چهارشنبه ۲۶ دی
|
دفاتر شعر اشکان اهنگری(اشک اهنگ)
آخرین اشعار ناب اشکان اهنگری(اشک اهنگ)
|
ان سو به سمائی و این سو به جماعی
نهی ات من مظلوم و امر ظالم بنمایی
از فضل گویی ز خاک امدیُ اهل نماز
با عشوه خوش رویی، حست پر نیاز
سرامد خلایق خود دانی ادعای دین
لکن قصد ات میز است و سوارِ زین
اخر مگر تو خدایی و یا رسول او
همه غیر تو انگ و ننگ کافر بگو
داوری کنی قبل از موعد قیامت
گو تو ز خدا،مدعی شمشیر عدالت
خدا داند کیستی ای پلید رستگار
پس خواهشا نقابت را زمین بگزار
|
|
نقدها و نظرات
|
سپاس از شما | |
|
درود جناب لاهیجی گرامی نقدی پربار و حاوی نکاتی اساسیست برای عزیزان علاقهمند🌺🌺👏 امید که عزیزان به پاس حرمت قلم در پایبندی به بدیهیات شعر، کوشا باشند🙏 | |
|
سلام و درود بزرگوار شب خوش از نگاه بخشنده شما سپاسگزارم | |
|
سلام و درود جناب عزیزیان شب خوش از لطف و محبّتِ شایانِ شما سپاسگزارم
ان شاءالله
| |
|
درودهای بیکران خدمت شما جناب لاهیجی بزرگوار سپاس از نقد پربار و ارزشمندتون بابت شعری هم که به اشتراک گذاشتید سپاس عالی و فاخر بود سیمرغوار از همگان عزلتی طلب کز هیچ کس ندید دمی هیچکس وفا __ دربند خلق ماندهای و زهد از آن کنی تا گویدت کسی که فلانیست پارسا __ در پناه خالق مهربانیها پاینده باشید و برقرار 🙏 | |
|
سلام و درود بامداد نکو، بزرگوارید | |
|
سلام بر جناب لاهیجی بزرگوار سپاس برای زحمتی که میکشید نقد پرباری بود ما هم استفاده بردیم در پناه خدای دانستههای ریزتان | |
|
درود ها استاد لاهیجی گرامی و سپاس | |
|
درود استاد فرهیخته و دانا جناب لاهیجی گرامی نقدی منصفانه و صد البته با نگاه آموزشی نگاشتید که نشان از دلسوزی و همچنین دغدغه شما برای شعر و ادب ایران زمین است دستمریزاد | |
|
سپاس از شما استاد من یک بیسواد هستم که اندکی فی البداهه میگم اکثر اشعار بنده در شعر نو ثبته و کمی از ان به علت وقت طولانی ثبت شعر داخل شعر نو ثبت میشود اینجا جهت ویرایش شما و دوستان کمکم میکنید خشنودم سایه شما بر سر ما خشنودم کردید ممنون از اموزش امیدوارم همیشه راهنما و چراغ راه بنده باشید اگر جایی میتونم ویرایش کنم و راهنمایی بشم به بنده رخصت حضور بدین سپاسگزارم | |
|
سلام و درود کوچکنوازی میفرمایید بزرگوار انجام وظیفه ست
| |
|
سید محمدرضا لاهیجی سید محمدرضا لاهیجی ۵ دقیقه پیش سلام جناب آهنگری عزیز وقت بخیر
دوست من! حقیر چنین جسارتی نکردم(منظورم بیسوادست) چه بسا حضرتعالی و همه افراد سایت بارها و بارها در مسائلِ مختلف و متفاوت از بنده دانایی و دانشی به مراتب بالاتر و برتر داشته باشند که به خاک پای احدالناسی نرسم!
به جد عرض میکنم که فقط و فقط هدف همآموزیست و تبادل نظر وَ لا غیر، به نظرم نوشتنِ نقد (اگر تازه نقد باشد) اوّلاً برای هر نقادی مرورِ آموخته گذشته است و زدودن غبار از آنچه شاید مدّتها به آن مراجعه نکرده، ثانیاً حداقل در این محفل نقد طوری نوشته میشود که سایرِ کاربران هم از آن بهره ببرند، وَ به گمان و ظنِ حقیر بنده خدا صاحبِ شعر و اثر مخاطب سوّم نقدست، وَ ثالثاً اثری که کمی تا قسمتی خوب باشد را نقاد به سمتش میرود و پایاش حاضر میشود!
در هر صورت حلال بفرمایید کم و کِیف و کاستی را
موفق باشید و سعادتمند | |
|
سلام سرکار خانم عجم بزرگوارید، سپاسگزارم | |
|
این شعر بی محتوا است خانم؟ | |
|
سلام خیر ،اگر بی محتوا بود که کامنت نمی گذاشتم گفتم با بکارگیری نقدها و راهنمایی ها می توانید بهتر و بی نقص تر بسرایید اگر ناراحت شدید کامنتم را حذف کنید | |
|
متاسفم که باعث شدم مغز پوک شما گیج بزنه چی فکر کردی با خودت اخه چقدر ببمار و عقده ای هستید بخدا هیچ ارزش ندارید برای من و هیچ ارزشی به حرف و نظرتان نمی دهم اما لطف کنید درست حرف زدن را بفهمید یکم ادم باشید هر چقدر هم کوته بین و کوته فکر باشید به خودتون مربوط هست اما اجازه نمی دهم با من اینجوری حرف بزنید دیگه تکرار نشه لطف کنید
| |
|
خفقان خر ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ببند آن دهانِ پُر از حالِ کر را
زبانِ سیاهِ بدونِ ثمر را
تجارت نکن با خیالاتِ واهی
خباثت سرشته نگاهِ تو خر را
الاغِ به شکلِ خرستان و یابو
ببند آن دهانِ فراوانِ عَر را
طویلهسوادت پُراز موشِ کورست
زرِ مفت کمتر بزن مختصر را
بِبَر سر به خورجینِ بی انتهایت
ببُر لحنِ دور از مرامِ هنر را
سبدمحمدرضالاهیجی ساکوتی
والسلام هرچه دوستداری زر بزن خر
صدالبته حیف از خر مردک عوام فریب بی سوادالدوله
| |
|
😅😅😅 پاسخت را یک شعر می نویسم خر خیلی شرف دارد تا به تو و امثال تو | |
|
خوشحال شدم از نشان دادن فرهنگتون عالی هستید 👏🏼👏🏼 این شعرم از طرف من ...
دوستان در حلقه مایی چون همایی فتنه شد مشق و رشک وخودنمایی در روانی تفنه شد
اینکه ایینی سراید خوب بودن خو شود سیب وگردو نی که هر ابله سرانی نفته شد
گفت دارم طعنه ای تا رای بر مردن کنی این چنین دل با ترحم مردگانی تَنفِه شد
روبهان خویی کیشد ار قاب گرگی بر صفت عده ای جاهل چرا با روبهانی سینه شد
مردی امداز دیاری باهزاران دین و سر مدعی در سرزمین مهر و عشقی کینه شد
گفت خورشیدم دمی کم بوداما بی خبر گر چه افکاری پلید از مرغکانی چینه شد
هرچه خوبی هرچه دادی هرچه مهرش بودنی همچو گاوی درجهانش بر قداست پینه شد
گرچه مثل تو ساعتها و روزها وقت نذاشتم ، همین الان تنوری نوشتم امید که لایقت باشد اقای با سواد وسلام
| |
|
درود برادر ارجمند اینکه ایراد بنده رفع میشه دنیا دنیا سپاسگزارم | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
نقابت را زمین بگذار