چهارشنبه ۲۸ آذر
اشعار دفتر شعرِ چشم انتظار شاعر امید آریایی مهر
|
|
می توان پیچید دور ماهِ آیا روسری را ؟!
من خودم با این دو چشمم دیدم این جادوگری را
|
|
|
|
|
با رفتنت یه بغض سرد
کز کرده گوشه ی گلو
یه خاطره زل زده باز
ساکت نشسته روبرو
|
|
|
|
|
زندگی از زندگی بعد از تو بد تاوان گرفت
لشکری از بغض در گ
|
|
|
|
|
تا وقتی پیشمی هر لحظه هردم
تحمل کردنی، تر میشه دردم
صبوری میکنم تو پیله ی غم
میدونم آخرش پروانه م
|
|
|
|
|
گفتی که مقصدمون از هم جداست...
چشماتو بستی و رفتی...
چشمامو بستم و رفتم!!!
تو از پیشم...
من از د
|
|
|
|
|
قصه ی چشمان او چشمان من خواب کرد
صـبـــر ایـوب دلـــم را عـشـــق او بـی تـاب کـرد
...
|
|
|
|
|
سر انگشتم را می کشم بر تن کاه و گلی اش...
|
|
|
|
|
قایقی سیاه،
از مسافران بی گناه،
بر سفید دشتِ شوره زار،
لنگرش سقوط کرد،
|
|
|
|
|
یکــایـک واژه هــایم سـوی رویــایـت
غـزل هــایـم بـرا
|
|
|
|
|
دَوانـدم ریشـه در چَشـمِ سیـاهـت
گِـره خوردم چو پیچـک بر نگـاهـت
|
|
|
|
|
بسان او نظیر او
به خواب هم ندیده ام
|
|
|
|
|
درخوشی غرقی، امان از بی قراری های من
کو غرورم تا ببیند،
|
|
|
|
|
دیگه فقط ازون روزا
حسرتشون مونده بدل
حسرت گرفته جونمو
|
|
|