغم.. خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        ابراهیم کریمی (ایبو)
        ابراهیم کریمی (ایبو)
        شنبه ۲۲ بهمن ۱۴۰۱ ۲۳:۱۰
        سلام و درود بر خواهر مهربانم
        شاهزاده خانوم سایت ناب
        ممنونم از لطف و مهربانیت
        من هم در کنار شماها بودن را دوست دارم و لو مجازی
        درودی دگر بار بر شما و همه ی عزیزان شعر ناب
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک
        خندانک
        عباسعلی استکی(چشمه)
        عباسعلی استکی(چشمه)
        دوشنبه ۲۴ بهمن ۱۴۰۱ ۱۴:۴۷
        خندانک
        ارسال پاسخ
        جواد کاظمی نیک
        يکشنبه ۲۳ بهمن ۱۴۰۱ ۰۴:۰۵
        دوردبرشما زیبابود اسناد عزیز جناب احمدی زیبابود ⚘️⚘️⚘️⚘️⚘️⚘️⚘️⚘️⚘️⚘️⚘️⚘️⚘️⚘️⚘️
        عباسعلی استکی(چشمه)
        عباسعلی استکی(چشمه)
        دوشنبه ۲۴ بهمن ۱۴۰۱ ۱۴:۴۷
        خندانک
        ارسال پاسخ
        عسل ناظمی
        شنبه ۲۹ بهمن ۱۴۰۱ ۲۱:۵۷
        با عرض ادب و درود بر استاد احمدی بزرگوار.
        من‌یه مدت کوتاهی تو سایت شما و شعر نو بودم. دلیلش بماند که نتوانستم ادامه بدم بخاطر مشغله های زیاد کاری و... بوده. اما تبعیض در سایت مشابه که مدتی طولانی تری همکاری داشتم و ضدیت مدیرش با ایرانیهای خارج از کشور و ... که در عملکردش دیده میشد.‌اما ایشان مدتی است تقاضای پول از افراد عضو برای خرید سیستم و ارتقای پنلهای خود و ... کرده که حدود ۸۰‌میلیون میشود و همیشه از تعریف و تمجید خوشش میاد و متاسفانه اگر ایرادی و انتقادی کنی یلاک و مسدود می کند و میگه افترا زده ای و..‌ و من را هم‌حذف کرده. و من حاضر شدم‌چند برابر حتی بیش از ۱۰ برابر مبلع درخواستیش را برایش بفرستم علیرغم مشکلات ارسال وپیگیری نهادهای امنیتی برای ارسال از خارج کشور و... بشرط عذرخواهی رسمی در سایتش که بلاکم‌کرد. و دست گدایی به سوی ۳۶۰۰۰ هزار عضوش کرده. اما تملق گویانی که در سایت شما هم هستند و بدگویی سایتتون را کرده اند کم‌نیستند.‌در حالی که من این سایت را تعریفش کرده بودم که بار علمی و آزاد اندیشی و به روز بودنش را همگان قبول دارند.‌نمونه اش همین صفحه چقدر راحت همه نظر میدهند و همدیگر را به چالش دعوت می کنند و نقد می کنند. بهتر است سری بزنید به درخواست یک به اصطلاح تملق گو اون بنام کریم‌لقمانی و محمد جلالی که متاسفانه سنی از لقمانی گدشته و دیگر دوران تملق گویی برای او دیر است. رک گویی من ببخشید .‌چون خصلت شغلی ام و فرهنگ محل زندگیم اینطور می طلبد که بدون واسطه حرفم را بزنم و در لفافه نپیچم و کنایه نزنم. ممنون که دوستان توجه و مطالعه کردند. بدرود. خندانک خندانک
        شاهزاده خانوم
        شاهزاده خانوم
        دوشنبه ۱ اسفند ۱۴۰۱ ۲۲:۳۶
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        مهدی بدری ماشمیانی(دلسوز)
        يکشنبه ۳۰ بهمن ۱۴۰۱ ۲۲:۲۳
        جناب ملحق السلام علیک
        بالاغیرتا نظر دهی دلسوزو نبندین یه کم بخندین
        نا سلامتی ما یه زمانی پرچمدار صفحه ی طنز بانو بنده خدا اسمشون یادم رفته بودیم آهان بانو طوسی خندانک
        شاهزاده خانوم
        شاهزاده خانوم
        دوشنبه ۱ اسفند ۱۴۰۱ ۲۲:۳۶
        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        رضا حمیدی راد(احسان)
        پنجشنبه ۴ اسفند ۱۴۰۱ ۱۰:۴۲
        درود و عرض ادب و احترام خدمت سید بزرگوتار و اساتید و داوران عزیز

        ممنون بابت این محبت و شاگرد نوازی

        خب همانگونه که عرض کرده بودم داوران عزیز
        بیان زیر میز تا زیر میزی و تقدیم کنم خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک
        ولی خدایش چقدر دلم برای کارگاه طنز تنگ شده
        طوبی آهنگران
        پنجشنبه ۴ اسفند ۱۴۰۱ ۲۰:۰۱
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک : خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک
        خندانک
        خندانک
        خندانک
        :
        اصغر ناظمی
        سه شنبه ۹ اسفند ۱۴۰۱ ۱۹:۱۰
        باسلام
        وعرض احترام خدمت مدیریت محترم سایت وزین شعر ناب
        باتشکر ویژه بخاطر انتخاب قلم ناقابل بنده وسپاس از بزرگواری شما یکایک عزیزان
        وعرض پوزش به دلیل دیر خدمت رسیدنم که مشکل از ارسال پیام بود
        خندانک خندانک خندانک
        علی معصومی
        جمعه ۱۲ اسفند ۱۴۰۱ ۰۹:۴۸
        مرا یک غمزه بی منطق از چشمان او کافیست
        دلم مدیون عقل ناقص واعظ نخواهد شد
        ♡♡♡♡
        دروودها بر شما جناب امد زاده نازنین
        که از تلنگر زدن به افکار، تسونامی راه می اندازید
        ♤♤♤
        ساحلی که موج ندارد
        بجای اب زلال و صدف و سنگهای سیقل خورده، کف و جلبک بیشتری دارد
        پس بگذار در مسیر امواجی از تلاطم باشیم تا زیبایی را بشنویم
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        2