يکشنبه ۲ دی
اشعار دفتر شعرِ قلم آه شاعر محمد حسن پاکدامن ( حسام)
|
|
بسم الله
*****************
چقدر دلم برای جلال تنگ است
می گفت:
« پیش از آفتاب که
|
|
|
|
|
بسم الله ****************** نگون بخت آنکه گوید از دارم ولی تارهایش را عنکبوت
|
|
|
|
|
بسم الله **************** چه تفسیر تُردی دارد این برگ! می خواند انگشتانم را و سه
|
|
|
|
|
بسم الله ****************** رازهایم را عصا کشی باید تا ازاین جهان کور رو به روشنای ف
|
|
|
|
|
بسم الله *************** سیگار نمی کشم نه این که بد باشد یا نباشد سیگاری کنارم بدش را
|
|
|
|
|
بسم الله
*************
من نه ذهن خوانی بلد هستم
نه دریا نور
|
|
|
|
|
بسم الله ************** همیشه گفنه ام اگر خورشید شدم برایم ستاره باران کنید! حتی
|
|
|
|
|
بسم الله ************** از خود گذر می کنم تا ذهن آشفته ی امروز و عکس های چسبیده بر ر
|
|
|
|
|
بسم الله *************** شعرهایم را بند بند می بافم از رگ های غیرت اینک
|
|
|
|
|
بسم الله
روزگاری
ریزعلی بود و قطارش
امروز
نوبت من ا
|
|
|
|
|
بسم الله *************** نسیم ضجر من تکراری درد است گذشت
|
|
|