يکشنبه ۴ آذر
اشعار دفتر شعرِ سویدای دل شاعر اسماعیل یاوریان
|
|
شب های بعد از رفتنت مهتاب بی تاب است...
|
|
|
|
|
دل را به تو از روز ازل یکسره دادم...
|
|
|
|
|
با دفتری از ترانه بر می گردم
|
|
|
|
|
از داغ فراق و دوریت تب...آید
یک عالمه قلب تنگ، امشب...شاید
در نسخه ی من نوشته بعد از نامت
ی
|
|
|
|
|
آتش زده چشم های تو بر جانم
|
|
|
|
|
از جاده ی بی عبور خواهد آمد
از جانب کوه طور خواهد آمد
روزی که فراق می شود بی معنا
گلبانگ خو
|
|
|
|
|
دل خود را به کسی باخته ای یعنی چه
|
|
|
|
|
شب به رنگ موی افشانت حسادت می کند
|
|
|
|
|
شب های پس از رفتن تو وای چه سرد است...
|
|
|
|
|
شب نمی آید مگر موهای خود را وا کنی...
|
|
|
|
|
در شب چشمان تو مهتاب می خواهم چه کار...
|
|
|
|
|
رد پایت همه جا توی دلم جا مانده...
|
|
|
|
|
با تو هر شب این حوالی در غزل گم می شوم...
|
|
|
|
|
هر کس که برای تو و چشمان تو تب کرد...
|
|
|
|
|
چشم هایت را ببندی بی قرارم می کنی
|
|
|
|
|
در خیالم می کشم من عکس تاری از نگارم
|
|
|
|
|
به غیر از تو قلبم نگاری ندارد
چو رفتی ببین دل قراری ندارد
|
|
|
|
|
عطر پیراهن خوش بوی تو را می خواهم
ناخوش احوالم و داروی "تو" را می خواهم
|
|
|
|
|
دلم از دوری چشمان تو ماتم دارد
|
|
|
|
|
بی تو پاییزم و با بودن تو عین بهار
|
|
|
|
|
از تاق دو ابرویت در دل شده طوفانی
آرام مرا بردی مانده است پریشانی
|
|
|
|
|
گرم کن پاییز ما را با نگاهی نازنین
|
|
|
|
|
"من عاشق شعرم که تو را شعر به من داد"
|
|
|
|
|
از من تو رنجیدی و رفتی نازنینم
|
|
|
|
|
باور نمی کردم مرا روزی برانی
باور نمی کردم نباشی یک زمانی
باور نمی کردم دلت از سنگ باشد
یا سنگ سو
|
|
|
|
|
من به یاد لب و چشمان تو شب بیدارم...
|
|
|
|
|
غیر تو هرگز ندارم یار باور می کنی؟
|
|
|
|
|
صبح من بی یار شامی تار بود
|
|
|
|
|
نمی دانم چه بودم یا چه هستم
من از دیدار رویت مست مستم
|
|
|
|
|
از اون روزی که رفتی تو
شبا بیدار و بی خوابم
تو نیستی تا ببینی این
چشای سرخ و پر آبم
|
|
|
|
|
در بند توام ای همه خوبی و همه ناز
بانام تو و عشق تو روزم شود آغاز
|
|
|
|
|
عمرم دلا طی شد این بهمن و آن دی
مستم ولی بی می، کی می رسی پس کی؟
مویم شده چون برف هی وعده و هی حرف
|
|
|
|
|
وقتی تو را دارم دیگر چه می خواهم؟
خورشید روزم تو شبهاتویی ماهم
|
|
|
|
|
چندیست که وابسته افکار پریشم
|
|
|
|
|
دل به سختی به تو دادم؛ ز کسی پنهان نیست
دل رها کردن از این عشق ولی آسان نیست
|
|
|
|
|
گرچه پیرم گشته ام مانوس با برنا و شاب
دل شده از دوری روی تو هر ساعت کباب
سایه ای گر داشتم از تابش
|
|
|
|
|
سرش گرم و دلش سرد است انگار
دلش لبریز از درد است انگار
نمی داند یکی بی تاب و تنهاست
رخش از عشق او
|
|
|
|
|
دلم پیش تو جامانده به من پس می دهی آیا؟
دلت را بعد من جانا به هر کس می دهی آیا؟
|
|
|
|
|
مثل مجنون پی لیلای خودم می گردم
مثل بیمار نزاری شده ام، پر دردم
تا به کی دوری و تا کی غربت محبوبم؟
|
|
|
|
|
ای سوی چشمان ترم، ای ماه تر از بدر، تو
در قلب من بنشسته ای، بنشسته ای در صدر تو
عشقم تویی، جانم تو
|
|
|
|
|
مدتی رفت و ندیدم رویت
قد و بالای تو و ابرویت
دلم از غیبت تو محزون شد
تو شدی لیلی و دل مجنون شد
|
|
|
|
|
دلم تنگ و دلم تنگ و دلم تنگ
دلت سنگ و دلت سنگ و دلت سنگ
خدایا چاره ای پروردگارا
دل او با دل من می
|
|
|
|
|
دلم از دست چشمان تو خون است
شکیباییت از طاقت برون است
"خودم کردم که لعنت بر خودم باد"
سزای
|
|
|