يکشنبه ۲ دی
اشعار دفتر شعرِ شاعرانه ها شاعر امین احمدزاده عطایی ( امین )
|
|
وقتی خروسان بانگ میزدند
چینه دانشان انباشته از ساچمه ها میگشت
وقتی کبوتران به پرواز می آمدند
|
|
|
|
|
من و میخانه و فانوس چشمت
رهایم کن به اقیانوس چشمت
روم تا در نگاهت غرق گردم
مرا بیرون کشد قق
|
|
|
|
|
ای مام من چه غریبانه مانده ای
مظلوم و بی پناه
در حرمت تهاجم و تحریم
مانند شیر شرزه / به زن
|
|
|
|
|
موج غم آهسته دارد رخنه در دل می کند
تا چها با صخره های سخت ساحل می کند
رفرف سیر خیالم بال پروا
|
|
|
|
|
اگر چه شهر ، پر از گونه های شبرنگ است
قسم به خون شقایق تمام نیرنگ است
شبی که وسعت آن را به خون
|
|
|
|
|
آتشم ، آهم ، شراری خون فشان خواهم همی
تاجی از فقر و فنا با جان جان خواهم همی
گر چه با ( کن ) د
|
|
|
|
|
به خورشید و ماه و به دنیا قسم
به حق خداوند یکتا قسم
به دنیای شیرین دیروزمان
به ناآمده روز ف
|
|
|
|
|
گل می کنم به شاخه ی طوبای انتظار
تا وا کنم حکایت شبهای انتظار
تا کی به دل نهم غم جانسوز اشتیاق
|
|
|
|
|
مرغ پر سوخته ام ، رخصت پروازم نیست
نقطه ای گمشده ام ، طالع دمسازم نیست
چه کنم با که ز بیداد تو
|
|
|
|
|
در بیابان جنون ، مجنون نشد ما را حریف
یا حریفی نیست ما را یا نشد با ما حریف
غوطه ها خوردیم در
|
|
|
|
|
قسم بر نگاه اهورایی چشم تو
که چشمی ندیده به گیرایی چشم تو
علاج دل زخمی من نخواهد نمود
مگر آ
|
|
|
|
|
من سوار عرصه ی این دشت و هامونم هنوز
چون نهنگ آبهای گرم کارونم هنوز
پنجه ی ایمان من ، اهریمن ش
|
|
|
|
|
بدر رخ او چو در محاق افتاده
ارکان دلم به اشتقاق افتاده
|
|
|
|
|
کیستم من ؟ چون شراری سرد و خاکستر شده
لاله ای در دست طوفان خزان پر پر شده
کیستم من ؟ عاشقی دلد
|
|
|