سه شنبه ۲۰ شهريور
اشعار دفتر شعرِ خزان واژه ها شاعر اشکان اهنگری(اشک اهنگ)
|
|
خسته ز انیم پاره کنم بند پیله تن را
لکن منفی شده ایم بر زیر رادیکال وجود
|
|
|
|
|
امان از زوزه یاد
نجوای دلفریبت را میخواند
|
|
|
|
|
خدا داند کیستی ای پلید رستگار
پس خواهشا نقابت را زمین بگزار
|
|
|
|
|
تو بگو میراث اریایی مرا
چه کس
یغما برد؟!...
|
|
|
|
|
اما ریاکار تو چرا، اسمت را از نجسات پاک کردی...
مگر خدایت زمینی نیست؟
|
|
|
|
|
شاهد خدا ،شهید شدمت اما مشهود بود که شهد مشهدت با دگران است
|
|
|
|
|
شعله وَرتر ز انم که بارانی دهد آزار
اتش غربتت جانان، گزارَد احوالی نزار
|
|
|
|
|
مادر همه چیزش فروخت حتی خود این اتش سوخت
|
|
|
|
|
این ماییم خشونت و خشم
ماییم پر شده از عقده ی خشک شده اشک،از تویی که عمری ما را بازی داده ای به رشک
|
|
|
|
|
داشتیم طرف روز ولنتاین ی عروسک فروشی ی نمایندگی ایفون زده
|
|
|
|
|
پروانه من بی پروا، پرواز کن
ارزوانه من با نوا،نواز کن
|
|
|
|
|
درون میکند جان و جان میکند برون
چهره عشق این است تو را کند محزون
|
|
|
|
|
رفتم برون ز شهر و کاشانه اش،اه
تن من بی تو،تکه استخوانی غریب بود
|
|
|
|
|
انفجار قلب لحظه عاشق شدن است
چین گرفتاری ها جان خویش باخته اند
|
|
|
|
|
چشم تو آن رخ زیباترین مروارید
به نگاهت مرا کرد دورترین جزیره تبعید
آه دو خم ابروی تو اخ غمزه اخم
|
|
|